نویسنده: امیر مصباحی
بهعنوان یک دانشجوی شهرسازی که گهگاه در باب مسائل شهر، اینوروآنور قلم میزند و دستی هم در ترجمه دارد، دغدغههایِ بسیاری در مورد شهر و دارم که مایلم در اینجا، یکی از آنها را کمی بازکرده و توضیح دهم.
در برنامهریزی شهری عموماً صحبت از امری موهوم به اسم «خیر عمومی» میشود و وظیفه برنامهریز، پوشش این «امر موهوم» دانسته میشود؛ اما چرا این «خیر عمومی» دستکم از دیدگاه من امری است موهوم؟ گمان میکنم پاسخ روشن است؛ در جامعه ما، در شهر ما گروههایِ گوناگونی با منافعی گوناگون و متضاد وجود دارند. پرواضح است که تضادِ منافعِ این گروهها بهاندازهای است که نمیتوان آن را در یک ظرف واحد به اسم «خیر عمومی» گنجاند چراکه چیزی که ازنظر یک گروه خیر تلقی میشود، از دیدگاه گروهی دیگر شر به شمار میاید و چیزی که از دیدگاهِ گروهِ دوم خیر است، برای اولی عین شر است. ازاینرو «خیر عمومی» را میتوان و میباید بهمثابه یک «امر موهوم» پنداشت. البته این تمام ماجرا نیست؛ همه این گروههایِ دارای منافعِ متضاد میکوشند تا در جدالی به نظر بیپایان منافع خود را بهعنوان منافع همه جامعه و درنتیجه «خیر عمومی» مطرح نمایند. نیازی به گفتن نیست که در این امر آن گروهی موفق است که قدرت و امکاناتِ لازم برای این کار را در اختیار داشته باشد. در جامعه ما قدرت را چه کسی بهجز سرمایهداران در اختیار دارد؟! پس «خیر عمومی» نیز چیزی جز منافع یا درواقع «خیرِ» سرمایهداران نیست و برنامهریزی شهری بهمثابه یک عاملِ تعیینکننده در این جدال، از آنجائی که خود برگزیده تا «خیر عمومی» را پوشش دهد، درواقع آلت دست این سرمایهداران است؛ هدف هم کاملاً مشخص است: تخصیص بهینه زمین و فضای شهری در جهت به حداکثر رساندن کارکرد آن برای افزایش سود سرمایهدار.
مسئله اساسی برای یک تفکر انتقادی در این میان، چگونگیِ پوششِ منافع و خواستههایِ گروهها و افرادی است که در فرایند بالا، جزءِ «خیر عمومی» به شمار نیامده و درنتیجه بههیچروی پوشش داده نمیشود. بهبیاندیگر، مسئله این است که چگونه میتوان از منافع و خواستههایِ این گروهها که فروشندگانِ نیروی کار و فرودستان شهری را در برمیگیرد، در برابر اقلیت سرمایهدار که در تلاش است تا خیر خود را بهعنوان «خیر عمومی» جا بیندازد دفاع کرد. نخستین پاسخی که دراینباره ممکن است به ذهن برسد، استفاده از شورای شهر و ظرفیتهای آن در جهت پوششِ منافعِ این گروهها و طبقاتِ اجتماعی است؛ اما بهراستی اگر عمل کردِ شوراهای شهر مختلفی را که در این سالها وجود داشته بررسی کنیم، بهخوبی متوجه خواهیم شد که شورای شهر نهتنها در این مورد کاری نکرده بل که اساساً حتی تلاشی هم دراینباره و هدفش هم نبوده که چنین کاری کند. این ناکامیِ -تقریباً میتوان گفت مطلق- شورای سبب شد تا پارسال شعار و هشتگِ شورای شهر متخصصین را عدهای بهظاهر منتقد مطرح کنند و اینگونه وانمود کنند که «شکستها» و «ناکامیهایِ» شورای شهر ازآنجهت بوده که شورا نه توسط «متخصصین» بل که توسط ورزشکاران و افرادِ «فاقدِ صلاحیت» اداره میشود! جدای از بیپایه بودن این قبیل استدلالها، باید به نکتهای بینهایت حائز اهمیت اشارهکنم. در بررسی شورای شهر و عمل کرد آن، باید به این قضیه توجه نمود که شورای شهر و نهادهایی ازایندست چیزی خارج از «ساختارهایِ موجود» نیست و اگر این «ساختار موجود» در پی همان «خیر عمومیِ» یادشده باشد، شورای شهر هم متعاقب آن به دنبال همین امر، منتها به شیوه و روش خود است. پس هدف اصلی شورای شهر، پوشش منافعِ گروههایی که از آنها یاد شد نیست بل که پوشش همان «خیر عمومی» است؛ ازاینرو نمیتوان و نمیبایست که از شورای شهر دراینباره انتظار خاصی داشت و هرگونه امید بستن به آن ناشی از سادهلوحی و ندیدن واقعیت است.
گمان میکنم مسئله را به حد کافی روشن نمودهام. اگر از شورای شهر نمیتوان انتظارِ نمایندگی از کارگران و فرودستانِ شهری را داشت و اگر اساساً «ساختار موجود» بهگونهای است که به دنبال منافعِ آن اقلیتِ سرمایهدار است، پس چگونه میتوان از کارگران و فرودستانِ شهری حمایت کرد؟ پاسخ را باید در جایی خارج از «ساختارهای موجود» جُست. پاسخ در ایجاد تشکلها و گروههایِ بدیلی است که آرمانی جز حمایت از کارگران و فرودستان ندارند. تشکلهایی که اگرچه از مادی از طرف مقابلشان بهوضوح پایینترند، اما با حمایتِ گستردهِ اقشارِ فرودست میتوانند جلوی رقیبشان بایستند و قد علم کنند. «دغدغه» من، بهعنوان یک دانشجوی ۲۰ و اندی ساله، اما ایجاد چنین تشکلهایی است.