نویسنده: علیرضا تغابنی| معمار
مسابقه دلچهویتا که با نوع طرح مسئلهی خود توجه به سازماندهی داخلی را میطلبید با استقبال زیادی از نسل جوان معماری ایران مواجه شد و کمیت و کیفیت بالای طرحها نویدبخش ظهور پربارِ نسل بعدی معماری معاصر ایران است. بیشتر پروژههایی که در رتبههای بالای (حدود ۳۰ طرح فینالیست) قرار گرفتند دارای خصوصیات مشترکی بودند که سعی میکنم در این نوشته کوتاه آنها را ذکر کنم:
۱. پروژهها با توجه تمام و کمال به سازماندهی فضایی طراحی شدهاند، یعنی با فاصله گرفتن از مقولههایی چون دکورسازی، پوستهسازی، تزئینات یا حتی داستانپردازی، سمبولیسم و نمادگرایی؛ سعی کرده بودند انرژی و سمت و سوی خود را به کنش و واکنش بین فضاها، توده و خالی و سیرکولاسیون سهبعدی کاربر در فضا متمرکز کنند و این فاصلهگذاری آگاهانه میان سازماندهی فضایی با دکورسازی یا رویکرد روایتگر؛ از هوشمندی شرکتکنندگان و فینالیستها بود که مقیاس، نوع و دورهای که در آن مسابقه برگزار میشود را به درستی دریافته بودند.
۲. پروژهها به استراتژی سازماندهندهی فضای خود تا حد نهایت وفادار بودند که این وفاداری اکستریم باعث میشد پروژهها دارای شخصیت، لحن و واژگان فضایی منحصر به فردی باشند؛ این یکپارچگی و پرهیز از چندزبانی بودن، پروژههایی رادیکال و یکپارچه را به وجود میآورد. مثلاً میشود به پروژهای که اتاقهای متحرک در فضا شناور بودند نگاه کرد و دید که این ایده تا حد نردهها و پلهها توسعه پیدا کرده و نرده با افقی شدن میتواند به کف تبدیل شود و پلهها با کنار هم قرار گرفتن میتوانند به سقفی شفاف تبدیل شوند.
۳. از خصوصیات دیگر طرحهای فینالیست و برگزیده این بود که هر کدام دنیای منحصر به فرد خود را از لحاظ کیفیت و حسی فضا ایجاد کرده بودند. یعنی فارغ از بحث سازماندهی فضایی با بحثهایی نظیر کیفیتهای نوری، متریالی، رنگ و اجسام موجود در پروژهها که دریافت حسی مخاطب را از فضا شکل میدهد؛ با تبحر بسیار بالایی از کلیشههای موجود در فضاهای مجازی فاصله میگرفت و دنیایی یکه و ممتاز را برای خود ایجاد میکرد.
انگار که هر کدام نه پروژه معماری متمایز؛ بلکه دنیایی ذهنی و ملموسِ جداگانه است. این مسأله را به طور مثال در پروژه ششم که فضاسازی داخلی آن با عملکردهای متفاوت با خانه، با نور و رنگ و پرسناژهای سورئال خود قدرت تخیل طراح را میرساند، به وضوح میتوان مشاهده کرد.
از لحاظ سازماندهی فضایی، چند روش را میتوان دید؛ پروژههای “وید در میان” که وید اصلی در وسط پروژه قرار میگرفت و به مقطع و پلانها سامان میداد؛ پروژههای کانتِینری که زیرفضاهایی به صورت آویز در آن قرار دارند و به واسطه حضور این جزیرهها و ریزفضاها به صورت معلق، فضاهای زیرین آن ارزش فضایی متفاوتی پیدا میکنند و قابلیت تفکیک و جانمایی برنامهای را پیدا میکنند. پروژههایی که با انهدام یک کل یکپارچه به صورت تکه تکه و جداجدا فضاها را سازماندهی کردند و سعی کرده بودند که قابلیتهایی را از این موضوع بیرون بکشند و پروژههای “وید در کنار” که هستهی اصلی و ساختمان را در وسط قرار داده و ویدهای کناری و تکه تکه را فعال کرده بودند؛ و البته پروژههایی که دو یا چند روش را با هم ترکیب کرده بودند.
[divider] پروژه اول[/divider]
از تایپولوژی بسیار ساده که بسیار هم مورد استفاده دیگران قرار گرفته بود یعنی تایپِ “وید در میان” استفاده کرده بود و از همین تایپولوژی توانسته بود طیفهای بسیار متنوع و بسیار پیچیده فضایی را بیرون بکشد. استراتژی دو گانه غلاف و هسته، هم به سؤال مسابقه جواب میداد هم با تایپ “وید در میان” به همنشینی مناسب رسیده و پیشنهادهای مناسبی برای داخل و بیرون پروژه ایجاد میکرد. یکپارچگی زبانی پروژه و پرهیز از اضافهگویی در عین وفاداری به استراژیهای اولیه باعث شده که مهارت طراحی در کندوکاوِ فضا، ایجاد لحظههای مکث و حرکت، با قدرت به چشم بیاید. زبان بدون پیرایه، لطیف و خوددارانه و در عین حال غنی و متنوع، کل پروژه را به یکسان پرداخت کرده بود و ایدهی ساختاری پروژه (غلاف و هسته) قابلیت امتداد یافتن به فرم نهایی ساختمان، نمای پروژه، شرایط متریالی و جزئیات پروژه را داشت.
[divider] پروژه دوم[/divider]
با اضافهکردن لایهی شهری به مسأله طراحی داخلی، پروژه را از یک اسکوپ بالاتر دیده و لمس کرده است. یعنی فارغ از بحث کیفیتهای فضایی که به واسطهی تایپولوژی فضاهای آویخته و دیدهای کناری و میانی ایجاد شده است، با آزاد کردن طبقه همکف و آزاد کردن حضور مردم در داخل آن فضا، مرزهای مالکیتی و ساختارهای مرسوم فضایی به چالش کشیده شده و سعی شده که خانه به صورت یک خانهی تِکهتِکه در طبقات اول و دوم شکل بگیرد و همکف عملاً به فضای نیمه عمومی/ نیمه باز تبدیل شود؛ این پروژه نطفهی شکلگیری ایدهای سیاسی و انتقادی را در خود حمل کرده و علاوه بر کیفیت حسی و سازماندهی فضایی، به مسألهدار کردن مرزهای عمومی/خصوصی و باز/ بسته، به ساحتهای قدرت نگاهِ چالشبرانگیزی دارد.
[divider]پروژه سوم[/divider]
با استِیتمنتِ رادیکال خود سعی در بحرانی کردن رابطه ناظر و موضوع را داشته و سعی کرده به جای تغییر موضوع، با تغییر زاویه دید به درک فضایی تازهای به مسألهای که همیشه وجود داشته برسد؛ ساختار فضایی پیشنهادی آن که سعی شده با استِیتمنتِ پروژه همخوان شود تایپ کانتِینری است که فضاهایی به صورت آویخته در آن قرار دارند، بیان قدرتمند فضایی، ترسیمی / گرافیکی و تکنیکال پروژه آن را به سمت اثری مفهومی/ هنری نزدیک کرده است.
[divider]پروژه چهارم[/divider]
توانایی رسیدن به زبانی معاصر و در عین حال بدوی برای ایجاد فضاهایی بدون مرز را دارد که قابلیت تبدیل شدن به همدیگر را به صورت سیال دارند. بیان منطقِ قدم به قدم برای رسیدن به هر کدام از مجموعه فضاها و اثبات کارآمدی و اندیشه محور بودن هر کدام از فضاها به ریشهدار بودن طرح میافزاید.
[divider]پروژه پنجم[/divider]
با ایجاد سازماندهی تکهتکه و پلهپلهی خود، عملاً پیلوت و ساختمان یک طبقهی رویش را به شکل دیگری بازتولید میکند. شکل ساختمان بیشتر به بافت نزدیک شده و خاصیتها و امکانات متنوعی از این توپوگرافی مصنوع استخراج میشود. مشخصاً نوع تفکیک و مرزبندی فضاهای داخلی به صورت هوشمندانهای در این طرح به وسیله این استراتژی ایجاد شده و حیاطها و پنجرههایی در ترازهای متفاوت فضایی برای پروژه به دست آمد. نورگیری و پنجرههایی در ترازهای مختلف و دسترسیهای لابیرنت گونه به حیاطها و فضاهای داخلی، پروژه را غنی و متنوع ساخته است.
[divider]منیع[/divider]
[button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”https://anextblog.blogspot.nl/2017/09/blog-post.html”]وبسایت دیگر[/button]