دبیر پرونده: سید فاطمه مردانی | معمار ارشد استودیو میمفا، کارشناس ارشد معماری از دانشگاه هنر تهران
زندگی در کالبد شهر، وابسته به تعاملات اجتماعی است و فضای جمعی، بستر این تعاملات است. عرصههایی که امکان پاتوقکردن و انجام فعالیتهای مشترک شهروندان را فراهم میکند. پرونده جاری ضمن معرفی و تحلیل مفهوم فضای جمعی و رابطه آن با فرهنگ، به بررسی هشت مصداق از فضاهای جمعی پایتخت مینشیند و وضعیت این فضاها را با رویکردی انتقادی نگاه میکند. مطلب اول، معیارهای شکلگیری فضای جمعی موفق را در سه عنوان مطرح میکند؛ پس از آن در مطلب دوم، از فقدان فضاهای جمعی در مجموعههای فرهنگی تهران سخن میآید. پس از این دومقاله، آغاز بررسیهای مصداقی با پل طبیعت است که نمونه موفقی از پاتوقهای شهری تازهتأسیس است مطلب چهارم، پیرامون طرح باززندهسازی میدان امامخمینی(ره) و حاصل گفتوگوی نویسنده با مسئول پروژه ساماندهی و ارتقای کیفی آن میدان است. در مطلب پنجم با تکیه بر جنبش پیادهمداری، پروژه پانزده خرداد نیز نقد و پیشنهاداتی برای بهبود کیفی فضا مطرح میشود. مطلب ششم، احیای میدان مشق با ظرفیت فضای جمعی را به بحث میگذارد و در نهایت در آخرین مطلب، اقدامات اخیر در جهت تخریب بازارچه خوداشتغالی پارک لاله و جایگزینی آن با پارک تحلیل میشود.
[divider]دمیدن روح به شهر | مروری بر مفهوم فضای جمعی[/divider]
نویسندگان:
آرمان مینیاتور سجادی | کارشناس ارشد معماری منظر دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) قزوین
شروین گودرزیان | کارشناس ارشد معماری منظر دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) قزوین
فضا به تنهایی با کالبد خود مفهومی ندارد بلکه با حضور انسان و شکلگیری فعالیت انسانی معنا مییابد؛ فضای جمعی با زندگی شهری و دمیدن روح جمعی در کالبد شهر آفریده میشود. این نوع فضا بهعنوان فضایی شهری که حیات مدنی در آن رخ میدهد، نقش پررنگی در شهر دارد که براساس سیر تاریخی در فضاهای شهری شکل گرفته است. این نوشتار تلاشی برای توصیف و توضیح وجوه مختلف این مفهوم است و بهعنوان محور نقدوبررسی کالبدهای شهر تهران در این پرونده انتخاب شده است.
متن کامل این مقاله
[divider]«فرهنگ» بدون «جامعه»[/divider]
نویسنده: محمد جمشیدیان | کارشناس ارشد معماری منظر، دانشگاه تهران
واژگانی چون «فرهنگ» و «تمدن» همواره برخاسته از «جوامع بشری» بودهاند و مفاهیمی تعریفشده برای اجتماعات انسانی قلمداد میشدهاند؛ به عبارت دیگر فرهنگ هیچگاه مفهومی جدای از جامعه و افراد آن نبوده است. فرهنگ با مردم بالیده و بهعنوان مفهومی پویا در طول تاریخ شکل گرفته است. رجوع به این بدیهیات در تعریف «فرهنگ» و ارتباط آن با «جامعه»، نشان از لازم و ملزومبودن این دو امر در تعاریف دارد؛ بنابراین هیچ اقدام یا حرکت فرهنگی بدون حضور فعال مردم موفق نخواهد بود. به تناظر این مفاهیم، میتوان گفت در سطح شهر نیز هیچ فضای فرهنگی یا فعالیتی که بهعنوان فعالیت فرهنگی در شهر انجام میگیرد، بدون حضور پویا و تعامل افراد در آن کامل نخواهد شد. فرهنگ زمانی ارتقا مییابد که امکان گفتمان و تضارب آرا در جامعه ایجاد شده باشد؛ بنابراین فضایی که با کاربری فرهنگی در سطح شهرایجاد میشود بدون ایجاد بستری که امکان اجتماع مخاطبانش را فراهم سازد، ناکام خواهد ماند. اتفاقی که امروز در شهر تهران بهصورت غالب دیده میشود، ساخت فضاهایی با کاربری و ادعای فرهنگی است؛ اما این فضاها از کوچکترین فضای جمعی بیبهرهاند. فضاهای جمعی جزئی لازم برای فضاهای فرهنگی هستند که تحقق اهداف فرهنگی جامعه را در گرو خود دارند. در شهر تهران به هر دلیل اقتصادی یا بالادستی دیگر، مجموعههایی فرهنگی، اما بدون فضای جمعی ساخته میشوند. سینما آزادی یا مجتمع فرهنگی-تجاری کوروش از ایندست مجموعهها هستند که این نقص آشکار آنها در مقابل مجموعههای موفقی چون پردیس ملت یا تئاتر شهر روشنتر دیده میشود.
[divider]نظرگاه: این بالا جایی برای جمعشدن [/divider]
نویسنده: ریحانه حجتی | کارشناس ارشد معماری منظر دانشگاه تهران
با گذشت شش سال از طراحی پروژه پل طبیعت و یک سال از افتتاح آن، شاهد حضور گرم مردم و استقبال آنها از این فضا و تبدیل آن به پاتوقی برای تجمع و گذران اوقات فراغت هستیم. پروژهای که در سال گذشته یکی از موفقترین پروژههای شهرداری تهران به شمار رفت و همچنان ذکر خیر آن در محافل مختلف ادامه دارد: یکی از پنج سازه برتر دنیا، بزرگترین پل عابر پیاده خاور میانه، تداوم خودباوری و عزم جهادی مهندسان کشور، نماد شهری، معرف فرهنگ و طبیعت شهر، انتخاب اول مردم و انتخاب پنجم معماران برجسته جهان و … . اما از میان عوامل متعدد فنی، ایدهپردازانه و چون آنها که در موفقیت این پروژه نقش داشتهاند، عاملی که کمتر در رسانهها به آن پرداخته شده و گویا از نظر مسئولان و مدیران شهری نیز پنهان مانده موقعیت مکانی و پتانسیلی است که توانسته آن را به فضایی جمعی تبدیل کند.
[divider]پیرمرد مدرن تهران[/divider]
نگاهی به پروژه باززندهسازی میدان امام خمینی(ره)(توپخانه) به عنوان نمونهای از میدانهای شهری با ظرفیت فضای جمعی که فصل مشترک سهدوره تاریخ معاصر تهران است
نویسنده: پریچهر صابونچی | دانشجوی کارشناسیارشد معماری منظر دانشگاه تهران
میدان امام خمینی(ره)(توپخانه) شاهد تغییرات و حوادث بسیاری بوده که در گذر زمان هویت تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن را شکل داده اند. بهطورکلی مجموع این اتفاقات کالبدی و غیرکالبدی را میتوان در سه دوره تاریخی بررسی کرد. اتفاقاتی که بیان میکند چرا این میدان واجد ارزشهای لازم برای تبدیلشدن به یک فضای جمعی شاخص در شهر تهران است و میتواند بهعنوان هویت و شناسنامه تهران باشد؛ میدانی که در طول تاریخ همواره خود را با زمان تطبیق داده وبا ایفای نقش نشانهای سبب پیوند عاطفی مردم با شهر و تعلقخاطر آنان شده است.
[divider]میدان خاطرات فراموششده …[/divider]
مروری بر پروژه احیای میدان مشق، بهعنوان نمونهای از تلاش برای احیای فضاهای جمعی خاموششده
نویسنده: عاطفه مهدوی | دانشجوی کارشناسی ارشد معماری منظر، دانشگاه تهران
ازآنجاکه فضای جمعی حیات خود را از حضور مردم میگیرد، شکلگیری آن امری فرمایشی نیست و مستلزم هماهنگی در مجموعه عوامل کالبدی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی است. چنانچه هرکدام از این عوامل خدشهدار شود ماهیت فضای جمعی دچار اختلال میشود.از اینروی احیا و باززندهسازی فضاهای جمعی صدمهدیده نیز نیازمند همهجانبهنگری و رویکردی کلگرا به مفهوم فضای جمعی است. در این روند اگرچه مداخلات کالبدی لازم است اما بهتنهایی سبب احیای فضای جمعی نمیشود. «میدان مشق» از قدیمیترین و وسیعترین میدانهای شهر تهران است که درگذشته با خاطرات جمعی مردم درگیر بوده و امروزه جایگاه خود را در شهر ازدستداده است. به نظر میرسد آنچه میتواند سبب احیای دوباره این فضای شهری شود، اقداماتی ورای کالبد و عوامل بصری این فضا است.
[divider]پس ما بعدازظهرها کجا برویم؟[/divider]
زمزمه تخریب بازارچه خوداشتغالی پارک لاله
نویسنده: مونا مسعود لواسانی | کارشناس ارشد معماری منظر، دانشگاه تهران
شهر که میگوییم، دنیایی از معنا در پس آن است. خاطرهای از شهر که یادمان میآید، انگار دوباره در همان میدان و خیابانی ایستادهایم که سالها پیش از آن گذر کردهایم. آن خیابان و در و دیوارش را با تلخی و شیرینی همان لحظهها دوباره میچشیم، گاه دلتنگ دیدارش میشویم؛ همان پارک، همان پاتوق و جمع دوستی. بابت همین پیوندها، گاه به نقاطی از شهر مثل خانه خودمان حساس میشویم. میخواهیم اگر ما هم نبودیم آن فضاها و مکانها تا ابد باقی بمانند. نقاطی که حافظه جمعی مردمان یک شهر را اینگونه بهم پیوند بزند، سالها طول میکشد تا شکل بگیرد و میشود میراث نسلها و سندی برای اینکه در این شهر زیستهاند و با هم بودن را تجربه کردهاند. «گذر فرهنگ و هنر پارک لاله» میراثی است که امروز در خطر است، اگر هرچه سریعتر برای آن کاری نکنیم…
[divider]منبع[/divider]
فصلنامه معماری و شهرسازی همشهری معماری شمارهی ۳۰ | تهرانشهر