نگاهی به پدیدۀ کنشگرنمایی در بستر فاجعۀ پلاسکو

Image processed by CodeCarvings Piczard ### FREE Community Edition ### on 2017-01-19 11:01:31Z | http://piczard.com | http://codecarvings.com

این یادداشت به قلم علی طیبی| عضو سازمان مردم‌نهاد «مجمع حق بر شهر باهمستان» تاریخ ۴ بهمن‌ماه ۱۳۹۶ در  وبگاه آسمانه به چاپ رسیده و در پایگاه رویدادهای معماری بازنشر می‌شود. 


دو سال پیش در جمعی و بحثی به سه آفت کنشگری اشاره کردم. سالگرد فاجعه پلاسکو بهانه‌ای شد تا بار دیگر به این سه آسیب بپردازیم. در آن بحث، کنشگرنمایی به عنوان معضلی در فعالیت اجتماعی معرفی شد که می‌تواند سه شکلِ حساسیت فصلی، واکنشگری و اکتوریسم به خود بگیرد. ریشۀ کنشگرنمایی شاید در احساس مسؤولیت بخشی از فعالان در کشیدن بار سنگین کنش اجتماعی برای حل تمامی آسیب‌های جامعه باشد، تا از طریق اتخاذ روش‌هایی در ایفای این نقش منجی‌گونه سربلند ظاهر شوند. این سه آفت کنشگری درواقع سه روش کنشگرنمایی است، که در ادامه سعی می‌شود با نگاه به واقعه پلاسکو توضیح داده شود.
شاید بتوان گفت متداول‌ترین نوع کنشگرنمایی، واکنشگری است. متاسفانه حجم بحران‌ها و آسیب‌ها در جامعه تا حدی است که برخی از فعالان اجتماعی (در مفهوم کلی آن) را وادار کرده با پرهیز از حرکتی پیوسته و ادامه‌دار به واکنشی کوتاه‌مدت به بحران روز کفایت کنند و بعد از استفاده از فضا و حساسیت به وجود آمده در اجتماع، برای مطرح کردن بحث‌ها و نقدهای خود، به بحران بعدی بپردازند و ببینند آیا بحران بعدی تجاوزی است یا تصادف تا متناسب با آن واکنش نشان دهند. از آنجا که در اغلب موارد کنش به واکنش محدود می‌شود مسوولان نیز به مرور یاد گرفته‌اند در هنگام بروز وقایعی چون پلاسکو بدون نگرانی بهترین و زیباترین حرف‌‌ها را زده و مطمئن باشند که خواست امروز فعالان تقاضای فردای آنان نخواهد بود.
اکتوریست نامی است که می‌توان بر مبتذل‌ترین نوع کنشگری گذاشت. وقتی عکس با کودک خیابانی مدرکی برای فعالیت در زمینه حقوق کودکان کارو حضور در مناطق زلزله‌زده ادعای کمک به مردم آسیب‌دیده به خود می‌گیرد. فجایع و بحران‌ها می‌توانند به عرصه‌ای برای فعالیت پراکنده و ناکارآمد فعالانی تبدیل شود که به خصوص در ساعات و روزهای اولیه بخش عظیمی از انرژی نیروهای امدادی و انتظامی را به خود مشغول کنند. اکتوریسم را می‌توان در انواع بسترها و موضوعات دید اما معمولاً نشانۀ مشترک برای شناسایی آن «دوربین» است.
حساسیت فصلی آفتی دیگر است که شاید بتوان آن را تقسیم کار تقویمی بین برخی از فعالان تعریف کرد. برنامه‌ای که فعالان را بر آن می‌دارد تا در تابستان به کودکان کار و حق تحصیل و در زمستان به خیابان‌خواب‌ها و اعتیاد بپردازند؛ در ۸ مارس به حقوق زنان و در ۸ اکتبر به حقوق کودکان. واقعۀ پلاسکو هم می‌رود تا در تقویم فعالان جامعه وارد شود تا متناسب با این اتفاق در سالگرد آن کنشی متناسب اتخاذ کنند.
مطمئناً اگر گروهی هرچند کوچک با دغدغه آسیب‌پذیری ساختمان‌های بلند یا آتش‌سوزی‌های شهری به طور پیوسته برای مدت طولانی بر این موضوع فعالیت‌ کنند، می‌توانند از اتفاقی همچون پلاسکو به عنوان بزنگاهی خاص برای نشاندن بحث خود بین جامعه و تصمیم‌گیران استفاده کنند، در زمان بروز چنین حادثه‌ای بیشترین حضور را کنار مسوولان داشته باشند، و سالگرد این رویداد را در تقویم سالیانه خود وارد کنند و هر سال در چنین روزی به حساس‌سازی در این موضوع بپردازند بدون اینکه به واکنشگری، اکتوریستی، یا حساسیت فصلی دچار شوند. اما این اَشکال، که به خودی خود می‌تواند ویژگی شهروندان فعال باشد، زمانی به اِشکال تبدیل می‌شود که جایگزین حرکت مستمر کنشگری شود. حرکت‌هایی که هرچند کم تعداد، کم سرعت، و کم صدا، در طول تاریخ همواره منشا تغییرات کوچک و بزرگ در جامعه بوده است. حرکت‌هایی که با تمرکز بر اهداف خود، اسیر وسوسه و دغدغۀ مسائل دیگر اجتماع (که همگی واجد اهمیت و ارزش است) نشده و از مسیر دشوار خود منحرف نمی‌شوند. حرکت‌هایی که تاثیرگذاری بلندمدت را به شهرت کوتاه مدت ترجیح می‌دهند و اثر خود را در جای جای زندگی بشر باقی می‌گذارند.

صفحه‌ی اصلی پرونده‌ی «سالگرد پلاسکو»

مطلبی دیگر
طرح‌های انتقال آب؛ نابودکننده آمایش سرزمین