نویسنده: دکتر آزاده شاهچراغی| استادیار گروه معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
گاهی در جایی قدم میگذاریم و حال ما دگرگون میشود. گویی در لحظهای از جهانی به جهانی دیگر وارد شدهایم. محیطی که حال ما را دگرگون میکند، نامهای گوناگونی به خود گرفته است. بهشت زمینی، اقلیم هشتم، هتروتوپیا، دگرجا، میدان انرژی هوشمند و… برخی از این نامها و تعابیر است. باغ ایرانی نمونه واضح محیط دلپذیری است که به محض ورود به آن حال بهتری پیدا میکنیم. محیطی که در طول هزاران سال همه ایرانیان لذت حضور در آن را تجربه کردهاند و از آن به عنوان بهشت یا پردیس یاد میکنند. در طول قرون متمادی سیاحان و تاریخنگاران لذت حضور خود در باغهای ایرانی را توصیف کردهاند. در ۶ دهه اخیر نیز محققان و پژوهشگران هر یک از دریچه نگاه خود، این پدیده محیطی را کالبدشکافی کردهاند تا از چیستی و چرایی دلپذیری آن پرده بردارند. این نوشتار به اختصار ۱۰ کیفیت محیطی باغ ایرانی را از دریچه علم، فلسفه و عرفان برمیشمرد.
[divider]شعف حرارتی[/divider]
۱. باغهای گسترده در دل کویر، با ایجاد سایه، نسیم مطلوب و هوای خنک که از ترکیب آب، گیاه و بنا پدید آمده، آسایش جسمانی انسان را فراهم میآورند. میتوان گفت باغها در دل کویر، خُرد اقلیمهایی را در محیط بسته ایجاد میکنند. “استقرار باغها در دل بیابان، در دامنه کوه، در امتداد مسیلها علاوهبر ایجاد محیطی زیبا و سودمند، توان محیطی پنهان منطقه را نیز آشکار میکند و خود سبب نظم بخشیدن به یک اکوسیستم غنی میشود. « لیزا هشانگ » ( ۱۹۷۹) عقیده دارد در باغ ایرانی نه فقط یک آسایش حرارتی وجود دارد بلکه نوعی « شعف حرارتی» به وجود میآید. او میگوید زمانی که از محیط کویری وارد محیط سرسبز و خنک باغ میشوید در واقع دو بینهایت حرارتی در کنارهم را تجربه میکنید و از نظر ادراکی به شور و شعف میرسید.امروزه نرمافزارهای رایانهای به محققان کمک کردهاند تا تحلیلهای دقیقتری از آنچه تاکنون صرفا بر اساس احساس و ادراک از آن سخن گفته شده، بهدست آید.
[divider]هوشمندی مکان[/divider]
۲- باغ شامل اجزایی شکلی از قبیل زمین، لبهها و دیوار، محصوریت، گشایشها و مسیر، کف و سقف، سیستم آبیاری، مبلمان و تزیینات است اما این عناصر و اجزای باغ مثل واژگان و کیفیات آن، مانند جمله و متن در ادبیات هستند. در بازخوانی باغ ایرانی و نحو فضای آن، ویژگیهای دیگری در باغ، همچون تاکید بر افق، جدایی درون و بیرون، اهمیت عنصر دیوار، پیوستگی فضایی، پیچیدگی تلفیق عناصر تاریخی، وابستگی باغ به منظراطراف و پیرامونیاش و… به عنوان کیفیات حاصل از پیوند اجزا و عناصر تشکیلدهنده به باغ مطرح میشوند. از نظر چارلزمور، میشل وترنبل باغ به لحاظ ارزشگذاری به شعری خوب وادبی تشبیه میشود و ماندگاری آن به ماندگاری اشعارادبی میماند. بنابراین نحو فضای باغ نیز مانند نحو زبان و دستورزبان انجام میشود.ازاین رو، در نحو فضای باغ دو کیفیت مهم باغ یعنی هوشمندی مکان۱ که درترکیب زمین، آب، گیاه و نور دیده میشود و نیز آگاهی به اینکه چه امکاناتی موجوداست و چه تغییراتی برای قابل سکونت کردن مکان نیاز داریم، آن را واجد انعطافپذیری نیز میکند.۲ بازخوانی باغ ایرانی بر اساس این دیدگاه از نظر شیوه ترکیب آب و گیاه و نور و سایه با زمین، مکانی هوشمند است.
[divider]پارادوکس فضایی[/divider]
۳. علیرغم آنکه هندسه باغ ایرانی به طور مشخصی زمین را مرزبندی کرده است و به ظاهر دارای هندسهای ساده و مشهود است اما کیفیات فضایی متنوعی در باغ قابل ادراک است که ازجمله میتوان به پیوستگی فضایی، تداوم فضایی، وسعت مجازی فضای باغ، تلفیق و تداخل فضایی بیرون و درون کوشک و باغ و… اشاره کرد. برای ایجاد چنین کیفیتهایی در فضای باغ از تکنیکهای گوناگونی استفاده میشود.پیوستگی، تداخل، تلفیق و بی مرزی فضای باغ ایرانی، به علت رابطه هندسی، رابطه بصری، رابطه حسی و اصولا به علت ویژگی کالبدی باغ و قرارگیری بناها در آن به وجود میآید. این تاکید بر پیوستگی فضا موجب میشود مرز قطعی میان فضاها محدود شود و نوعی فضای بدون مرز پدید آید. فضای سومی که هم بیرون است و هم درون، نه بیرون است و نه درون. کیفیتی بینابین دارد و تجربه فضای خاصی را بر انسان به وجود میآورد. به طور کلی میتوان گفت که فضای باغ ایرانی، فضایی است: پیوسته، بدون مرز، بینابین، بیرون و درون، وسیع با حسی نامحدود که به انسان احساسی فرحبخش و روحافزا میدهد. ازاین احساس وسعت در باغ ایرانی به عنوان فضای بیکران و بیکرانگی در باغ نیز یاد شده است. به معنی آنکه به نکاتی در زیباییشناسی باغ ایرانی اشاره میشود که نقش اصلی در پدید آوردن فضا را به عهده گرفته، چشمانداز بیکران، حضورآب، تنوع فضایی، منظره قدسی، مکان تامل و هندسه مستطیلی ازجمله آنهاست… مفهوم زیبایی در آغاز همپیوند با معنای خیر و فایده بوده ولی تدریجا با تفکیک مفهوم بسیط آن به سلیقهای مستقل در حوزه صورت و شکلبخشی به فضا، بدل شده است. بنابراین برخلاف عرصه محدود، هندسه ساده و مرزبندیشده کالبد باغ ایرانی، محیط آن وسیع، بدون مرز و بیکران به نظر میرسد و باغ ایرانی در دل خود پارادوکس (متضادنما) دارد.
[divider]پاسخدهی محیط[/divider]
۴. باغ ایرانی پاسخ به نیاز است. از نیاز اقلیمی تا نیاز فردی، حتی نیاز حیوانات اهلی و نیاز خود باغ؛ حداکثر کارآیی را دارد؛ بهغایت خودکفاست؛ مفید است و در مجموع و در تمام جزئیات عواید و فواید دارد. عرصه هوس و جولانگاه عبث نیست. دورریز ندارد. همه چیزش هدفدار، کاربردی و مصرفی است. مصارف: خوراکی، دارویی، صنعتی و دفع آفات و… در باغ ایرانی مانند معماری ایرانی، هیچچیز بیموردی(یا فقط برای زیبایی) وجود ندارد. آنچه مفید و لازم است، زیبا عرضه میشود و جلوهای از کمال دارد… باغ ایرانی با تمام این اوصاف، اثر هنری زیبا، چندمنظوره و پرعملکردی است. همچنین باغ در ایران به عنوان جایی برای ارتباطات اجتماعی معرفی شده است؛ چنان که دیوید استروناخ در کاوش و معرفی باغ سلطنتی پاسارگاد مربوط به دوره هخامنشیان عقیده دارد: باغ مکانی نیست که یک ایرانی بخواهد در آن گردش کند بلکه جایی است که او میخواهد در آن بنشیند و دوستان خود را با گفتوگو، موسیقی، مباحث فلسفی و مشاجره سرگرم کند و چه بهتر که او در این حال بتواند بارش باران بهاری را نیز ببیند، زیرا او میداند این باران تا ماههای دیگر نخواهد بارید. بنابراین باغ به عنوان مکان تعاملات اجتماعی ظرفی برای در برگیری رخدادهای فرهنگی نیز هست و از این روست که بازخوانی باغ ایرانی به وسیله پژوهشگران گاه به منظور بازشناسی لایههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هر دوره از تاریخ ایران صورت گرفته است. به عنوان مثال آتیلیوپتروچولی۳ باغهای ایرانی را نماد قدرت و تسلط حکومت میداند و عقیده دارد: باغ باعث شد تا معابد و المانها به شکل باغهایی که نسخهای المثنی برای بهشت بودند، ایجاد شوند؛ البته برای تجلیل از خداوند… و ادامه میدهد که یکی از اهداف سیاستمداران و حاکمان از ساخت باغها را میتوان استفاده ایشان از باغ به عنوان نمادی از قدرتشان دانست.
[divider]وجه باطنی خلقت[/divider]
۵. از بین معانیای که محققان در بازخوانی باغ ایرانی با نگرش معناگرا، بیان و منتشر کردهاند و در سالهای اخیر بیشتر روی ارتباط میان شکل هندسی طرح چهارباغ ایرانی و بهشت توصیفشده در آیات قرآن تاکید شدهاند، اینچنین به نظر میرسد که محققان از میان پارادایمهای فرهنگی ایران در طول تاریخ، در بازخوانی معنایی باغ ایرانی، تنها به باغ به عنوان تمثیلی از بهشت وصفشده در قرآن بسنده کردهاند.۴ اما برخی از محققان معناگرا، از دیدگاه دنیای عرفان واشراق، معنای باغ ایرانی را وجه باطنی خلقت میدانند و عقیده دارند: به رغم گویایی و روشنی اوصاف قرآن از این باغ ملکوتی، ما فقط میتوانیم آن را با چشم خیال ببینیم. سوره الحدید، آیه ۲۱ گستردگی آن را مشخص میسازد: “… و بهشتی که پهنای آن همسان پهنای آسمانها و زمین است … با این حال، بهشت، به رغم وسعت و پهناوریاش، همچون باغهای شرقی، باغی بسته و محصور می نماید؛ این باغ که در احاطه عظمت پروردگاراست، بنا به تعریف عارفان، چیزی جز وجه باطنی خلقت نیست.
[divider]هتروتوپیا[/divider]
۶. باغ ایرانی از نظر فوکو، “دگرجا”یی است که هم فضایی خیالی به وجود میآورد و هم تمام فضاهای واقعی (جهانی) را منعکس میکند. باغ به عنوان یک “هتروتوپیا” قادر است، در یک مکان واحد مجموعهای از فضاهای ناهمگن را در خود جمع کند و به نمایش گذارد. میشل فوکو۵ در سال ۱۹۶۷ مبحثی با عنوان دگرجا یا هتروتوپیا مطرح کرد و برای بیان محتوا و مفهوم آن در میان نمونههایی۶ که تفسیر کرد، باغ ایرانی و فرش باغ ایرانی را نمونهای بارز از دگرجا۷ (هتروتوپیا) دانست. سخن اصلی فوکو، تحقق مکانهایی به عنوان دگرجا۸ است. وی ضمن آنکه دگرجاها را از آرمانشهرها (مدینه فاضله۹) متمایز و جدا میداند، چنین بیان میکند که آرمانشهرها، موقعیتهایی بدون مکان واقعی هستند. آنها وضعیتهایی هستند که یک جامعه کامل و بینقص را معرفی میکنند اما در هر حال اتوپیا مکانهای غیرواقعی هستند که وجود ندارند… ولی برخلاف اتوپیا یا مدینه فاضله که وجود خارجی ندارند و غیرواقعی هستند، هتروتوپیاها یا دگرجاها، اتوپیاهایی هستند که در دنیای واقعی و سایتهای موجود منعکس هستند و به نمایش گذاشته میشوند.بنابراین از نظر فوکو دگرجاها، ناکجاهای تحققیافته در مکان هستند و در تمام فرهنگها متناسب با هر فرهنگ وجود دارند. با گذشت زمان، در یک فرهنگ ممکن است از یک هتروتوپیا به نحو کاملا متفاوتی استفاده شود و درواقع کارکرد هتروتوپیا، وابسته به زمان میتواند تغییر کند؛ هتروتوپیاها معمولا با مقاطعی ویژه از زمان پیوند مییابند. مانند گورستان که این مکان با پایان زندگی و لحظه ویژهای از آن یعنی مرگ مرتبط است یا فستیوالها که با موقتیبودن و زودگذربودن زندگی در پیوند هستند.
از نظر فوکو، هتروتوپیا یا دگرجاها، فضاهایی متغیرند که واقعیت وآنچه میتواند وجود خارجی داشته باشد و ممکن باشد را در مکانهایی ( که در واقع با هم قابل جمع نیستند) یکجا میآورند. در ادامه روشنتر کردن این بحث، فوکو باغ ایرانی و باغ-فرش ایرانی را یکی از بهترین و قدیمیترین نمونههای دگرجاها میداند و عقیده دارد: کهنترین نمونه دگرجاها (هتروتوپیا) که متشکل از مکانهای با هم بیگانه است، باغ ایرانی است. نباید فراموش کرد که باغ، اثری شگفتانگیز و چندین هزار ساله در شرق است که معانی عمیقی دارد و این معانی با هم و در یک زمان واحد ادغام شده ۱۰ است. باغهای تاریخی ایرانی، فضایی مقدس بودند که چهار گوشه آنها، نشانه چهار تکه دنیا بود؛ در حالی که در مرکزآنها، فضایی بود مقدستر از گوشه و در حکم کانون دنیا؛ یعنی آنجایی که در باغ، استخر و حوض آب گرد هم میآیند و جهانی کوچک۱۱ میسازند. همانند باغ-فرشها که در واقع بازتولیدی۱۲ از باغ هستند. باغ یک قالی(فرش) است که تمام جهان به گونهای نمادین درآن نمایش داده میشود و فرش (قالی) گونهای از باغ است که میتواند در فضا-مکان حرکت کند. (فرش، باغی متحرک در مکان است.) باغ کوچکترین قطعه از جهان است و در عین حال تمام جهان را در خود جای داده و از عهد عتیق (تاکنون)، باغ یک نوع از دگرجا (هتروتوپیایی)عالمگیر و شاد(موفق) بوده که باغهای مدرن امروزی ما از آن سرچشمه گرفته اند.
[divider]جهان انشایی[/divider]
۶. املا یعنی تکرار نوشتاری آنچه میشنوید و انشا یعنی با ذهن خلاق خود بنویسد. باغ ایرانی محیط اطراف خود را تکرار نکرده بلکه انشایی جدید در متن کویر نوشته است.از نقطهنظر زبانشناسی و نشانهشناسی، دیوار در باغ ایرانی دارای وجهی شفاف بوده و دلالت بر تمایز بین دو دنیای کاملا متفاوت دارد. آنچه در داخل باغ شکل میگیرد دارای وجهی انشایی بوده و به مفهومی بسیار بنیادیتر از حدود مالکیت بر زمین دلالت دارد. میتوان گفت که دیوار و آنچه به وسیله آن تحدید(محدود) شده، تنها دلالت بر عرصهای دارد که میشود در آن محیطی مطلوب و متفاوت از طبیعت بیرحمِ آن سوی دیوار آفرید. در تمام نمونههای منسوب به باغ ایرانی که در سرزمینهای دیگر و در اقلیمی متفاوت شکل گرفتهاند، نمیتوان چنین نقشی را روی دیوار مشاهده کرد… همچنین حد باغ ایرانی به طور اعم به وسیله هر دیوار تعریف میشود. از اینرو بازخوانی باغ ایرانی بر اساس زبانشناسی و نشانهشناسی۱۳ چنین بیان میدارد که: “حد دیوار در باغ ایرانی عبارتست از انکشاف آب برای آفرینش جهان انشایی (در مقابل جهان امضایی) در اقلیم گرم و خشک ایران.
[divider]آشکارگی هستی و مکان بودگی[/divider]
۷. از دیدگاه پدیدارشناسان، انسان در برقراری ارتباط با طبیعت دوگونه برخورد میکند؛ نخست مانند آنچه در باغسازی اروپا بیشتر نمود دارد، انسان سعی میکند فهم تجربه شده خود از طبیعت را، به نحوی مشهود۱۴ سازد. بنابراین در خلق چنین باغهایی از آنجا که طبیعت سرسبز وحاصلخیز منطقه خود امکان نامحدودی را عرضه داشته، انسان برای گشایش یا آشکارکردن و مشهود ساختن آن محدودهای میسازد. استراتژی به کار رفته دراین نوع باغسازی محدودکردن است؛ گزینش محدودهای میان بیکران… دوم این امکان وجود دارد که انسان از طریق گردآوری، عالم کوچکی بیآفریند تا دنیای او را عینیت و انسجام بخشد. در این حالت به ویژه باغ ایرانی، پدیدهای بیش از نقطهای سرسبز در طبیعت بکر است و مثل حضوری بدیع تجربه میشود. به این معنا باغ برخلاف روش پیشتر ذکرشده طبیعت را بازنمایی نمیکند بلکه به حضور میآورد و چیزی را که پیش از این حاضر نبوده را حاضر میسازد. به بیانی دیگر در مقایسه با باغ اروپایی که طبیعت موجود را با محصور کردن، متمرکز میسازد و آن را نشان میدهد، باغ ایرانی، در زمین بکر، خشن و خشک، تمام معانی واستعداد محیط را که پیش از این مخفی اما بالقوه بوده، بالفعل و آشکار میسازد و میتوان گفت باغ ایرانی، آشکارگی هستی۱۵ است.
باغ هستی را به موقعیت مشخصی که ما مکانش میخوانیم میآورد… که قبل از پیدایی باغ، این مکان مانند یک موجود عینی وجود نداشت. مکان با اثر و همچون باغ به ظهور میآید. بنابراین در این روش مقصود وجودی از ساختن آن است که یک محل را به یک مکان مبدل کند. به این معنی که مفاهیم بالقوه حاضر در محیط را آشکار کرده و جهان را قابل رویت میکند.
با توجه به توضیحاتی که داده شد، مشخص گردید که از دیدگاه پدیدارشناسان، انسان با ساخت باغ به آشکارگی هستی و عیانشدن آنچه در طبیعت بالقوه است میپردازد و با توجه به آنچه در این آشکارگی اتفاق میافتد، باغ مکان بودگی را نیز در خود پنهان میکند.
[divider]زایش دوباره جهان مینویی[/divider]
۸. از نظر محققان، آگاهی از راه و رسم، اقلیم هشتم که جهانی بین دنیای محسوسات و نامحسوسات است، حکمت مینَوی نام دارد که از نظر ایشان، باغ ایرانی بازسازی و تولد دوباره حکمت مینَوی است. بر این اساس آفرینندگان و طراحان آن [باغ ایرانی]، در طول تاریخ، با راه یافتن به اقلیم هشتم و یافتن حضور از دست رفته اولیه، اساس طرح خود را سامان دادهاند. مبانی حکمی طراحی آن در کلیات و جزئیات، یعنی چگونگی شکلگیری پلان، تقسیمبندیهای آن بر اساس هندسه مقدس و کاربرد چهارگانههای مینَوی که از ویژگیهای هنر ایرانی است و عملکردآنها در فضای باغ، یعنی صورت های متکثر اجزای آن با وجود ویژگیهای مادی خود موجب فراموشی جسمیت میشوند و تمام عوامل تشکیلدهنده باغ ایرانی در عین آنکه ما را در مکان زمینی قرار میدهند، بدون فرافکنی ذهنی و جدایی پندارگرایانه متافیزیکی، آدمی را با ساحت مینویی پیوند میدهند. جهان واقعی در حد فاصل میان جهان حواس و جهان برهان محض، با احساس چندینگونگی، چندساحتی و تعلیق فضاست که حسی ملکوتی از جدا شدن، آرامش و ابدیت را با نوعی سلسلهمراتب در ترکیب اجزا و عناصر به ظهور میرساند. باغ ایرانی با ایجاد جهانی فیمابین، با گذشتن از حجاب کثرت، شهود حق را میسر میکند. با این نگاه عناصر و اجزای باغ هم برای هویتدادن به این جهان فیمابین در خدمت میآیند. به عنوان نمونه چشمه آبی که در ابتدای باغ میجوشد، در عرصه باغ گردش میکند و از نقطهای از تربیع کیهانی بیرون میرود و دوباره به زبانی مکرر از نقطه مبدا در حال ظهور است و وجود فوارهها به صورت متکثر و پیاپی، چون ذکری دائم جوشش هستی را یادآور میشوند و عالم در هر دم نو میشود. خاطره ازلی در ما تجلی میکند و تپش آن دائم چون ضرباهنگ نهاد هستی. هیچ منبع ثابتی در باغ نیست و هیچ چیز پوشیده نیست. از هرگونه بازنمایی میگریزد. خبری از محاکات نیست. تنها با گوش فرادادن به عالم وجود، تکرار و تذکر می شنویم که آدمی به چه اعتبار از درون ماهیتش به حضور آمده: اینجا [باغ] اقلیم هشتم است، عالم خیال، عالم اجسام لطیف و حضورآسمان درآینه آب.
[divider]میدان انرژی هوشمند[/divider]
۹. از سویی ثابت شده که فیزیک حالتهای تجمعیافتگی اساسا در دمای بدن فعال میشود که نام آن را سیستم تحریک گذاشتهاند و از سویی دیگرپژوهشهای علمی در سالهای اخیر ثابت کرده که انسان حامل یک میدان الکترومغناطیسی نوری است و پس از بررسی میدان مغناطیسی انسان به وسیله دستگاهی به نام اسکوئید، شباهت میادین مغناطیسی زمین وانسان به شکل غیرقابل انکاری ثابت شده است.۱۶ [ازجمله]… میدان مغناطیسی زمین که ذرات باردار حاصله از تابش خورشید و سایر ثوابت و سیارات را به دام میاندازد و به شیوههای گوناگون بر حیات زمین اثر میگذارد و همچنین میدان مغناطیسی زمین مانند سد حفاظتی عمل کرده و ذرات باردار ناخواسته را منحرف و نیز زمین را از برخورد این ذرات حفظ میکند. هاله انسان نیز مانند سد حفاظتی عمل کرده و امواج ناخواسته را در صورتی که در خود نقص نداشته باشد نمیپذیرد. بنابراین، انسان و زمین (به عنوان محیط پیرامونش) هر دو، یک میدان ِالکترومغناطیس نوری هستند که نمیتوانند امواجی را در هاله خود پذیرا باشند یا نباشند. اما در زمینه باغ ایرانی و نظامهای سازماندهنده آن و بهخصوص طرح چهارباغ که در آن دو محور اصلی باغ به صورت متقاطع و چلیپاییشکل یکدیگر را قطع میکنند، چنین بیان می شود که زمانی که انسان وارد مسیرهای چلیپا میشود و به سمت کانون چلیپا پیش میرود و انرژیهای موجود که در مرکز به صورت حلقههای فشرده هستند و با فاصلهگرفتن از آنجا از فشردگیشان کاسته میشود و بر روحیه انسان اثر می گذارد که اگر ما این تاثیر را در باغهای ایرانی دقیقتر بررسی کنیم مشاهده میکنیم با حرکت آب در این مسیرها و خاصیت انعکاسی آب اثر این امواج الکترومغناطیسی بر بدن انسان افزایش پیدا میکند و با قرارگیری درختها و درختچههای سبز در اطراف این مسیر (که خود این سبزیها مانع ورود امواج منفی و خروجی امواج مثبت هستند) انسان به آرامش عرفانی میرسد. حال زمانی که در مرکز این تقاطعها (چهارباغها )آبنما قرار گرفته باشد با بازتاب در مرکز اصلی۱۷… ما در این کانون با شدت انعکاس امواج الکترومغناطیس مثبت مواجه میشویم که خود حرکت به سوی آرامش است … زیرا انسان در رسیدن به عالم وحدانیت تنها از کثرت مادی که سبب پریشانی است رها شده و آرامش مییابد. اما گاهی در طرح چهارباغ، در این مرکز عمارت کوشک قرار میگیرد که محل استراحت و توقف در باغ و منطبق بر مرکز چهارباغ است که خود نوع دیگری از آرامش را برای انسان به ارمغان میآورد. در تشریح علت این موضوع چنین توضیح داده میشود که علاوهبر آنکه کوشک در محل تقاطع محورها و مرکز شدت بازتاب امواج الکترومغناطیسی مثبت در باغ قرار گرفته است، شیشههای رنگین به کار رفته در عمارت کوشک نیز در تنظیم میدان انرژیهای مثبت مؤثر است.۱۸
[divider]حاصل سخن[/divider]
۱۰. در بازخوانی هستی و پدیدههایی همچون باغ، عارف و صوفی شرقی به شیوهای با عالم، شعور کیهانی و سرچشمه هستی ارتباط برقرار میکند و فیلسوف غربی به گونهای و دانشمند فیزیک عصر ما هم به گونهای دیگر. به تعبیری هریک یکپارچگی عالم هستی و وحدت وجود را در چهرهای میبیند؛ بودا در نیروانا، ابن عربی در وحدت وجود، سهروردی در نورالانوار(اشراق)، حلاّج در مقام فنا و”اناالحق” گفتنش و مفهوم تاریخ ذهنی، ملاصدرا در حرکت جوهری، هگل درمفهوم روح تاریخ، انیشتین در نسبیت خود، بوهر در کوانتوم و… گویی همه یک پدیده را میبینند و هر یک به زبانی ویژه خود از آن سخن میگویند… باری دو رویکرد غربی و شرقی در تفکر فلسفی و متافیزیک، به ظاهر هر یک به سویی رفتند، یکی به دریافت معرفتشناسانه و ذهنی و دیگری به کاوش پدیدارشناسانه و عینیتگرا… در جهان غرب که علم معاصر از آن متأثراست.
در شرح و توصیف باغهای ایرانزمین تاکنون بسیار نوشتهاند و خواندهایم. اما هیچ توصیفی از باغ ایرانی به اندازه حضور در محیط باغ آن هم در دل کویر، لذتبخش و شعفانگیز نیست. زیباییشناسی باغ ایرانی نیز با زیبایی شناسی کلاسیک و بیناییمحور متفاوت است. باغ ایرانی نه فقط چشمان ما که تمام حواس ما را نوازش میدهد. ما با حضور در باغ آن را مشاهده میکنیم، میبوییم، میشنویم، لمس میکنیم، حتی میچشیم. باغ ایرانی در دل کویر سوزان به استقبال همه وجود ِ آدمی میآید. تنِ خسته در کویر چنان در باغ نوازش میشود که گویی روحی تازه به کالبد آدمی میدمد. باغ حیاتبخش است. به همین دلیل هم کوچک شده آن برای خانههای ایرانی حیاتی شده است. باغ ایرانی یک پدیده شگرف در دل کویر است. خرد انسانی و همت او آنچه در دل کویر نادیدنی است را عیان و مشهود میسازد. اینجا آشکارگی هستی رخ میدهد.آبهای پنهان از لایههای زیرین کویر در دل زمین به روی زمین میآیند تا از درون، باغ را زندگی بخشند و از بیرون، سرزمینی را آباد کنند. محیط باغ ایرانی برای باشنده در آن چنان شعفانگیز است که وی این تجربه شعف محیطی را در نقش و نگارهای فرش، مینیاتورها، اسباب زندگی ، اشعار ادبی و موسیقی۱۹ به یادگار برده است تا یاد و خاطره این شعف محیطی همیشه برایش نزدیک، در دسترس و زنده ماند. امروزه هرچند در آپارتمانهای کوچک در شهرهای بزرگ گم شدهایم اما هنوز هم از یکسو اشعار حافظ و سعدی و مولوی و از سویی دیگر فرشهای خانههایمان ما را با یاد باغ پیوند میدهد. ای کاش باغ ایرانی در معماری امروزمان نیز جان تازه بگیرد و دوباره ما را به شعف برساند. به کلام حافظ شیرازی:
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست
[divider]منابع[/divider]
.ابوالقاسمی،لطیف(۱۳۷۴):هنجارباغ ایرانی درآینه تاریخ،مجموعه مقالات نخستین کنگره معماری و شهر سازی ایران-جلد دوم
.استروناخ ،دیوید(۱۳۷۹): باغ سلطنتی پاسارگاد، (گزارش از کاوشهای انجام شده توسط موسسه مطالعات ایرانی انگلیس ) از ۱۹۶۱تا۱۹۶۳،ترجمه :دکتر حمید خطیب شهید،سازمان میراث فرهنگی کشور.
. ایرانی بهبهانی،هما و سلطانی،حسن(۱۳۸۲):شاخصها و ویژگیهای باغسازی دوران قاجار در تهران ، مجله محیط شناسی، مجموعه پژوهشهای محیط زیست،ویژهنامه طراحی محیط، سال بیست ونهم
. دادبه،آریاسپ(۱۳۸۳):باغ ایرانی و حکمت مینویی،خلاصه مقالات نخستین همایش باغ ایرانی،سازمان میراث فرهنگی وگردشگری کشور
. رضایی مود،فریال(۱۳۸۳):باغهای ایرانی از نگاهی دیگر، فصلنامه معماری و شهرسازی شماره۷۹-۷۸،زمستان۸۳
.شاهچراغی،آزاده(۱۳۸۳): باغ دولت آباد یزد ،کتاب ( باغ ایرانی ،حکمت کهن ،منظر جدید)، موزه هنرهای معاصر تهران ،نشر نظر، پاییز ۸۳ .
. شاهچراغی،آزاده(۱۳۸۳):پارادوکس باغ ایرانی، فصلنامه معمار، شماره ۲۷،مهروآبان ۱۳۸۳
. شاهچراغی، آزاده (۱۳۹۲): پارادایم های پردیس، انتشارات جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران، چاپ چهارم
. شیمل ،آنه ماری (۱۹۷۶):باغ ملکوت، مترجم امد نیک فرجام،مجله رواق،شماره ۳
.طلایی مینایی، اصغر (۱۳۸۲):عرفان،زیباییشناسی و شعورکیهانی، ترجمه سیدرضا افتخاری، موسسه خدمات فرهنگی رسا
. مرجوعی،علی(۱۳۸۳):باغ،همچون رویداد،فصلنامه معماری و شهرسازی ،شماره ۷۹-۷۸-زمستان ۸۳
. مسعودی،عباس(۱۳۸۲) مطالعه و تحلیل باغهای ایرانی در منطقه کویری (نمونه باغهای ایرانی ماهان کرمان) رساله دکترای معماری دانشگاه آزاداسلامی-واحدعلوم و تحقیقات-دانشکده هنر ومعماری
. منصوری،سیدامیر (۱۳۸۴):درآمدی بر زیباییشناسی باغ ایرانی ،فصلنامه باغ نظر ،شماره سوم
. Heschong , Lisa(1979):Thermal Delight in Architecture, The MIT Press, London, England
. Faghih,Nasrin & Sadeghy,Amin(2012): Persian Garden and Landscape, Architectural Design (AD), No:03,2012
. Foucault ,Michel(1967): Of other spaces , Heterotopias ,(Des Espace Autres), Mouvement (French journal Architecture) , October 1984
. Moore Charles , and Mitchell , William (1983):On Gardens , MIMAR &:Architecture in Development , Singapore, concept Media Ltd
. Petruccioli , Attilio (2006):Rethinking the Islamic Garden, Yale F&E S Bulletin, no 103
[divider]پینوشت[/divider]
۱ . Genius of place
۲ .Moore , Mitchell, 1983,p.24
۳ . Atilio Petrocioli
۴ . برای مطالعه بیشتر رجوع شود به : کتاب پارادایم های پردیس، فصل پنجم
۵. Foucault ، ناقدان اندیشههای فوکو، رویکرد او را ساختارگرایی دانستهاند، اما اوپیوسته درنوشتهها و مصاحبههایش خود را از این گرایش برکنار دانسته،به طورکلی ،مشخص کردن جهتگیری فلسفی اوکاری دشواراست…اما فوکو نقدخود را برپایه سنت فلسفی نیچه، هایدگر و ژرژباتای استوارساخته است،به همین جهت، درنوشته هایش درپی نفی همبستگی میان عقلانیت، رهایی وترقی است ومی کوشد اثبات کند که اشکال جدید قدرت ومعرفت وزمینه رشد وگسترش سلطه رافراهم می سازد.(ضیمران،۱۳۷۸،ص۱)
۶ . مشخصترین مثالهای فوکو “دگرجا”ها، خانههای سالمندان، زندان، تیمارستان، سالن تأتر، پادگان و باغ ایرانی است
۷. لازم به توضیح است ترجمه هتروتوپیا (Heterotopia) به صورت “دگرجا”به دلیل آن است که با واژه “ناکجاآباد” که برگرفته از “اقلیم هشتم” درحکمت اشراق است (واتفاقا “ناکجا آباد”هم نیست بلکه “کجاآباد” است زیرامختصاتی از آن داریم) درهم آمیخته نشود
۸ . Heterotopias
۹ . Utopias
۱۰ . Superimpose
۱۱ . Microcosm
۱۲.Reproductions
۱۳ . Semiology
۱۴ . Visualize
۱۵ .«آشکارگی هستی»واژهای وام گرفته از هایدگر است
۱۶ . ماهواره”اکسپلورراول”در سال ۱۹۵۸ در جو زمین یک میدان مغناطیسی کشف کرد
۱۷ . این مرکز اصلی درتعدادی از شهرهای قرون وسطایی نیز که با طرح صلیبی ساخته شده بودند و … مکان ساختمان کلیسا است که درنقطه تقاطع این خیابانه اقرار داشت. شهرقرون وسطایی باچهار قسمت آن از بیتالمقدس الهام میگرفت. هدف اصلی از چنین طرح اندازی در شهر ،تبدیل شهربه جهانی منظم ویک مکان مقدس که از طریق مرکز خود با جهان دیگر مربوط شده ، بود که به قولی این مرکز تقاطع درطرح صلیبی،مکان حضورخداوند بود.(برگرفته از توضیحات رضایی مود،۱۳۸۳)
۱۸ . درعرفان به مجموعه نورهایی که هاله انسان یا میادین انرژی هوشمند انسان راتشکیل می دهند سایه یا ظلال می گویند.این امواج الکترومغناطیس نوری هرکدام با توجه به رنگ خاصی که دارند کاربرد صفات زمینی یا مادی ای رادرانسان متجلی میکنند وبه همین دلیل نور خالص نیستند و نسبت به نور پاک الهی کدر هستند… سایه ها رنگ دارند، رنگ سایه ها (یا هاله ها) نشأت گرفته از طیف نورسفید است،یعنی یکی از رنگ های رنگین کمان از قرمز تا بنفش،همه رنگها در هاله کم و بیش دیده میشوند، ولی معمولا یکی از رنگ ها غالب است. هررنگی نمایانگر صفتی در بشر است و انسانی که صفات الهی داشته باشد سایههای بشری خود را از دست میدهد وهالهاش رنگ طلایی میشود ، رنگ آفتاب…. (رضایی مود،۱۳۸۳،ص۲۸) که به این ترتیب توجه به این موضوع در هنر و معماری گذشته دیده می شود
۱۹ . توضیحات مفصل بازنمایی باغ ایرانی در هنرهای تاریخی ایران را در کتاب پارادایمهای پردیس فصل هشتم مطالعه فرمایید
[divider]منبع بازنشر[/divider]
فصلنامه همشهری معماری شماره ۲۷