تداوم ده سال سابقه برگزاری جشنواره المانهای نوروزی تحت عناوین مختلف، در بستری که مدیریتهای کوتاهمدت و جهتگیریهای رادیکال سیاسی هر جریان غیر حاکمیتی را میتواند فرسوده کند، نشان از اصالت حرکتی جمعی و عمومی دارد. بعد از یک دهه این جشنواره با توسعهای همه جانبه مواجه شده که ریشه در کثرت هنرمندان، شیوهها و حتی جریانات هنری دارد. از این رو طبیعی است که تضارب آراء و تمایز میان اندیشهها در این باب بروزی جدی داشته باشد. با این حال در روزهای اخیر، چالشهایی پیچیدهتر در مسیر این حرکت بروز کرد که یادداشت ذیل تلاش دارد زاویههایی مغفول را در گفتوگوی طرفین آشکار کند. ادامه متن
تاریخ متناقض معماری زنان بسیاری را از این عرصه ناپیدا کرده است. مالکیت معنوی آثار معماری در ارتباط با آثاری که در همکاری با معماران زن و مرد به انجام میرسد، تنها به نام مردان تمام میشود. منع از حق معنوی، معماران و دانشجویان زن جوان را بدون الگویی وامینهد و باعث میشود آنها عملاً فکر کنند که زنان در تاریخ این حرفه غایب بوده اند. در این متن نگاهی داریم به چالشها و موانعی که در ناپیدایی زنان در تاریخ معماری نقش دارند. ادامه متن
مصورسازیهای دیجیتال و جاروجنجالهای تبلیغاتی توخالی، وجوه زشت معماری و توسعۀ شهری را پنهان میکنند؛ و رسانه خریدار اینها است. طرح پیشنهادی اخیر ام.وی.آر.دی.وی به نام رَوِل پلازا در آمستردام، مثال خوبی است از این پدیده. در آیندهای نهچندان دور، در آمستردام ساختمانی ساخته خواهد شد که طراحیاش را شرکت مشهور ام.وی.آر.دی.وی به انجام رسانده است؛ کوهپارهای قابلِسکونت، پوشیده از سبزه . البته به شرطی که قرار باشد تصویر خلقشده با کامپیوتر را که طراحان ارائه کردهاند باور کنیم. هرچند درواقع، هیچ ساختمانی هرگز عین رندر[۴]هایش نخواهد بود. راست آن است که ساختمان مصور[۵]، یک نشانگان[۶] است. نشانگانی که بهخوبی نشان میدهد رسانه چگونه ساختمانها را با عناصر بصری واهی و نوشتههای نامربوط بازنمایی میکند. ارباب جراید هیچ نمیکنند جز پخشکردن قاقالیلی[۷]های بصریای که دستپخت حیلهگرترین بازیگران عرصۀ برنامهریزی شهری و معماری است.ادامه متن
كتاب «معماری و سرمایهداری: از ۱۸۴۵ تا امروز» به ویراستاری پگی دیمر، مورخ معماری آمریکایی، حاصل گردآوری مجموعهمقالاتی است که به ارتباط دو امر معماری و سرمایهداری در بستر جوامع غربی پرداختهاند. پس از برگزاری جلسهی رونمایی این کتاب، راس ولف، وبلاگنویس و منتقد، در گزارشی از این جلسه آرای سخنرانان را نقد کرد. كیلیان ریانو، یکی از سخنرانان آن رویداد، متنی در پاسخ به ولف نوشت و تلاش کرد منظور خود را روشن کند. او در نوشتهاش توضیح میدهد كه منظورش از «سیاسیبودن كل طراحی» چه بوده است. راس ولف در یادداشت دیگری با عنوان «آیا بهراستی کل معماری سیاسی است؟» به ادعای ریانو پاسخ میدهد. نظر به ارتباط این مباحثهی پربار با موضوع پرونده، هرسه مقاله ترجمه شدهاند.ادامه متن
در جنگ با ترکیه، آتن پذیرای حضور و ساختمانسازی بخش اعظمی از مهاجران بود. این ساختوسازها با اینکه عنوان غیرقانونی به خود گرفته بودند، بعد از مدتی بدل به منبع درآمد بزرگ برای دولت شدند. در کمتر از چند سال ساختمانهای غیرمجاز چهرهی آتن را به شدت تغییر دادند. در این متن علاوه بر بررسی تاثیر این قوانین به چهرهی معماری شهر آتن، از منظری دیگر ساختمانهای شهری را به عنوان سند زندگی مردمانش مورد بررسی قرار میدهیم. ادامه متن
مقالهی پیش رو در سالهای پایانی قرن بیستم و در دورهی تركتازی نظریهپردازان پستمدرن معماری نوشته شده است. نثر مقاله پیچیده و مملو است از ارجاعات و مفاهیم ماركسیستی و عموما ناآشنا برای مخاطب معمار. مترجم وظیفهی خود میداند از كیوان مهتدی قدردانی كند كه ضمن یاری او در فهم برخی از آن مفاهیم، سخاوتمندانه بازخوانی متن را نیز بر عهده گرفت. همهی پانویسها (جز اسامی و معادلهای انگلیسی) از نویسندگان مقاله است؛ اما لیدها، تصاویر و توضیحات آنها از مترجم است كه به دلیل الزامات صفحهبندی مجله، ناچار از الصاق آنها بود. ادامه متن
همانطور که نامگذاری یک روز به نام زنان در میان انبوه روزهای سال نمیتواند به تنهایی بار طرح مسائل معطوف... ادامه متن
سرکی کوتاه به سایت دانشکدۀ «سایآرک» (Sci-Arch) کافیست تا آدرنالین خون آدم بالا برود. از سایآرکیها میخواهند که آنجا را توصیف کنند، یکی میگوید «تخیل فراتر از مرزها»، دیگری میگوید «در یک کلمه سایآرک یعنی بووووم»، چیزی شبیه به آتشبازی که ما با دهان باز و متحیر به آن چشم دوختهایم. رباطها ماکت میسازند و دانشجویان طرحهایی در باب نقش معماری پازلی در شکلگیری اجتماع فراکتال آینده ارائه میکنند. هرچند بخشی از تحیر ما ماحصل جادوی تصویر است، تصاویری که برای ما بیرونیها، تحیر و تخدیر میسازد، اما انگار در واقعیت هم آنجا بازی دیگری در جریان است. حس میکنی که چقدر عقب هستی و وقتی در ایران زندگی کنی، میگویی «ما کجاییم و آنها کجا»! جملهای که در این روزگار پرحسرت ما، ذیل خیلی از پستهای تلگرامی که خوبی آنور آبیها را نشان میدهد، نوشته میشود. چه خاکی باید بر سرمان بریزیم یا کمی رسمیتر، چه باید بکنیم؟
ادامه متن
وقتی میگوییم «میدان عمومی» باید از خود بپرسیم این عموم کیستند یا چیستند؟ چه کسی مالک این فضاست؟ چه چیزی آن را جمعی میکند؟ لازمهی دموکراسی این است: توانایی و قدرت داشتن در به پرسش کشیدن نهاد قدرت. این مالکیتِ دولتی نیست که ضامن عمومی بودن یک مکان است، بلکه کنشهای پرسشگرانه و تضارب آراست که میتواند مکانی را مکانی جمعی کند. به همین سبب است که بر میدان مثل خود دموکراسی نظارتی موشکافانه اعمال میشود و عموماً جایی مخاطرهآمیز است. ادامه متن
امروزه ما معماران متوجه ارزشی که برای جامعه پدید میآوریم نیستیم؛ کار میکنیم، اما خودمان را کارگر نمیدانیم؛ استثمارمان میکنند و از کارمان منتفع میشوند اما بیخبریم. بااینحال همیشه چنین نبوده است. مبارزهی کارگری در حرفهی معماری پیشینهای دارد که باید آن را بازیابیم؛ بلکه آگاهانهتر با عادات کاری، دستمزدها و عرفهای استخدامیمان مواجه شویم و «کار» معماری را از این بیزبانی بهدرآوریم. با پروردن چنین آگاهی بنیادی و فهمی از ارزش است که میتوانیم به کارگزاران تیزبینی در دل اقتصاد سیاسی روزگارمان بدل شویم و سرانجام آن را از منظر حرفهی خودمان دگرگون کنیم.
ادامه متن
«این مسئلهی بناست كه در بنیادِ ناآرامی اجتماعی امروز خفته است - معماری یا انقلاب». قریب به یك قرن از نگارش این جمله به دست لوكوربوزیه میگذرد و بااینحال اگر كسی پا در راه تبیین نسبت معماری و امر سیاسی بگذارد، نمیتواند نسبت خود را با این ادعای اضطرابآور معین نكند: نقش معماری در ناآرامیهای اجتماعی امروز چیست؟ حد و حدود تاثیرگذاریاش تا كجاست؟ آیا معماری میتواند به معنای دقیق كلمه «انقلابی» باشد و وضع موجود را بهطور كلی تغییر دهد؟ یا در یك كلام معماری با انقلاب چه نسبتی دارد؟ مقالهی پیش رو به مصاف این سوالات رفته است. ادامه متن
دبیرستان دخترانۀ انوشیروان دادگر (یا آنطور که روی تابلوی ورودی آن درج شده، نوشیروان جی تاتا)، بهتنهایی میتواند بخشی از تاریخ یک قرن اخیر ایران (و تهران) را بازنمایی کند: تاریخ احداث آن به سال ۱۳۱۵ بازمیگردد، سبک بهکاررفته در معماری آن شباهت بسیاری با برخی بناهای همدورۀ خود دارد، و البته به دست زرتشتیان بنا شده است. بینیاز از گفتن است که دورۀ حکومت رضاشاه (۱۳۲۰-۱۳۰۴)، برهۀ پا گرفتن باستانگرایی غلیظی بود که، بهواسطۀ میل همزمان حاکمیت و گروهی از اهل فکرِ آن دوره به ایران پیش از اسلام، بهتدریج هواداران فراوانی یافت. بر همین اساس، علاقه به کیش زرتشتی (در وجه اعتقادی) و الگوبرداری از بناهای بهجامانده از آن دوران (در وجه هنری) به یکی از مشخصههای فرهنگی عصر پهلوی اول بدل شد. ادامه متن