نویسنده: محمدعلی تربیتجو | دکترای تخصصی معماری و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی شیراز
در مناقشه مسجد، آنکه همیشه غایب است و یا از او به مثابه موجودی مجرد و بیپیشینه یاد میشود، مخاطب است. مخاطب که در منظر هر نظریهپردازی و در دست هر طراحی، همچون خمیره گل، به شکل دلخواه تعبیر میشود و به تقریب هرگز آرای او و باورهای او مورد بررسی قرار نگرفته است. بررسی جایگاه مخاطب به عنوان غایت اثرگذاری فضای کالبدی مسجد، ضرورتی است که میتواند مبین کارایی و روایی رویکردهای نظری و عملی به مقوله مسجد باشد. این مقاله به بررسی نسبت دو جریان غالب (بدون در نظرگرفتن خردهجریانات) و نسبت آنها با مخاطب مسجد میپردازد.
بهراستی مناقشههایی که امروزه در مجامع علمی و حرفهای در خصوص طراحی مسجد بحثبرانگیز شده است، بر سر چیست؟ تلاشهای حرفهای و بازاریابی شغلی است و یا دغدغههای نظریهپردازانی است که از تعهد دم میزنند؟
امروزه وضعیت معماری و طرح مساجد در ایران بحرانزده است. طراحی مسجد به مثابه یک مکان مقدس به تولید مسجد به مثابه یک کارکرد روزمره تنزل پیدا کرده است. تنها اقدام دانشکدههای معماری و مجامع علمی تولید مقالاتی است که در حوزه عمل و طراحی مسجد کاملاً غیرکاربردی است.
مسئله اساسی این است که در وضعیت کنونی، حس تقدس مکان در مسجد به چه عواملی مربوط میشود؟
هر عبادتگاه با هر معماری و کیفیت خاص فضایی آن در هر آیینی که بنا میشود از آن حیث که معبد است، مقدس انگاشته میشود؛ و این تقدس و حس قداست مکانی به زائر و مخاطب فضا انتقال مییابد؛ اما در این میان رسالت معماری چیست؟ معماران مسجد در این تقدسبخشی به مکان چه نقشی دارند؟ این تقدسبخشی چگونه اتفاق میافتد؟ به چه روشهایی میتوان این مهم را ایجاد و یا بهتر بگوییم القا کرد؟
به نظر میرسد که دو جریان فکری هماکنون در مقوله مبانی و طرح مسجد بیشتر پررنگ ظاهر میشوند که در ادامه مختصر بدانها پرداخته شده است. البته این بدان معنی نیست که تمامی نظریهها و نظریهپردازان و معماران فعال در یکی از این دو حوزه قابل تقسیماند، بلکه این تقسیمبندی بیشتر به دو گفتمان غالبی میپردازد که امروزه با صدای بلندتری به فعالیت مشغولاند.
[divider]جریان اول: ایدئولوژیک[/divider]
مبانی نظریهپردازان این جریان کاملاً منطبق است بر مبانی ایدئولوژیک اسلامی که پس از انقلاب اسلامی وجه حاکم بوده است.
جایگاه مسجد به مثابه محیطی پویا و علیالخصوص سیاسی در راهبردهای این جریان بسیار مشهود است. این نگرش خواهان این مهم بود که مسجد باید به کانون فعّال سیاسی و اجتماعی و عبادی تبدیل شود. بر این اساس مساجد به عنوان مراکزی برای هدایت افکار عمومی و یک رسانه جهت تبلیغ ایدئولوژی انقلابی و اصلاح جامعه مطرح شد. نقش سیاسی مسجد به عنوان نقشی راهبردی در دهه نخست پس از انقلاب اسلامی بسیار مشهود است. نقش مساجد به عنوان هسته و مرکز جهاد اسلامی در دوران جنگ تحمیلی نیز یکی از کارکردهایی بود که به پیروی از همین خصوصیت از مساجد صدر اسلام برگرفته بود. گفتمان ایدئولوژیک، فهم تازهای از مسجد در افکار عمومی شکل داد. به علاوه، امکانات و فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی تازهای در مساجد متمرکز شد. بررسی معماری مساجد در این گفتمان نشان میدهد که با سبک و راهبرد منحصر به فردی در این گفتمان به معماری پرداخته نشده است. در بسیاری از موارد طراحی مسجد در این گفتمان به معماران برجسته و صاحب نظریه واگذار نشد. از لحاظ کالبدی، کارکردهای زیادی به بسیاری از مساجد سنتی تزریق شد. به طور مثال میتوان به فضاهای اداری، مقاومت بسیج، کلاسهای ورزشی، کتابخانه و یا حتی درمانگاه اشاره کرد. کارکردهای غیرنیایشی بسیار متنوع شدند؛ اما این گفتمان پس از سپری شدن جنگ تحمیلی و دوره بازسازیها نتوانست خود را بر جریانهای اجتماعی و فرهنگی تطبیق دهد.
استراتژی طراحی مسجد در این گفتمان برخورد گزینشی و صوری با سنت و الگوهای آن است؛ و سنت و مفهوم آن به صورت بستری مستقل در فرآیند طراحی این دست از مساجد فهمیده نمیشود. برداشت شخصی و کلاژ از نشانهها بدون در نظر گرفتن اصل وحدت در چینشی اتفاقی صورت میپذیرد. بسیاری از این دست مساجد با هدف ایجاد شکوه و عظمت ساخته میشوند و به معانی ساده و معنوی یک مسجد توجهی نمیشود. متن زیر که در خصوص ویژگیهای مسجدی درمیدان فلسطین تهران است، قابل تأمل است. موارد بسیار متعددی از شرایط معمارانه مسجد ذکر شده است و این در حالی است که تمامی آنچه مد نظر بوده است، استفاده از مواردی است که بیشتر به تفاخر مربوط میشوند:
«این مسجد دارای بلندترین گنبد در تهران به ارتفاع ۴۶ متر است و منارههای آن علاوه بر دارا بودن سبکی نوین در طراحی، دارای عملکرد آسانسوری هستند. نورپردازی شبستان از طریق ۱۴ ستون و به صورت نور غیرمستقیم انجام میشود که در نوع خود نوآوری به حساب میآید. همچنین با توجه به اهمیت مسئله قدس و واقعشدن این بنا در میدان فلسطین، شکل گنبد این مسجد، از معماری مسجد قبهالصخره (کنار مسجدالاقصی) الهام گرفته است. معماری این بنا با استفاده از مصالح روز و با سبکی ایرانیاسلامی صورت پذیرفته و از انواع هنرهای ایرانی مانند کاشیکاری، سنگتراشی، آینهکاری، گچبری و غیره در آن بهره گرفته شده است. نقوش سنگهای تزئینی داخل بنا دارای تقارن کامل هستند و برای اولینبار از پوشش زیرین گنبد به عنوان یک عنصر تزئینی استفاده شده است.» (به نقل از سایت دانشگاه امام صادق، ۱۰/۹/۸۶)
معیارهایی که در متن بالا آمده است معیارها و شاخصههایی نخواهند بود که حس قدسی مکان را برآورند. البته که دستاندرکاران نیتی چنین نداشتهاند اما این ضعف ناشی از نبود دستگاه معرفتی دقیقی در معماری امروز ایران است که از دستگاه جهانبینی اسلامی فاصله گرفته است. معماری مسجد فوقالذکر بیش از آنکه دعوت به خدا کند دعوت به خود مسجد میکند.
[divider]جریان دوم: سکولار[/divider]
این جریان که ریشه آن به فرآیند مدرنیزاسیون در ایران برمیگردد هماکنون در پی ناکارآمدی مبانی جریان ایدئولوژیک در کیفیتبخشی به فضاهای مقدس و مساجد در ورطه عمل، به طراحی و ساخت مساجد مبادرت میورزد.
در این جریان بیشتر دو مقوله دین و سنت، تفکیک شدند. در معماری مساجد در این گفتمان (سکولار) عملاً از بسیاری از فرمها سلب مسئولیت میشود و تقدسزدایی و بر هم زدن الگوها اتفاق میافتد. مسجد دانشگاه تهران از آن دست مساجدی است که شاید بتوان گفت در طبقهبندی و گفتمان عرفی شده و با فاصلهای معنادار از سنت طراحی گردیده است. طراح آن عبدالعزیز فرمانفرمایان از پیشروان و ترویجدهندگان معماری به سبک مدرن در ایران است. مسجد در خلال سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۵ طراحی و اجرا میگردد. مسجد از گنبدخانهای محاط در مکعب سفید سنگی و حیاطی در پیش به انضمام دو مناره متفاوت، تشکیل شده و همانطور که انتظار میرفت فضاهای خدماتی زیادی در مسجد لحاظ نشده است.
مثال امروزین دیگری از این جریان طرح اصلاحی مسجد پارک دانشجو است که در مجاورت ساختمان تئاتر شهر (چهارراه ولیعصر تهران) هماکنون در حال ساخت است و بحثهای بسیاری را برانگیخته است. این مسجد توسط مهندس رضا دانشمیر طراحی شده و در حال اجراست و از لحاظ گفتمانی درست در نقطه مقابل طرح اولیه آن که منسوب به مهندس نقرهکار است، قرار دارد. طرح اولیه شدیداً تحت تأثیر فضای گفتمانی حاکم و ایدئولوژیک است و بیتوجه به همجواریها و اقتضائات جغرافیایی است و طرح دوم در گفتمانی عرفیشده و سکولار به مسجد از آن حیث که مکانی مقدس است بهایی نمیدهد و دغدغه هماهنگی و همنشینی با عنصر تاریخی (ساختمان تئاتر شهر) در کنار خود را داراست و منتزع از فرمهای آشناست.
جهت روشن شدن شکاف زیادی که در مبانی نظری و گفتمانهای یاد شده وجود دارد به ادبیات و نحوه قضاوت طراحان این پروژه نسبت به یکدیگر، گوشهای از مصاحبه با هرکدام از ایشان نقل قول میشود.
مهندس رضا دانشمیر درباره حاشیههای طراحی این پروژه در آن زمان، میگوید:
«… حواشی خیلی زیادی داشت. تئاتریها هم خیلی نگران بودند. یک بار گفتند دیوار تئاتر شهر ترک خورده و باعث نشست شده و بالاخره خیلی مسائل داشت که خوشبختانه ما اصلاً جزو آن مسائل نبودبم. بعداً از ما خواستند که برای آن مسائل راهحل بدهیم. کانسپتی که من برایش پیشبینی کردم، این بود که تئاتر شهر ساختمان اصلی هنرمندان تئاتر مملکت است و از این بابت ساختمان خیلی باارزشی است. نقطهای هم که درش واقع شده، نقطه خیلی کلیدیای است که این طرفش پارک دانشجو است – یک پارک خیلی مهم در یک تقاطع خاص. این طرف دانشگاه امیرکبیر، آن طرف دانشگاه تهران. خیابان انقلاب. موزه هنرهای معاصر. وقتی نگاه میکنید، میبینید که مجموعهای از اماکن فرهنگی پرارزش در این محدوده هستند که سایت را خیلی پراهمیت میکنند. ما چه کاری میبایست میکردیم که بتوانیم شأن این مجموعهای را که در اطرافش هستند، حفظ بکنیم؟ و درعین حال بتوانیم آنجا مسجدی به وجود بیاوریم که این مسجد – به دنبال همان ایدهای که داشتیم – مربوط باشد به زمان حال، در عین حال که یک پایش هم در تاریخ باشد» (به نقل از خبرگزاری شبستان).
در مقابل، برخی از انتقادات از جانب طراح اول پروژه (مهندس نقرهکار) مطرح میشود:
«این عکسها نشان میدهد که اصلاً آقای دانشمیر مفهوم عبادت را نفهمیدهاند. این ساختمان توسری خورده است، کاملاً در زمین نشسته، سرش را خم کرده در مقابل بت تئاتر شهر که این کاملاً ضد مفهوم عبادت و شأن عبادت در اسلام است. قرآن میگوید فقط برخی ساختمانها را ما اجازه میدهیم که باشکوه باشند، بلند باشند و آن عبادتگاههاست. اینچنین ساختمان توسریخوردهای ساخته در حالی که در معماری سنتی ما به سایر ساختمانهای خدمات عمومی اجازه نمیدادند از گلوگاه گنبد بالاتر بروند، برای احترامی که برای اعتقاداتشان داشتند، برای شخصیت واقعی انسانیشان قائل بودند، ولی اینجا درست برعکس است. یک ساختمان شده بت. مسجد توسری خورده شده که به قبای تئاتر شهر برنخورد. ساختمان در هم پیچیده است و یک حالت موجی و سیال دارد، این حالت موجی و سیال برای سیری در آفاق است، برای حیوانات است. عبادت مدلش خانه کعبه است که محور دارد، مرکز دارد، درونگراست، سکونآفرین است. ایشان مفهوم عبادت را همان سیری در آفاق گرفته. مسجد محل سکون حسی است برای آغاز تفکر، برای رسیدن به حکمت. ایشان اصلاً مفهوم عبادت را نفهمیدهاند و حالا باید پلانش را دید. من هنوز پلان این ساختمان را ندیدم… این برای سرافکندگی و به اصطلاح سرسپردگی انسان ساختهشده، یعنی سقفش آمده پایین که این تبعاً نشان میدهد نفهمیده اصلاً عبادت چیست؟ نفهمیده تکامل یعنی چه؟ ورودیاش مثل یک لابیرنت که میخواهند بروند توی غاری، اینجوری طراحی شده است. فضا باید در مجموع سکونآفرین باشد، درونگرا باشد. این چند تصویر اصلاً اینها را نشان نمیدهند… پس نه از نظر شکل معماری و نه از نظر محتوای معماری هیچ ارتباطی با فرهنگ اسلامی ندارد و نهتنها ندارد بلکه ضداسلامی است. گوسالههای سامری امروز فرم ساختمانها شدهاند. ساختمان فرمالیستی به صورت بت که خودشان هم نمیفهمند معنیاش چیست؟ از کجا آمده؟ همان حالتی است که شکل براشان خنثی است. بازی با شکلها و فرمهاست همان طور که قرآن میگوید لهو و لعب، کار لغو، کاری که معنا ندارد، جهت ندارد، میشود لهو و لعب. اینها کارشان به جای معماری اسلامی، لهو و لعب است و متأسفانه تعجب میکنم از مسئولان که اینقدر ادعای اسلام و… دارند؛ یعنی این قدر فکر نمیکنند که این ساختمان چقدر زشت و چقدر ضداسلامی است. متأسفانه دنیای معاصر که دنیای نیهیلیسم و آنارشیسم است هیچ ارزشی برای انسان و جایگاه انسان قائل نیست. این نوع معماریها و این نوع رویکردها را تبلیغ میکنند و متأسفانه دانشگاههای ما و مهندسان مشاور ما هم فریب این رویکردها را میخورند و بدتر، برخی مسئولان کشور هستند که فرق کار درست و کار غیردرست را نمیفهمند و بودجههای مملکت را این طوری هدر میدهند. متأسفانه رویکرد غربزدگی از کارهایشان پیداست. ببینید در مترو چه کردند؟ این زیباسازیهایی که انجام میدهند یک نوع غربزدگی را دارند ترویج میدهند به اسم شهرسازی اسلامی و نشان میدهد که خیلی از مسئولان نه متعهدند و نه متخصص» (به نقل از نشریه ساباط، مصاحبه از محمد مهدی صدوقی). به نظر میرسد که هماکنون رویارویی گفتمانهای عرفینگر و ایدئولوژیک نهتنها بستر نقد روشمندی را ایجاد میکند، بلکه به شرایط غامض امروز نیز دامن میزند؛ و در این میان مخاطب فضا قربانی تعبیرهای یکسویه طرفین دعوا محسوب میشود.
آری، مسجدی که شرح آن در بالا آمده است مسجد به نظر نمیرسد چرا که هیجیک از آنچه را که پیشفرضهای ما برای فهم مختصات مکانی یک مسجد لازم میداند ندارد. بسیار علاقهمندم که پس از بهرهبرداری از پروژه مدتی بتوانم در آن فضا قرار بگیرم و ببینم که مردم عادی و مخاطبان مسجد و همچنین هنرمندانی که در آنجا گرد هم جمع میشوند چه واکنش عملیای در خود فضا بروز میدهند. بیشک مهمترین بخش قضاوت و نقد را آن زمان میدانم. حدس میزنم که گفتمان خاصی در آن فضای مابین تئاتر شهر و مسجد بروز خواهد کرد. اولین پرسش این است که آیا اصلاً جانمایی مسجد در اینجا صحیح است یا نه؟ باید پاسخ داد که پرداختن بدین سؤال امری بیهوده است چراکه پروژه در حال اتمام است و باید منتظر ماند که بازخوردهای مخاطبان و مردم، ما را در پاسخ به این سؤال یاری رسانند که در موقعیت مشابه آتی تصمیماتی دقیقتر و درستتر لحاظ شود.
پرسش دیگر آن است که آیا دوالیته ایجادشده (بهناچار) و نحوه برخورد طراح، به ضرر و زیان هنر (تئاتر شهر) و یا مذهب (مسجد) است؟
با رجوع به دو مصاحبه ذکر شده در بالا به دو نوع نگاه که در هرکدام رگههایی از تعصب موج میزند برمیخوریم، تعصبی واپسگرایانه و ایدئولوژیک که به هر نحوی میخواهد هرگونه اقدام طراحانه را با برچسبی ضددین و بیارزش به کنار براند و مبانی خود را حاکم کند و این در حالی است که مبانی عملی و منسجمی در طراحی ارائه نمیدهد؛ و یا تعصبی بیتفاوت و سکولار که بیش از آنکه به فکر مخاطب طرح و اهل مسجد باشد به فکر زمینه، منظر و بستر طرح است.
آنچه که هماکنون بدان میاندیشم دیالکتیک خاصی است که در آینده مابین این دو بنا در خواهد گرفت. هرآنچه که دانشمیر تلاش کند بستر طرح را متوجه باشد باز هم با ساخت چنین مسجد عظیمی معادلات اجتماعی این منطقه و بستر آن دچار تحول خاصی خواهد شد.
پرسش سوم این است که آیا مسجد طراحی شده به مثابه یک مسجد در شهر کارکرد عادی خود را شروع میکند و شاهد یک همنهشتی قهرآلود خواهیم بود و یا اینکه بستر هنرمندانه تئاتر شهر و کانتکست آن تأثیری خاص بر فرم و رفتار دینی خواهد گذاشت؟ و همچنین شاهد تأثیرات مسجد بر نحوه و کارکرد تئاتر شهر هم خواهیم بود؟ چند مدت پیش که به تهران آمده بودم و شاهد بتونریزی قسمتی از سقف آن بودم و به فرم متفاوت آن فکر میکردم تنها یک نگرانی معمارانه ذهنم را مغشوش کرده بود و آن این بود که معمار بنا با سرعتی بیش از فهم مردم سعی در ایجاد خوانشی جدید کرده است و ممکن است که مخاطب فضا با وی همراهی نکند. تصور میکنم که بسترسازی یک مکان مقدس نیازمند خلق فضایی استعلایی درون پروژه است و امیدوارم که طراح انرژی بسیاری درون بنا به جهت ایجاد یک حس قدسی ایجاد کند چون پروژه در حد بازی فرم بیرونی ممکن است ناموفق و ظاهرمآبانه عمل کند.
[divider]سخنی در انتها[/divider]
به جرئت میتوان گفت که امروزه نظریهپردازان و طراحان بیش از آنکه به مسجد، مفهوم آن، مخاطب مسلمان، نمازخوانان و فهم مخاطب بپردازند در دام تعصباتی خاص و افراط و تفریطهایی شدید گرفتارند؛ و دعواهای گفتمانی راه را بر یافتن راهکارهای معمارانه بسته است. گفتمان عرفیشده، لجامگسیخته و حریصانه به دنبال نو به نو شدن و مؤلفمحوری است و از سوی دیگر گفتمان ایدئولوژیک نیز مدام در حال نقد ناقص و ابزاری و ساخت و ساز بیکیفیت است؛ و در این میان هیچیک به مسلمان نمازگزار، نیازهایش و جایگاه مقدس و کارکردی مسجد توجهی نمیکند.
طراحی مسجد معاصر نه با پذیرش جریانها و معیارهای وارداتی و عرفینگر میسر میشود و نه با بازگشت کورکورانه به گذشته و پافشاری بر آنچه که دیگر غیرقابل انطباق و فهم است و نه بر اعمال قدرت و ایدئولوژی خاصی که نگاه ابزاری به مسجد را ترویج میکند.
إِنَّما یعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاهَ وَ آتَی الزَّکاهَ وَ لَمْ یخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسی أُولئِکَ أَنْ یکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدینَ.
«مساجد خدا را تنها کسی آباد میکند که ایمان به خدا و روز قیامت آورد و نماز را برپا دارد و زکات را بپردازد و جز از خدا نترسد. امید است چنین گروهی از هدایتیافتگان باشند» (توبه، ۱۸).
بسیاری از استادان و نظریهپردازان حوزه معماری مساجد امروز به این آیه استناد و میکنند و بر روی واژه «آباد میکنند» (یعْمُرُ) به معنای ساختنِ ظاهری مسجد اتکا میکنند و طراحی و برپاساختن مسجد را صرف حلقهای خاص که واجد مراتبی خاص (!) است میدانند. توجه خوانندگان عزیز را به تفسیر این آیه در «بیانالسعاده» که تفسیری شیعی و معاصر است جلب میکند:
«… پس منظور، عمارت مسجد حقیقی است که آن قلب و صاحب قلب است و چون حکم عمارت غالب است به نحوی که به مساجد صوری نسبت داده میشود اگرچه در آن عمارت و تعمیری نباشد… لذا به طریق حصر فرمود: (انّما یعمر مساجد الله) در حالی که آن را با جمع مضاف و با (من) موصوله، مفید عموم آورد با اینکه اکثر مؤمنین هرگز مسجدی را تعمیر نکردهاند و اگر (یعمر) متضمّن معنایی باشد که معنی صحیح شود پس ادا کردن عبارت به این صورت برای اشاره به همین معنی است».
چهبسا مساجدی که امروزه ساخته میشود، مساجدی هستند خالی از نمازگزار! که بسیارند مساجدی در این چند دهه که پر از زرق و برقاند و به قولی چنان پرداخته شدهاند که گویی قصری عظیماند. اما بهراستی اسلامیاند؟
ابلهان تعظیم مسجد میکنند
در جفای اهل دل جد میکنند
مسجدی کان اندرون اولیاست
سجدهگاه جمله است آنجا خداست