دلبر شهباز، سال 1391

درس‌هایی که از پلاسکو نمی‌گیریم

نویسنده: محمدحسین عباسی/ پژوهشگر مطالعات پایداری سازه های بلند مرتبه در انستیتو تکنولوژی ایلینویز


چند سال پیش بعد از چند قرعه‌کشی و مصاحبه بالاخره توانستم با استاد ۹۲ ساله معروف دانشگاه درس طرح بلندمرتبه بردارم، کلاس هیجان‌انگیزی که هدفش طراحی یک آسمان‌خراش پایدار بود. استاد درس از سال ۱۹۶۰ به این‌سو بسیاری از معمارها و مهندس‌های مشهور فعلی را در همین کلاس تربیت‌کرده بود. تقریباً بعد از دو ماه، سازه‌ی کار به شکل نهایی نزدیک می‌شد و با توجه به موقعیت طرح در تهران، زلزله و رفتار سازه، بخش اصلی کار را به وجود می‌آورد اما در جلسه‌ی بررسی طرح، استاد فقط و فقط در مورد رفتار آتش صحبت کرد، بعدازآن‌ سعی کردم با رعایت چند کد و استاندارد به طراحی برگردم اما نزدیک به دو ماه هر بار استاد می‌گفت کافی نیست. آخر کار که احساس کرده بود من هنوز اهمیت قضیه را درک نکرده‌ام لنگ‌لنگان از کتابخانه‌اش کتاب بزرگی آورد و آن را محکم روی میز کوبید و گفت: «تا این کتاب را مطالعه نکرده‌ای سر کلاس نیا! در این شهر همه آدم‌هایی را که می‌بینی شاید چیزی از آتش‌سوزی بزرگ شیکاگو به یاد نیاورند اما حتماً خاطره‌اش را از نسل قبل شنیده‌اند و هر نقشه معماری‌ای که می‌بینند اول به این فکر می‌کنند که آتش چه بلایی سر بنا خواهد آورد؟»

آتش‌سوزی سال ۱۸۷۱، شیکاگو را که برای چند دهه سریع‌ترین رشد اقتصادی را در دنیا داشت در کمتر از دو روز به تلی از خاکستر تبدیل کرد، سازه‌های چوبی، انباشت مواد خشک و نبود کوچک‌ترین سیستم اطفای حریق، شهر را کاملاً بی‌دفاع رها کرده بود تا چند هزار بنا به‌سرعت نابود شوند.

آتش‌سوزی بزرگ شیکاگو به ساخت و سازی سریع، ساده و بدون جزییات منجر شد که بعدها در سراسر دنیا از آن به نام مکتب شیکاگو نام بردند اما این ساخت‌وساز سریع گرچه هدف اصلی‌اش بازسازی اقتصاد نوظهور شیکاگو بود که تا اواخر قرن بیستم هم به‌سرعت ادامه داد اما یک چهارچوب مشخص داشت: اطمینان از عدم تکرار فاجعه. امروز بعد از گذشت ۱۵۰ سال، سال‌هاست بزرگ‌ترین مقیاس آتش‌سوزی کتری روی گاز است که بلافاصله زنگ خطر و سیستم اطفای حریق خودکار را فعال می‌کند و نهایتاً وقتی از سرکار برمی‌گردید با رسید سنگین آتش‌نشانی مواجه می‌شوید.

ساختمان پلاسکو از زمانی که شروع به سوختن کرد به این فکر می‌کردم که همین چند وقت پیش چند صد متر آن‌طرف‌تر، ساختمان آلومینیوم به درد مشابهی دچار شد و برای چند روز عکس‌هایش همه‌جا پر بود و همه از اینکه شهروندی خودش را به پایین پرت کرده است ابراز تأسف می‌کردند؛ اما به‌سرعت همه‌چیز فراموش شد که اگر از یاد نمی‌رفت جان‌های بسیاری دوباره به خطر نمی‌افتاد. این حادثه هم شاید چند روزی بیشتر تیتر نماند و با آواربرداری کامل و یا شاید اتفاق خبری دیگر، به‌سرعت از یادها برود. عذاب‌آورتر از آن این است که هنوز از فوت آدم‌ها نگذشته تنها خبری که شاید خروجی این واقعه باشد اعلام ساخت دوساله برج در مکان فعلی است؛ انگار که به‌دوراز هیاهوی رسانه، عده‌ای چرتکه‌ها رو بالا پایین می‌کنند و نگران‌اند این زیان اقتصادی زودتر جبران شود و ساختمانی نو رونق را بازگرداند و از طرفی دیگر پلاسکو به آبی گل‌آلود تبدیل‌شده است که هرکسی ماهی‌اش را از آن بگیرد و با مقصر کردن فرد یا افرادی به هدفشان برسند.

آتش‌سوزی پلاسکو با برخورد دو قطار در سمنان تفاوت‌های بسیار بنیادینی دارد، در حادثه قطار خطای انسانی‌ای رخ داد که لزوماً قابل‌گسترش نیست و با درس گرفتنی ساده می‌شود از بروز مجدد آن جلوگیری کرد، مقصر آن‌هم به‌سرعت قابل‌تشخیص و تنبیه بود اما در حادثه پلاسکو مقصر کلاف سردرگمی است که اگر آرام‌آرام بازش کنیم سرنخش پای تمام مردم و مسئولین را به میان خواهد کشید. پلاسکو نمادی است از جامعه اقتصادی بی‌قاعده و چارچوبی که دیوانه‌وار سود امروزش را می‌بیند، هیچ‌کس در آن حاضر نیست انبوه پیچیده مشکلات را به هم بزند و همه با یک تفاهم نانوشته به ادامه شرایط بندزده رضایت می‌دهند.

ما از آتش‌سوزی ساختمان آلومینیوم درس نگرفتیم و اگر عزم قوی‌ای به میان نیاید از پلاسکو هم درس نخواهیم گرفت و بدون شک باز ترجیح می‌دهیم همان‌طور که پلاسکو را دست نزدیم، شهری به وسعت پلاسکو را هم دست نزنیم و اجازه بدهیم این توده سردرگم به کارش ادامه دهد، اتفاق بزرگ‌تر بعدی که افتاد باز چند روزی برای مصدومانش مرثیه بخوانیم. درس نگرفتن از پلاسکو بزرگ‌ترین خیانت به تک‌تک آتش‌نشان‌هایی است که در این راه رفتند تا شاید از اتفاق‌هایی بزرگ‌تر جلوگیری کنند، گرچه پلاسکو به‌تنهایی درسی بود سنگین اما فراموشی این حادثه و درس نگرفتن از آن به‌مراتب سنگین‌تر و جبران‌ناپذیرتر است.

[divider]مدیریت بحران[/divider]

قضاوت عملکرد آتش‌نشانی و بقیه نهادها نیازمند تحقیق مستند است و به‌طورقطع اخباری که در مورد تجهیزات آتش‌نشانی و موارد مشابه می‌شود فاقد هرگونه اعتبار است و صرفاً برای خبرسازی و جذب مخاطب است اما مسئله واضحی که به آن کمتر اشاره می‌شود فروریختن ساختمان بعد از خاموش شدن حریق است، به نظر می‌رسد آتش‌نشانی در بدو امر با حضور به‌موقع و تخلیه ساختمان در گام‌های ابتدایی موفق به کنترل حریق می‌شود ولی ساختمان ناگهان فرومی‌ریزد، این مسئله باعث تئوری پردازی‌های زیاده شده است اما محتمل‌ترین فرضیه، نظری است که مرکز تحقیقات ساختمان ارائه می‌کند، حرارت بالا با سازه طبقات بالا آسیب می‌زند و به علت فلزی بودن ساختمان حرارت به طبقات اولیه هم سرایت کرده و وزن قسمت بالای ساختمان با فشار به نیمه پایینی باحالت انفجاری فرومی‌ریزد. با نگاه به تمام آتش‌سوزی‌های اسکلت‌های فلزی و خصوصاً سیستم‌های لوله به‌سادگی می‌توان فهمید فروریختن ساختمان کاملاً قابل پیش‌بینی بوده و معمولاً در این موارد بسته به هم‌جواری‌ها، آتش‌نشانی وقتی قادر به حفظ سازه نباشد باید آتش را کنترل کرده و آسیب فروریختن را به حداقل برساند که در مورد پلاسکو به نظر می‌رسد چنین نگاهی به آتش وجود نداشته، حال مسئله اینجاست که با فرض درستی این مسئله چه کسی باید از وقوع این تلفات انسانی جلوگیری می‌کرده است؟

بزرگ‌ترین درس این اتفاق به‌طور حتم باید استفاده از نیروی متخصص مرتبط در سایت باشد. شاید اگر یک کارشناس سازه متخصص اطفای حریق در محل حضور داشت شاهد فوت آتش‌نشان‌ها و تلفات بالای انسانی نبودیم. تعمیم دادن این الگوی مشارکت متخصص حاضر در سایت با توجه به مدل‌های سوانح کاملاً قابل پیش‌بینی است و تنها نیازمند هماهنگی‌های لازم برای حضور سریع آن‌هاست.

[divider]پایان دوران اقتصاد آنی و کوتاه‌مدت[/divider]

سرقفلی‌های ساختمان پلاسکو بدون شک دارای ارزش‌های میلیاردی هستند اما وقتی سانحه برای کسی قابل‌لمس نباشد به پیشگیری هم منجر نمی‌شود. طبق محاسبات ساده با فرض ۵۹۰ کسبه و ۳۰ هزار مترمربع بنا، اجرای یک طرح اطفای حریق پایه‌ای خودکار شامل نازل‌ها و جداسازی شفت‌ها برای هر کسبه ۱۵ میلیون هزینه در بر خواهد داشت. این رقم شاید بعد از حادثه ناچیز به نظر بیاید اما سیستم بازار ایران هنوز نسبت به هزینه‌هایی که تأثیر مستقیم نداشته باشد مقاومت دارد. بعد از سانحه هرروز این گزاره را می‌شنویم که «چندین هزار پلاسکو در شهر هست»، پس باید از ملموس بودن این سانحه استفاده کرد و هزاران پلاسکوی حاضر و مدیریت آن‌ها را مجاب کرد که نسبت به نگه‌داری بناها اقدام کنند. حقیقت این است که در این موارد برنامه‌ریزی یک طرح کلان باوجود بوروکراسی اداری بالای ایران بسیار مشکل‌تر از حل مسئله از مقیاس‌های کوچک است، در همه جای دنیا هم جدا از استانداردها و مقررات بالاسری این صاحبان بنا هستند که در وهله اول برای اموال خود برنامه‌ریزی می‌کنند.

[divider]بازنگری قوانین ساخت و نگه‌داری[/divider]

قوانین ساخت همیشه در حال به‌روزرسانی هستند و یکی از عوامل تأثیرگذار حوادثی هستند که در مقیاسی وسیع اتفاق می‌افتند، اکثر قوانین اطفای حریق در آمریکا بعد از آتش‌سوزی شیکاگو به قوانین اضافه شدند و معمولاً حادثه‌ها هستند که لزوم سخت‌گیری را توجیه می‌کنند، نمونه دیگر قانون‌گذاری‌های بعد از حادثه، حملات یازده سپتامبر بود که تا قبل از آن نگاهی به مقاوم‌سازی برج‌ها نسبت به حملات تروریستی وجود نداشت اما بعد از سال ۲۰۰۰ تمام برج‌ها باید در برابر حملات تروریستی مقاوم باشند و استانداردهایی مشابه زلزله، آتش و باد و طوفان را بگذرانند. این مدل قانون‌گذاری ایدئال‌ترین شرایط نیست چون بر اساس یک تجربه پرهزینه به دست می‌آید اما پرهزینه‌تر این است که ما تلفات مالی و جانی بالایی در آتش‌سوزی‌های مثل پلاسکو داشته باشیم و همچنان قانون‌هایمان بی‌تأثیر و بی نفوذ باشند، بی‌شک یکی از مقصرین قانونی بوده است که ساختمانی به این وسعت را بعد از ۵۴ سال آسیب‌پذیر رها کرده است. ساختمان‌های نوساز به دلیل الزام به اخذ مجوز ساخت و پایان کار غالباً مسائل ایمنی را رعایت می‌کنند اما ریشه‌ی اصلی مشکلات، ساختمان‌های قدیمی‌ای هستند که به نسبت به قانون مقاومت بالایی دارند و شهرداری‌ها اهرم اجرایی قوی‌ای به‌غیراز مهروموم و تخریب ندارند، در مواردی هم مانند پلاسکو دو طرف به‌سادگی به تفاهمات نانوشته‌ای می‌رسند که در مواردی هیچ‌گاه مشکل‌ساز نمی‌شوند.

[divider]لزوم بازسازی و نگه‌داری[/divider]

تنها چیزی که می‌دانیم این است که به‌طورقطع عمر متوسط ساختمان‌ها در ایران از جوامع پیشرفته بسیار پایین‌تر است. بررسی عوامل طول عمر ساختمان بسیار متنوع است اما جدا از مرحله‌ی ساخت، دلیل عمده‌ی کوتاه بودن عمر ساختمان‌ها در ایران به نگه‌داری ضعیف یا معمولاً عدم نگه‌داری برمی‌گردد. نگاه‌های کوتاه‌مدت و کسب سود حداکثر باعث می‌شود بازسازی‌ها صرفاً به زمانی محدود شود که تأسیسات عملکرد خود را ازدست‌داده‌اند و آسایش روزمره به خطر افتاده اما در مواردی که به عمر بلندمدت ساختمان یا مقاومت در برابر آتش و زلزله برمی‌گردد معمولاً به دلیل ملموس نبودن چشم‌پوشی می‌شود، پلاسکو زنگ خطری است بزرگ برای ساختمان‌هایی که از سازه تا تأسیسات آن‌ها صرفاً در حد رفع نیاز عملکرد دارند و به‌اصطلاح عملکرد خاص آن‌ها در نظر گرفته نمی‌شود و نسبت به کوتاه بودن عمر آن‌هم حساسیتی وجود ندارد.

[divider]حمل‌ونقل، چمن‌کاری، زلزله و آتش‌سوزی[/divider]

تهران شهر بحران‌های خاموش و غیر خاموش است، اما در این میان در دهه‌های گذشته این بحران‌های غیر خاموش یا ملموس بوده‌اند که اولویت مدیریت شهری قرارگرفته‌اند، زیباسازی، چمن‌کاری در شهری بی‌آب و ساخت پرهزینه‌ی تونل‌ها و پل بدون شک اولویت بالاتری داشته‌اند، دلیل این امر هم زیاد پیچیده نیست، وقتی بقای مدیریت به پروژه‌های زودبازده بسته است، به‌طورمعمول بودجه‌ها به ترافیکی سرازیر می‌شوند که رضایت روزانه مردم را به دنبال دارند یا آب محدود شهر خرج چمن‌کاری‌هایی می‌شود که تنها در شهرهای پرآب دنیا اتفاق می‌افتد و در برابر آن درخت‌کاری که حداقل زمانی برای رشد نیاز دارد نادیده گرفته می‌شود، عجیب نیست که در این میان هر نهادی به دنبال حفظ کوتاه‌مدت خود باشد، گرچه این مسئله توجیه‌کننده تقصیر نهادهای مربوط به آتش‌سوزی پلاسکو نیست اما قاعده ایست که همه‌ی ما به آن آشناییم و خوب می‌دانیم کسب رضایت لحظه‌ای مردم بیماری سیستم مدیریت کشور است، درس بزرگ پلاسکو شاید برای رده‌های مدیریت کشور این باشد که شاید بتوان چند صباحی بحران‌های خاموش را نادیده گرفت اما وقتی زمانشان فرابرسد برای یک تاریخ فراموش نخواهند شد، نشست زمین، کمبود آب، زلزله، آلودگی و آتش‌سوزی بحران‌هایی هستند که به‌نوبت از خاموشی خارج می‌شوند و متأسفانه با ساخت یک پل هم نمی‌توان درمانشان کرد، درس بزرگ هم برای مردم تمیز دادن مدیرانی است که به امروز می‌اندیشند تا فردا.

پلاسکو برای چند روزی تمام رسانه‌ها را سیاه‌پوش کرد، ترس من این است که باوجود انبوه رسانه‌های مجازی و غیرمجازی چند هفته یا نهایتاً چند ماه دیگر کسی نامی از پلاسکو به میان نیاورد و به همان اندازه که تمام زندگی این روزها به پلاسکو می‌گذرد به همین سرعت هم به روند عادی زندگی برگردیم و خون آدم‌هایی که برای ما جانشان را به میان گذاشتند پایمال شود، زنده نگه‌داشتن یاد آتش‌نشان‌ها به اشتراک گذاشتن مظلومیت و فداکاری آن‌ها در فضای مجازی نیست، بلکه زمانی است که جان‌فشانی آن‌ها منجر به تغییراتی شود که از رخداد پلاسکوهای دیگر جلوگیری کند.

 

مطلبی دیگر
تاثیر پیاده‌مداری بر اقتصاد و شرایط اجتماعی