نویسنده: ریچارد اندرسون| مدیر گروه گرایش ارشد تاریخ و نظریه معماری، دانشگاه ادینبورگ
مترجم: علی آتشی
امروزه مطالعه، نوشتن و تفکر پیرامون معماری با عنوان «تاریخ و نظریه معماری» شناخته میشود و به عنوان یکی از شاخههای اصلی رشته معماری مورد قبول واقع شده است. دروس «تاریخ معماری» و «تاریخ نظریه معماری» از جمله درسهایی هستند که از این شاخه در چارت دروس تخصصی دانشجویان رشته معماری گنجانده شدهاند. همچنین تاریخ و نظریه معماری میتواند مجال فهم عمیقتر برای مفاهیم و مباحث مرتبط با رشته باشد -در گفتمانهایی که معماری به عنوان سوژه لحاظ می شود. در مورد تاریخ و نظریه معماری میتوان بسیار بیشتر گفت. اما تفسیر ارتباط تاریخ با نظریه زمانی پیچیدهتر میشود که حروف ربط محتمل را لحاظ کنیم: «تاریخ یا نظریه[۱]»، «تاریخِ نظریه[۲] » یا حتی «تاریخ به مثابه نظریه[۳]».
بیایید با «و» شروع کنیم. «تاریخ و نظریه معماری» همواره در پیوند با موسسات و مدارج دانشگاهی (لیسانس، فوق لیسانس، دکتری و غیره) بوده است و به عنوان یک زیر شاخه از معماری از زیرمجموعه ی دانشگاههای معاصر شناخته میشود. پیوند بین تاریخ و نظریه در معماری، محدودهای از علوم متناسب با معماری را مشخص میکند. این رشته به چندگانگی معماری اشاره میکند؛ به این که لازم است تا با مطالعهی همزمان تاریخ و نظریه معماری، به درک درستی از آن دست یافت. ممکن است که بدون مطالعه و شناخت درست از تاریخ و نظریه معماری، در قیاس با رشتههای مشابه سادهتر به نظر بیاید. اصلیترین این رشتهها تاریخ هنر است (که معمولاً بدون کلمه نظریه اسم آن را میشنویم) و در آن معمولاً مباحثی در مورد معماری نیز آموزش داده میشود. بعضی از دپارتمانهای بزرگتر تاریخ هنر، ممکن است امکان تحقیق مختص تاریخ معماری را نیز فراهم کنند. این رویه مشکلاتی را نیز برای «تاریخ و نظریه معماری» ایجاد میکند، من جمله این که این رشته را رشتهای خارج و جدای از معماری معرفی میکند که ظاهراً ادعای آن چیزی را دارد که باید دانش معماری درخور باشد. اسناد زیادی مبنی بر مخالفت و جدل نسل قدیم تر متخصصان معماری با تاریخ هنر پژوهانی که میخواستند تاریخ و نظریه معماری به عنوان یک رشتهی مستقل شناخته شوند، باقی ماندهاست. حدود دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی بود که موسسات آموزشی و برنامههای مرتبط با تاریخ و نظریه معماری در امریکای شمالی و اروپای غربی پا گرفت. برای افراد زیادی مثل خود من که در این رشته فعالیت میکنند ولی هنوز تجربه و دانش کافی را کسب نکردهاند، شاید امروز چنین تمایزی چندان ضروری به نظر نرسد. با این حال این تمایز بخشی از مسئله است تعداد تزهای دکتریای که هر سال در زمینهی تاریخ و نظریه معماری منتشر میشوند به خوبی نشان میدهند که چه طور این رشته امروزه به صورت مستقل راه خود را پیگیری میکند. البته این مسئله میتواند ناشی از این باشد که تاریخهنرپژوهان و تمام تاریخ هنر در دهههای گذشته دچار تغییرات کلی شده است؛ از حدود دهههای ۶۰-۷۰ میلادی بود که کسانی که در زمینه تاریخ هنر فعالیت میکردند به این نتیجه رسیدند که باید مسائل دیگری (از جمله فضا، فرآیند، نظریه انتقادی و غیره) را که با تاریخ و نظریه معماری در ارتباط مستقیم هستند وارد این[گفتمان] بکنند. اهداف، دغدغهها و تاریخ هنر پژوهان، تاریخ نگاران و تئوریسینهای معماری به نظر میرسد که به جای واگرایی در همپوشانی بالایی با هم قرار دارند.
با این همه وقتی یک نفر میگوید در زمینه «تاریخ و نظریه معماری» فعالیت میکند، همیشه و حتما درست گفته باشد. گاهی اوقات مکانیزمهای انظباطی در محیط کار وجود دارد که افراد را بر اساس آن چه انجام میدهند در گروههای «تاریخ یا نظریه معماری» دستهبندی میکند. این دستهبندی در سطوح مختلف انجام میشود و میتواند معانی مختلفی داشته باشد، ممکن است در آتلیه طراحی یا کلاس یا همینطور در کنفرانس علمی یا نشریات فعال در حوزه معماری باشد. دانشگاه شهری که من در آن درس خواندهام هم شامل این تفاوت در دستهبندی میشود؛ این دانشگاه تنها دانشگاه در جهان است که دوره چهار ساله لیسانس تاریخ معماری دارد، ولی حتی سرفصلهای مرتبط به بخش نظریه معماری نیز، نظریه معماری را از منظر تاریخ معماری بررسی میکند. توجه به ویترویوس[۴]، پالادیو[۵]، سمپر[۶]، ونتوری[۷]، کولهاس[۸] و دیگران بر اساس مطالعات توصیفی است- مجموعهای از گزارهها و پاسخهای تشریحی پیرامون کیفیت آثار معماری. در طول تحصیل دانشجویان ترجمهی متون مرجع پراولت[۹]، دوراند[۱۰] و لوکوربوزیه[۱۱] را مطالعه میکنند، به نوشتههای زبان اصلی پالادیو و نگاهی میکنند و به بررسی آن دسته از نوشتههای هری فرانسس مالگریو[۱۲] مرتبط با تئوری معماری می پردازند. ولی آنها فقط منظر تاریخی تمام این متون نظری و کلاسیک معماری را در نظر میگیرند، یا بهتر بگوییم آنها «تاریخِ نظریه معماری» را تحصیل میکنند. چنین علاقهای به تاریخنگاری در مورد نظریات معماری در میان برخی مجلات معماری به طور وسیعی دیده میشود که برای مثال میتوان به ژورنال جامعه ی تاریخ پژوهان معماری[۱۳]، تاریخ معماری[۱۴] و ادوار معماری[۱۵] اشاره کرد.
در رادیکالترین حالت نگاه تاریخگرایانه، این شکل از تخصص به دنبال توضیحی تجربی و قابل لمس است و میخواهد مشروعیت این رشته را با ارجاع به اسناد تاریخی موجود اثبات کند. اسناد بایگانی شده، نقشههای باقیمانده از آن دوران، گزارشهای دولتی، نشریات قدیمی و دیگر شکلهای موجود از شواهد باقیمانده، میتوانند به صورت کاملاً قانع کنندهای در جهت نشان دادن وضعیت سابق ساختمانها و فضاهای شهری، گواهی دهند. رویهی این حالت اغلب به این شکل است که بر اساس زنجیرهای از مدارک و شواهد قابل اتکای موجود به روابطی میرسیم که درستی آنها بر استحکام آن رویه استوار است. مشکل زمانی پیدا میشود که مجموعه شواهد موجود به صورت نظاممند روابط قدرت را بپوشانند و یا تاریخپژوهان بیش از حد نیاز با زبان، گفتمان و دستهبندیهای شواهد مورد مطالعه خود درگیر شوند. در حالت حاد این وضعیت خواهیم دید که اهمیت ابژه (در اینجا شواهد و مدارک) بر سوژه (در اینجا تاریخ نگار معماری) غلبه میکند. «پژوهشهای» بدون نقطه نظر مشخص حاصل این وضعیت هستند که به جای تولید دانش تنها به ساماندهی اطلاعات پرداختهاند؛ جمعآوری کاتالوگ به جای تحقیق در تاریخ.
شکل مکمل و متمایز این نگرش در درجهی اول با زوایای نظری ساختههای معماری سر و کار دارد. و سادهترین نمود آن در درس «نظریه معماری» مشخص میشود که دانشجویان طراحی معماری ملزم به گذراندن آن هستند. با اینکه مباحث مشترکی را با «تاریخ نظریه معماری» دارد، اما جهت کاملاً متفاوتی را دنبال میکند. به جای تلاش برای فهم روند پیشرفت و گسترش نظریه معماری، شیوههای جدیدی را برای اندیشیدن دربارهی مسائل کلیدی معماری پیشنهاد میکند، چشم اندازش بیش از هر چیز معطوف به حال است و هدفش گسترش دانش و روشهای نوینِ ممکن است. در این چهارچوب فکری که بر مبنای اصول آن کلاس درس و استدیوی طراحی کاملاً هم سو شدهاند، نظریه معماری میتواند به ابزاری قدرتمند برای شکل دهی روابط جدیدی میان ساختمانها و جنبهی عمومی آنها باشد. میتوان گفت گاهی نظریه معماری به مثابه شکل ابزاری دانش به کار گرفته می شود- مملو از نشانهها و روابطی که قرایح مشخص طراحی و شیوههای تخیل فضایی را برقرار میکند، به عنوان مثال، آیا تا به حال به بازدهی تاثیری که مفهوم دلوزی[۱۶]«فولد»[۱۷] بر یک نسل خاصی از معماران گذاشته است، فکر کردهاید؟[۱۸]
در نگرشی با فاصلهای منتقدانه به رویکرد ابزارگونه به نظریه معماری، جایگاهی وجود دارد که برای کشف ماهیت نیمه خودمختار معماری، به طیف گستردهای از ساختارهای نظری مراجعه میکند. مایکل هایس[۱۹] کاربرد نظریه معماری را «میانجیگری» طلقی میکند؛ بر این اساس، نظریه معماری در اینجا باعث ایجاد ارتباط میان معماری، به عنوان نظامی نیمه خودمختار، و زمینههای اجتماعی و شرایطی که با آن سر و کار دارد، می شود. نظریه معماری میخواهد امکان درک عامیانهی فرمهای معماری و کاربرد مبتذل آن را به چالش بکشد، به بیان مایکل هایس: «هدف (نظریه معماری) این است که نشان دهد چگونه معماری طریقهای از تفکر را برای ما ممکن میسازد که در هیچ محیط ذهنی دیگری قابل برداشت نیستند.»[۲۰] این مکتب فکری، غیر قابل تغییر بودن خود را با جمله «نظریه معماری و نه نظریات معمارانه» به همگان اثبات میکند. عبارت «نظریه معماری» گستره و اثر گذاری گفتمان معماری را گسترش میدهد. نظریه معماری روابطی را میان شیوههای فکری و کاربردی تعریف میکند که شاید تا به حال کاملاً جدای از هم به نظر میرسیدند؛ مثل زبانشناسی و معماری؛ تخریب و معماری؛ روانکاوی و معماری؛ و دیگر. با این حال جستوجو برای یافتن یک قاعده مشخص در معماری با پیش فرض نظریه معماری آن چنان خالی از خطر نیست، هر چند که بنیاد و قواعد نظریه معماری بسیار با یکدیگر در ارتباط باشند. از دیدگاه بنیادی، تفحص و بررسی استقلال نظریه معماری نسبت به معماری میتواند توسط قواعد محدود شده باشند. علاوه بر این، بنیاد نظریه معماری، به همین شکلی به ما رسیده است، ممکن است در محدوده گفتمانی و جغرافیایی خود نیز دچار محدودیتهایی باشد، مانند معماری موجود ایالات متحده و اروپای غربی که در واقع شبکهای از مکاتب معماری متفاوت و متعدد است. معماری و تفکر معمارانه قطعاً وسیعتر و متنوعتر از این طرز نگاه نظریه معماری هستند. شاید برای رسیدن به پاسخ صحیح نیاز به ابزار و نگرش دیگری داشته باشیم.
شاید خیلیها با این بازی «و/یا» که با کلمات «نظریه» و «تاریخ» انجام دادیم مخالفت کنند. مسیری که تاریخ پژوهان معماری برای رسیدن به هدف انتخاب کردهاند در گذر زمان و به خاطر پیوندهای عمیقی که با مباحث نظری معماری داشتهاست، مستحکمتر و پر بارتر شدهاست. به همین منوال بسیاری از نظریهپژوهان و نظریهپردازان معماری نیز با آگاهی از سیر تغییرات اندیشه در طول تاریخ به فعالیت میپردازند. چیزی که امروز از تاریخ معماری انتظار میرود، نه دفاع یک جانبه از مرزهای خود در حضور نظریه معماری است و نه پردازشها و نتیجهگیریهای بدون استفاده از شواهد تجربی است. ضمن این که ممکن است شرایط و مسئلههایی که نظریه معماری را به چنین گفتمان مولدی تبدیل کردهاند دیگر کارایی نداشته باشند. درعوض، نظریه معماری امروزه به بحث اصلی پژوهشهای تاریخی تبدیل شده است که این موضوع ناگزیر با بازنگری در درستی و اعتبار گزارههای آن همراه میشود. به نظر من، میتوان ثابت کرد که گفتمان خاصی از «نظریه معماری»، حداقل مباحثی که به زبان انگلیسی منتشر میشوند، به صورت کلی و جزئی تحتتاثیر شرایط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بعد از جنگ سرد قرار گرفتهاست. برای این که «تاریخ و/یا نظریه معماری» برای نسلهای جدیدتر شهروندان، معماران و حتی محققین دانشگاهی کماکان جذابیت داشته باشد، به نگرشی نو و موضوعات جدید برای برای تحقیق هم در زمینهی تاریخ و هم در زمینهی نظریه معماری نیاز است. آن زمان که میشد صرفاً در مورد سازه و معماری بنا صحبت کرد، گذشته است. میدانیم که حتی در سطوح جهانی موضوعات مختلف و جریانسازی در حال رقابت هستند. همچنین هر چه که بیشتر میگذرد، به پیچیدگی مباحث نظری و تاریخی معماری بیشتر پی میبریم. یادمان نرود که ما هنوز در مراحل اولیه کار هستیم؛ یا به قول تافوری[۲۱] در مرحله «ارزیابی تاریخی از تناقضات حال حاضر»[۲۲] به سر میبریم. در این مرحله لازم است تا در تفکراتمان از مباحث تاریخی و نظری معماری را در کنار هم استفاده کنیم تا بفهمیم که تفکرات غالب بر معماری چه طور به اینجا رسیده است و چه نگاههای دیگری نیز میتوانستهاند وجود داشته باشند. شاید این مسئله باعث ایجاد مباحثی مثل «تاریخ به عنوان مبانی نظری معماری[۲۳]» یا «مبانی نظری به عنوان تاریخ معماری[۲۴]» شود که اینها هم قطعاً جای بحث دارند.
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] History or Theory
[۲] History of Theory
[۳] History as Theory
[۴] Vitruvius
[۵] Palladio
[۶] Semper
[۷] Venturi
[۸] Koolhaas
[۹] Perrault
[۱۰] Durand
[۱۱] Le Corbusier
[۱۲] Harry Francis Mallgrave
[۱۳] The Journal of the Society of Architectural Historians
[۱۴] Architectural History
[۱۵] Architectural Histories
[۱۶] Deleuzian
[۱۷] The Fold
[۱۸] – برای اطلاعات بیشتر به کتاب Folding in Architecture, ed. Greg Lynn, Architectural Design63 (1993). مراجعه کنید.
[۱۹] K. Michael Hays
[۲۰] K. Michael Hays, “Introduction,” in Architecture Theory since 1968, ed. K. Michael Hays (Cambridge, Mass: The MIT Press, 1998)
[۲۱] Tafuri
[۲۲] (Manfredo Tafuri, Theories and History of Architecture (New York: Harper & Row, 1980
[۲۳] history as theory
[۲۴] theory as history
[divider]منبع[/divider]
[button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://www.e-flux.com/architecture/history-theory/159240/possible-conjunctions/”]e-flux[/button]