نویسنده: شهابالدین تصدیقی| دانشجوی کارشناسی ارشد مطلعات معماری ایران
به چه دلیل در دانشگاه تحصیل میکنیم؟ بسیاری بدون پرسیدن این سؤال از خود وارد دانشگاه میشوند، یا پاسخهایی سرسری میدهند که تنها نقابی است بر بر این باور عمومی که «باید درس خواند!». خوشبخت کسی که حداقل رشتهٔ مورد علاقهٔ خود را برگزیند. احتمالاً قرار بوده دانشگاه محل تلاقی «اندیشه» و «تولید» باشد؛ تا مبنای فکری، فلسفی یا تکنیکیِ تولید، تأمین شود. حداقل منطق اقتصادی امروز چنین حکم میکند!
این منطق در اقتصادی رانتیر و نفتی، تا حدودی کمرنگ میشود و از همین روست که امروز در دانشگاه رشتههایی وجود دارند که بسیاری مسئولان بالادستی حتی دلیل وجودشان را هم نمیدانند. البته مزایایی در این اقتصاد نفتی هست: دوپینگ پول نفت، خلوتگاهی در دانشگاهها (همچون بسیاری محیطهای دولتی دیگر) برای کسانی ایجاد میکند تا بدون دغدغهٔ نان و تولید، به مطالعهٔ «علایق» خود بپردازند. چنین محیطی، بستری میشود برای رشد «صومعههای آکادمیک»؛ با این تفاوت که در گذشته صومعهها خودکفا بودند و اینک از پول رایگانِ نفتِ دولتی بهره میبرند. البته یک جای کار میلنگد: این بستر ابدی نخواهد بود. امروز دولت نفتی ایران، بر اثر نوسانات قیمت نفت و فساد ناشی از اقتصاد غیرشفاف و نفتی، بیش از هر زمانی به ناکارآمدی این سیستم پی برده است و کمحجمشدن دولت و خدمات آن، امری گریزناپذیر خواهد بود. چه بر سر صومعهنشینان دانشگاه خواهد آمد که با پول نفت اداره میشدند؟
پاسخ اولیه روشن است: یا صومعهها خود را با منطق تولید اقتصادی هماهنگ کنند (توجیه اقتصادی دانشگاه برای تولید) یا خودکفا شوند (بهعبارتی دانشجویان شهریه بپردازند!). دستهٔ اول که احتمالاً به کار ادامه خواهند داد ولی مشکل دستهٔ دوم اینجاست که تا چه زمان در منطق جدید، چنین صومعهای میتواند نام «دانشگاه» بر خود بنهد؟ در اقتصاد غیردوپینگی با منطق تولید، تولیدکنندگان اعتبار دانشگاه را تعیین خواهند کرد: آنها هستند که تعیین میکنند یک دانشگاه تا چه اندازه مبنای فکری، فلسفی و تکنیکی چرخهٔ تولید را فراهم کرده. با این حساب، خطر سقوط بیشک راهبان عزلتنشین را تهدید میکند.
این صومعه و راهبان، تمثیلی از ماجرایی است که احتمالاً بر «مطالعات معماری ایران» برود. امروز در سایهسار دوپینگ نفتی، گفتمانهای متعددی از این رشته در حال بحث و جدل با هم هستند و بسیاری دانشجویان، همچون راهبان قرون وسطی دل به این خوش میکنند که سر در کتابی فرو کرده، سخنان شیرین استادی را بشنوند (گویا دیگر حتی تحمل کارهای تحقیقاتی هم ندارند و استادی را ترجیح میدهند که قصهای بخواند و بگذارد بخوابند!).
[divider]منبع[/divider]
[button color=”blue” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://koubeh.com”]وبسایت کوبه[/button]