نویسنده: سعید نعمتی پور
«تنورهی دیو[۱]» اولین فیلم سینماییِ بلند یکی از بهترین کارگردانهای تاریخ ایران، کیانوش عیاری ست. توصیف و تحلیلِ سینمای عیاری موضوعی ست که خارج از تخصص نگارنده و اهدافی ست که پروندهی سینما و فضا (شهر) آن را دنبال میکند[۲]؛ اما چند کلمهای دربارهی ویژگیهای کلی سینمای عیاری گفتن چهبسا به درک بیشترِ فیلم موردبحث کمک کند. عیاری یک رئالیست تمامعیار (امیری، ۱۳۹۵) و به البته به گمان من همچنین یک مدرنیست است؛ مدرنیست در معنایی که ایضاح آن در این اختصار نمیگنجد. رئالیست بودنِ عیاری موضوعی ست که به گمان خودش موجب تحمیل هزینههای بسیاری به او شده است: توقیف فیلم «خانهی پدری» و فیلم اخیرش «کاناپه» و البته مشکلاتی که برای ساخت «تنورهی دیو» بر سر راهش قرار دادند.
توضیح مختصری دربارهی رئالیسم -البته نه از دیدگاه سینمایی- خالی از لطف نخواهد بود. رئالیستها میکوشند جهان را آنگونه که هست بهعنوان یک شی بیرونی (اُبژه) ببینند و البته این موضوعی نیست که بدل شدنِ آن به یک «گفتمان عمومی» و همهگیر به سادگیِ گفتنش باشد! چراکه در فرهنگ ما «شناخت و موضوعِ آن “همانه”اند. […] همان بودن یعنی یکی بودن با هدفِ خود، یعنی از پیش پُر بودن از آن، یعنی جدایی، جویایی، پویایی، پرسیدن و اندیشیدن را نه فقط نالازم بلکه ممتنع و محال کردن» (دوستدار، ۱۳۸۷، ص. ۷۵) در این موضوع مثالی کلاسیک هم وجود دارد که «فرانسیس بیکن دربارهی علمای قرونوسطی روایت میکند چگونه وقتی نتوانستند تعداد دندانهای اسب را در کتابهای مقدس و کلاسیک بیابند، اعلام کردند که این مشکل رازی ست ابدی. آنها توصیهی آن نعلبند جوان را نادیده گرفتند که میگفت: «به دهان اسب نگاهی بیندازید»» (کاتوزیان, ۱۳۷۴, ص. ۴۹). اما عیاری نمیتواند راویِ تاریخی پیشساخته یا پسساخته (after fact) باشد؛ او نمیتواند درونِ خانه و نوع پوشش و مناسبات بین اعضای خانواده را آنگونه که در واقعیت نیست در فیلمهایش بازتاب دهد. به وسواس عجیب عیاری در بازسازیِ جزییات فضای خانهی محقری که در یکی از محلات محروم تهران قرار داشت در یکی از بهترینها سریالهای تاریخ صداوسیما یعنی «روزگار قریب» دقت کنید؛ به فضای شهر به کوچههای تنگ پلکانیِ آن؛ بوی ناخوشایند فاضلاب و بسیاری موارد دیگر در قسمتی از سریال که موضوعش درگیری دو کودک و چاقو خوردن و ریختن آهک در چشم یکدیگر بود.
به فیلم «تنورهی دیو» بازگردیم. فیلم در ظاهر داستان کشمکش ساکنین سابقِ روستای خالی از سکنهای به اسم محمدآباد در منطقهای کویری و خشک با فرد متمکنی به اسم کربلایی علی بر سر مسئلهی شیوهی استحصال آب است. کبلعی با حفر چاهی عمیق در حریم قناتِ تاریخی روستا باعث خشک شدن آن و نابودی روستای محمدآباد شده است. بدین شکل کبلعی با در اختیار گرفتن کنترل آب روستا دارای قدرتِ غیرقابل نفوذی شده است.
در سکانسِ نخستین فیلم، جوانی محمدآبادی به نام محمدعلی از اتوبوس پیاده میشود. او که دو سال در تهران برای یک شرکت ایتالیایی کار میکرده پس از تیر خوردن در حوادثِ احتمالاً ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ تصمیم گرفته برای لایروبی قنات خشکشده به روستایش بازگردد. در همان ابتدای ورود به روستا چند افسر از هویت او میپرسند و ساکش را بازرسی میکند؛ ساک خالی ست اما افسر مافوق به زیر دستش میگوید: «ساکشو تونستی بگردی؛ اما کلهشو چی؟». همین سکانسِ نخستین، مصداقی برای یکی از ایدههای اصلی انقلاب ۱۳۵۷ است: بازگشت به روستا؛ ایدهای که عیاری نیز تاحدی تحت تأثیر آن است. سید محسن حبیبی (۱۳۸۷, ص. ۲۱۸) در تبیین این ایده میگوید: به دلیل باورهایی که از کودتای ۱۳۳۲ و بهویژه پس از اصلاحات ارضی بر تفکر اکثر نیروهای شرکتکننده در انقلاب حاکم میشود، شهر در مقابل روستا اهمیت خود را از دست میدهد و هر آنچه برنامهی سازندگی است متوجه روستا میگردد.
محمدعلی که «بوی انقلاب به دماغش خورده» با ارادهای در ظاهر خود-بنیاد و بر مدار ایدهی «بازگشت به خویشتن» با دوست دوران کودکیاش سید رضا (مجید مظفری) و پدر سالخوردهاش (بابا عقیل) که مغنی کارکشتهای ست شروع به لایروبی قنات میکنند؛ اما در حین این فرایند تنشها و کشمکشهایی با کبعلی (صاحب چاه) پیدا میکنند و درنهایت محمدعلی و بابا عقیل به شکل فجیعی در قنات جان میسپارند. اما عیاری در این فیلم به سبب رئالیست بودنش از پیش در سویی نایستاده؛ او صرفاً راویِ ایدئولوژیکِ قصهی دهقانان مظلوم در برابرِ صاحبان قدرتِ ظالم نیست؛ بلکه بیش از آن برایش موضوعِ تنش و دلایلِ ساختاریِ آن اهمیت دارد. بدین شکل در پایان فیلم صاحب چاه نیز به دست برادر محمدعلی کشته میشود و در صحنهی پایانی درحالیکه یکی از چشمههای قنات جاری میشود دکل حفاری چاه نیز در گوشهای دیگر مشغول به کار است.
تنورهی دیو نشاندهندهی بیتوجهیِ سیاستهای شبهمدرنیستیِ توسعهگرای دولت پهلوی به پیامدهای اجتماعیاش است؛ سیاستهایی برخلاف این آموزهی کارل پولانی (۱۳۹۱، صص. ۹۹- ۱۰۰) دربارهی اختلالات فاجعهباری که پیشرفتهای معجزهآسای برآمده از انقلاب صنعتی در زندگانیِ مردمان عادی پدید آورد: «باید از سرعتِ فرایندِ تغییرِ غیرمستقیم که فرضاً خیلی زیاد است حتیالامکان کاست تا از رفاهِ جامعه حفاظت شود».
در دیالوگی از فیلم بابا عقیل (مغنی سالخورده) در پاسخ به صاحب چاه که میگفت به زمینهایشان چشم نداشته میگوید: «تو این کویر بر و بیابون زمین ارزش نداره؛ آبه که هر قطرهاش مثل طلاست». محوریت موضوعِ آب و کمآبی در فیلم یادآور تئوریِ «استبداد شرقی» کارل ویتفوگل و رابطهی آن با کمآبی ست. ویتفوگل (۱۳۹۱، ص. ۴۶۴) دربارهی مالکیت در جوامع آبسالار میگوید: هرچند مالکیت در این جوامع مزایای مادیای را برای صاحبانش فراهم میکند؛ اما صاحبان این نوع مالکیت را قادر نمیسازد از طریق سازماندهی و فعالیتِ مبتنی بر مالکیت نظارتی را بر قدرتِ دولتی اعمال نمایند. در همهی اشکال مالکیت این یک نوع مالکیت درآمدزاست، نه مالکیت قدرت. بنابراین وقتیکه طبقاتِ اجتماعی در عمل قدرت نظارتی بر دولت نداشته باشند؛ این فقدان چنان قدرتی به دولت میبخشد که ماهیتی خودکامه به خود میگیرد و نیز این فقدان نظارتپذیری میتواند یکی از خاستگاههای نظریهی «تضاد دولت و ملت» کاتوزیان باشد.
[divider]منابع[/divider]
- امیری، ح. (۱۳۹۵, ۱۲ ۲۴). او که رستگار میکند. بازیابی از ویتاسکوپ: http://www.vitascope.biz/essay/33/%D8%A7%D9%88-%DA%A9%D9%87-%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF/
- حبیبی، س. م. (۱۳۸۷). از شار تا شهر: تحلیلی تاریخی از مفهوم شهر و سیمای کالبدی آن تفکر و تأثر. تهران: دانشگاه تهران.
- دوستدار، آ. (۱۳۸۷). خویشاوندی پنهان. کُلن: انتشارات فروغ، نشر دانا.
- پولانی، ک. (۱۳۹۱). دگرگونی بزرگ: خاستگاههای سیاسی و اقتصادی روزگار ما. (م، مالجو، مترجم) تهران: پردیس دانش
- کاتوزیان، م. ع. (۱۳۷۴). اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی. (م. نفیسی، و ک. عزیزی، مترجم) تهران: مرکز.
- ویتفوگل، ک. آ. (۱۳۹۱). استبداد شرقی: بررسی تطبیقی قدرت تام. (م. ثلاثی، مترجم) تهران: ثالث.
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] ایدهی اولیهی این نوشته و انتخاب این فیلم مدیون یادداشت آقای ایمان فروتن دربارهی «تنورهی دیو» ست. نویسنده مراتب سپاس خود را به ایشان اعلام میدارد.
[۲] یکی از بهترین مقالات دربارهی سینمای عیاری به قلم حسام امیری در سایت ویتاسکوپ به نگارش درآمده است. برای خواندن مقاله به این آدرس مراجعه کنید: http://www.vitascope.biz/essay/33/%D8%A7%D9%88-%DA%A9%D9%87-%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF//