نویسنده: غلامرضا جمالالدین| پژوهشگر معماری ایران
لوکوربوزیه در ترازوی تاریخ؛ مجموعه مسکونی محله پِسَک در بوردو فرانسه
خانهسازی جمعی[۱] در قرن بیستم و بهویژه بعد از رخداد دو جنگ جهانی، به یکی از مهمترین و درعینحال، چالشبرانگیزترین مسئله معماری و شهرسازی تاریخ مدرن بدل شد و ازاینرو، بسیاری از مطرحترین معماران و شهرسازان و برنامهریزان این حوزه را بهسوی خود جلب کرد. امر خانهسازی جمعی و نتیجهای که از آن حاصل آمد، مَحَکی شد برای ارزیابی مدرنیسم و ادعاهای معماران مدرن درزمینه بهبود زندگی اجتماعی و ارتقای کیفیت زندگی جوامع بشری. اما در نامآورترین پروژههای نهضت مدرن در قرن بیستم، بسیاری از معماران نتوانستند سربلند از این محک بیرون بیایند و لااقل گذشت تاریخ ارزیابی و نمره خوبی را برای بسیاری از این پروژهها ثبت نکرد.
طراحی مجموعه مسکونی پِسَک (پساک)[۲] که در سال ۱۹۲۳ توسط تاجری فرانسوی آنری فروجرز[۳] به لوکوربوزیه واگذار شد و وی آن را در سال ۱۹۲۶ تکمیل و تحویل ساکنان آن داد، از بحثبرانگیزترین پروژههای خانهسازی محسوب میشود. این پروژه که در حدود ۷۰ واحد مسکونی را در پنج تیپ [۴] متفاوت در برمیگرفت (و درنهایت فقط ۵۱ خانه اجرا شد)، اولین پروژه مهم و بزرگ لوکوربوزیه به شمار میرفت که تا سالها بعد از ساختهشدن، مورد بحث و نقدهای فراوانی قرار گرفت و برای اکثر منتقدان معماری مدرن، این مجموعه، قربانی مساعدی برای حمله به ایدئولوژی و پایگاه فکری معماران و جنبش مدرن است. اهمیت اینگونه پروژهها که در پیوندی تنگاتنگ با زندگی اجتماعی جوامع مدرن قرار داشت و همزمان با پیشرفتهای عصر فنّاوری و استانداردسازی کردن بخشهای مختلف زندگی در ابعاد گوناگون همراه شده بود، تا حدی بود که لوکوربوزیه از پروژههای خانهسازی اجتماعی بهعنوان «مسئله اصلی عصر» [۵] خویش یاد میکرد. از سالهای ابتدایی قرن بیستم تا دهه ۶۰، مسئله مسکن هیچوقت از اندیشه و نوشتارهای لوکوربوزیه جدا نشد و هرچند برخی ایدهها و نظریههای وی بعد از جنگ جهانی دوم دستخوش تغییراتی شد، اما امر خانهسازی تا آخر عمر، دغدغه وی باقی ماند. مجموعه پِسَک شامل خانههای مدرنیستی با سقفهای مسطح و با شکلهای هندسی و راستگوشه و تعامل هنرمندانه میان فضاهای باز و بسته بود. بااینهمه، این پروژه بیش از تصوری که لوکوربوزیه در ذهن داشت، برای اصلاحاتی معروف است که ساکنانش با گذشت زمان ایجاد کردند. سازههای این بنا شباهت ناچیزی با طرح اولیه دارد. هم از لحاظ بصری و هم تا حدی ازلحاظ ساختاری (پارتیشنها) و از نحوه عملکردی (استفاده از فضاها)، بناهای مجموعه دستخوش تحولاتی به نسبت عظیمی شد. رنگ دیوارها دستخوش تغییر واقع شدند و با رنگهای مختلف نقاشی شدند؛ سقفهای مسطح برخی از خانهها بهصورت شیبدار درآمد؛ پنجرههای نواری مبدل به پنجرههای باریک شدند؛ و برخی از دیوارهای فضاها و بدنههای داخلی جابهجا شدند[۶] تا عملکرد و دسترسیها را برای ساکنان بهبود ببخشند. درواقع، زیباشناسی مدرنیستی لوکوربوزیه (و بعضاً منطق فضایی وی) بههیچوجه به مذاق ساکنان خوشآیند نبود و ایشان خانهها را بهنحویکه با فعالیتها و فرهنگ روزمرگی ایشان تطابق داشت، تغییر چهره دادند. این مسئله برای بسیاری از منتقدان معماری مدرن و بالأخص منتقدان لوکوربوزیه(که نام وی به نوعی آوانگاردی این جنبش را یدک میکشید)، کافی بود تا وی را مورد نقدهای تندوتیز قرار بدهند. بااینحال، علیرغم نقدهای وارد شده بر این پروژه، برخی دیگر از منتقدان باور دارند که صرف تغییر در زیباشناسی این پروژه نباید بهانهای باشد برای از یاد بردن ویژگیهای مهم و نقش و جایگاه حیاتی این پروژه در تکمیل خانهسازی جمعی و بهبود شرایط زندگی جوامع مدرن شده در کشورهایی که با مسئله مسکن دستوپنجه نرم میکردند. این مجموعه به نحوی اولین پروژه مهم تاریخ معماری مدرن محسوب میشود که در آن ایده ساختن خانه به شیوه یونیتهای سلولی با سیمان مسلح بکار گرفته شد و مسئله استاندارسازی و صنعتی کردن پروسه خانهسازی[۷] مورد تأکید واقع شد. مواردی که از نگاه بسیاری، لازمه شرایط جامعهای بود که بعد از جنگ جهانی و با رشد روزافزون جمعیت و صنعتی شدن، به دنبال راهحلی برای پاسخ به نیازهای سکونت خود بود. «ماشین» در سده نخست قرن بیستم، گروهها، جریانها و جنبشهای فراوانی را به خود جذب کرد و امر تکنیک و مهندسی نوین این عرصه، ایدههای فراوانی را به معماران و شهرسازان در ساخت پروژههای اتوپیایی ایشان هدیه داد. اما شاید نام هیچ شخصی بهاندازه لوکوربوزیه با ایده ماشین و زندگی منطبق با عصر ماشین، پیوند نخورده باشد. ایدهای که وی با نوشتهها و پروژههای خویش آن را به عرصه خانه و شهر وارد کرد و چهره بسیاری از شهرها و محلات را دستخوش تحولاتی ناخواسته کرد.
ماشین در نگاه و باور لوکوربوزیه، اسطوره قرن بیستم محسوب میشد و این اسطوره، توجیهکننده تحولات زندگی اجتماعی جدید خواهد بود. توجه به ماشین و تکنولوژی راهحلی بـود برای بحران خانه و خانهسازی و بهتبع آن، بهبود شرایط زندگی و اجتماعی که جوامع مختلف اروپا درگیر آن بودند. لوکوربوزیه در نوشتههای خود بر این مسئله تأکید داشت که استانداردسازی میتواند با کمترین هزینه، آسایش و راحتی بیشتری برای خانوادهها فراهم آورد. توجه به هزینههای اقتصادی در امر خانهسازی که موجب ارمغان ارتقای فضاهای زندگی با صرف کمترین هزینه برای جوامع مدرن خواهد بود، در دو کتاب مطرح لوکوربوزیه یعنی «شهرهای فردا»[۸]و «بهسوی یک معماری»[۹] بارها مورد تأکید قرار گرفت. اینکه باید در خانههای امروزی بهمانند سایر تولیدات این عصر چون اتومبیل و کشتی و هواپیما، مسئله قالب و استاندارد را برای تکتک اجزای یکخانه به کار گرفت، اصلی بنیادی بود از اصول فکری لوکوربوزیه. فضاهای داخلی بناهای مسکونی پِسَک نشانگر معماری آرمانی لوکوربوزیه برای آینده بود، معماری خالص، تمیز، شفاف. رنگ سفید دیوارها و ستونهای فضای داخلی برای تأکید بر خلوص بود. لوکوربوزیه در نوشتههای خود در باب خانهسازی جمعی، جدا از استاندارسازی[۱۰] و صنعتی شدن[۱۱]، به اهمیت «تیلوریسم»گرایی[۱۲] در این فرایند اشاره کرده بود؛ نوعی مدیریت که دارای نگرشى تکبعدى به انسان، و انسان را صرفاً عنصر و موجودى مادى دانستن و از دریچه اقتصادى به زندگی وی نظر کردن. اشاره وی به تیلوریسم در پروسه خانهسازی، به مقولههایی چون استاندارد، برنامهریزی و کنترل اشاره داشت.
در اینجا باید از دو ایده مهم شهرسازی که در اویل قرن بیستم مطرح شد و تأثیر قابل توجهی بر ایدههای معماران و شهرسازان، و بهویژه لوکوربوزیه نهاد، یاد کرد. یکی ایده باغشهر[۱۳] ابنزر هاوارد و دیگر شهر صنعتی[۱۴] تونی گارنی[۱۵]. لوکوربوزیه ایده قرارگیری خانهها در میان پوششهای گیاهی و ارائه فضای سالم بر پایه اصول بهداشتی برای هر خانوار را از باغشهر هاوارد، و خانههای راست گوش با سطوح صاف و مسطح، و با پنجرههای کشیده را از شهر صنعتی گارنی وام گرفت. وی سعی داشت تا علیرغم مسئله استانداردسازی برای واحدهای این مجموعه، در نحوه چیدمان فضاها و دسترسیها و ارتباط بخشهای مختلف، یک کمپوزیسیون متنوع را اجرا کند؛ بنابراین برای طراحی ۵۱ واحد مسکونی این محله، پنج تیپ پلان و ترکیببندی مدنظر گرفته شد:
- شطرنجی[۱۶]: خانههای تراسداری که دیواری طولانی، فصل مشترک تراسهای این تیپ محسوب میشود و ورودیهای آنها دارای سقفی شطرنجی هستند.
- زِد شکل: شبیه خانههای تیپ یک، با این تفاوت که در ترکیببندی فرم، به شکل Z هستند و ورودی و خروجی متفاوتی نسبت به خانههای شطرنجی دارند.
- سقف قوسی[۱۷]: دارای یک سقف قوسی در ابتدای ورودی خانه هستند. این مدل خانه، فضاهای داخلی بزرگتری را در بین این پنج تیپ دارند.
- گونه چهارم خانههایی را در برمیگیرد که برخلاف چهار تیپ دیگر که دارای دو طبقه هستند، شامل سه طبقه میشود[۱۸] و به همین دلیل به آسمانخراش معروف هستند) و برخلاف سه تیپ قبلی که فضای ورودی و نشیمن در طبقه همکف قرار دارند، طبقه همکف این خانهها به پارکینگ و فضای سرویس اختصاص داده شده است.
- تیپ پنجم شبیه به تیپ چهارم است یعنی طبقه همکف به فضای سرویس اختصاص دارد، اما برخلاف تیپ چهارم، دارای دو طبقه است.
لوکوربوزیه همزمان بااینکه مسئله پروسه صنعتی کردن خانهسازی و مقوله استانداردسازی را سرلوحه طرح و پروژه خود نهاد، سعی کرد با طراحی این پنج گونه تیو[۱۹] علیرغم حفظ قالب استاندارد، تنوع ترکیببندی پلان و فرم را برای ساکنان فراهم کند. بااینحال، زیباشناسی مدرنیستی و انتزاعی وی مورد قبول ساکنان قرار نگرفت و ساکنان مجموعه به مرو با افزودن تزیینات و رنگهای متنوع، و در مواردی تغییر برخی از پارتیشنها، خانهها را میل و باب طبع زندگی عام خویش کردند. کارفرمای پروژه یعنی فِروجرز از همان ابتدا تمامی مسئولیت و فرایند کار را با اختیار تام به لوکوربوزیه مُحَول کرد. عدم مشارکت ساکنان در فرایند پروژه و مسئولیت معمار در تمامی مراحل برنامهریزی آن، بهنوعی شیوه عقلانی و تقلیلگرایانه منجر شد. شیوهای که در آن معمار بهعنوان تنها نماینده تامالاختیار یک پروسه، تنها مرجع تعیینکننده نحوه زندگی و فعالیتهای روزمره ساکنان پروژه میشود، و فعالیتهای زیستی را که معمولاً از تنوع برمیخیزند را به حداقلها تقلیل میدهد. بعد از مرگ لوکوربوزیه مهمترین کتابی که بهطور اختصاص به بررسی و نقد این مجموعه پرداخت، کتابی با عنوان «معماری زیسته شده»[۲۰] نوشته فیلیپ بوردن[۲۱] بود. آنری لوفور[۲۲] فیلسوف مشهور مارکسیست که نام وی با مفاهیم فضا و زندگی روزمره پیوند خورده است و نوشتههای فراوانی در باب شیوه تولید فضا و ارتباط آن با فعالیتهای روزمره زندگی انسان دارد، مقدمهای بر این کتاب نوشت. وی در این مقدمه هم به ستایش ساکنان مجموعه میپردازد که این خانهها را با شیوه زندگی خود وفق دادند و هم از معمار آن یعنی لوکوربوزیه تشکر میکند ،که با طراحی چنین سازههایی(انعطافپذیر در تغییر کاربری و مساعد بودن برای هر نوع تزیین) به سهولت توانست خواستههای کاربران را برآورده سازد[۲۳]. آنری لوفور مینویسد: «آنها (ساکنان پِسَک) بهجای استقرار یافتن در ظرفهای خود، بهجای وفق خویش با این ظرفها و زندگی «منفعلانه»[۲۴] در آنها، تصمیم گرفتند تا جایی که ممکن است «فعالانه»[۲۵] زندگی کنند. آنها در این مسیر نشان دادند که زندگی در یکخانه چه معنایی دارد: «فعالیت». آنها آنچه راکه به ایشان ارائه شده بود، پذیرفتند و روی آن کار کردند و آن را تغییر دادند و به آن افزودند. چه چیزی را افزودند؟ آنچه را نیاز داشتند. آنها تمایزها را خلق کردند… آنها کیفیت فردی را به این ساختمان افزودند. آنها خوشه اجتماعی متفاوتی را ساختند»[۲۶]
میراث ماندگار و پیامدهای منفی این پروژه را باید در کنار هم دید. نوآوریها و تلاشهای لوکوربوزیه برای ارائه الگوی یکخانه ایدهآل و حل معضل خانهسازی انبوه بر پایه استاندارد و قرار دادن آن در یک پروسه صنعتی برای کاهش هزینه و زمان و ارتقای زندگی سالم، نقاط قوتی بود که در مجموعه پِسَک به ثبت رسید، و عدم اعتنا به فرهنگعامه و فعالیتهای زیستی مردم که نهتنها لوکوربوزیه که بیشتر معماران و شهرسازان مدرنیستی به آن متهم بودند، در سوی دیگر ترازوی این ارزیابی قرار میگیرد.
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] Collective housing
[۲] The Quartier Fruges housing project in Pessac
[۳] Henry Frugès
[۴] Hsu & Shih‚ a Typological Housing Design: The Case Study of Quartier Fruges in Pessac by Le Corbusier‚ p. 78.
[۵] The problem of our time
[۶] Hsu & Shih‚ Ibid‚ p. 76.
[۷] Standardization and industrial production of housing
[۸] The city of tomorrow and its planning
[۹] Vers Une Architecture (Towards a New Architecture)
[۱۰] la standardisation
[۱۱] L’industrialisation.
[۱۲] La taylorisation. اشاره به فردریک تیلور، یک مهندس مکانیک آمریکایی که سعی در بهبود کارایی صنعت داشت و از وی بهعنوان پدر مدیریت علمی یاد میشود.
[۱۳] Cité jardin Ebenezer Howard (Garden citie)
[۱۴] Cité Industrielle
[۱۵] Tony Garnier
[۱۶] Staggered
[۱۷] The arcade roof (les arcades)
[۱۸] Les gratte-ciel
[۱۹] البته برخی دیگر از پژوهشگران، معیارهای متفاوتی برای تیپبندی این مجموعه مسکونی دارند و بعضاً قائل به ۴ تا ۷ گونه تیپ برای این پروژه هستند.
[۲۰] Lived in architecture: Le Corbusier’s Pessac revisited
[۲۱] Philippe Boudon
[۲۲] Henry Lefebvre
[۲۳] Goonewardena & others‚ Space, Difference, Everyday life; Reading Henri Lefebvre‚ p. 275
[۲۴] Passively
[۲۵] Actively
[۲۶] Lefebvre‚ preface to Philippe Boudon‚ Lived in architecture: Le Corbusier’s Pessac revisited.
[divider]منابع[/divider]
- Goonewardena‚ Kanishka & others. (2008). Space, Difference, Everyday life; Reading Henri Lefebvre‚ London and New York Taylor & Francis.
- Hsu‚ Chia-Chang & Shih‚ Chih-Ming. (2006). a Typological Housing Design: The Case Study of Quartier Fruges in Pessac by Le Corbusier‚ published in Journal of Asian Architecture and Building Engineering. Pp. 75.82.
- Lefebvre‚ Henry. (1979). preface to Philippe Boudon‚ Lived in architecture: Le Corbusier’s Pessac revisited‚ Trans. G. Onn (London: Lund Humphries).
- www.fondationlecorbusier.fr
- گونواردنا، کانیشکا. (۱۳۹۴). فضا، تفاوت، زندگی، خوانش هانری لوفور، ترجمه افشین خاکباز و محمد فاضلی، تهران: معاونت امور اجتماعی و فرهنگی.