معماری اسلامی ؛ بحران فرهنگ
گردآورنده: شیراز علیبای[۱]
مترجم: شکوفه غفاری
در زمانیکه فشارهای تغییر جهانی و تکنولوژی، با تأثیر بر سیاست، اقتصاد و نگرشهای اجتماعی، به مرور شدیدتر میشود و جوامع را تغییر میدهد و دگرگون میکند، دنیای اسلام از حرکت نمیایستد. این تغییر و تحمیل در مقایسه با نسخهی استعماریاش عظیمتر است و در بافت فرهنگی خود جامعه تعبیه شده است و ابزارهای آن رسانه، تلویزیون و اینترنت است. بنابراین، مهم و ضروری است که مسلمانان پاسخهای انتقادی و منطقی برای این سازوکارها که تهدیدی جدی برای هویتهای محلی و فرهنگی ایجاد میکنند عرضه کنند. این پاسخها نباید مبنی بر ایدئولوژی ناسیونالیستی یا مذهب باشند، بلکه [باید] بر فهم روشنی از گفتمان بشردوستانه که در سراسر تاریخ تمدنهای مسلمان ایجاد شده، استوار باشند. بندهای زیر ایدهی بحران فرهنگی را بررسی میکنند.
[divider]مسلمانان و جهانیشدن[/divider]
[نقل از اسماعیل سراجالدین، آبیاری باغ]
«دنیا در چنگ گرایشهای بسیار متناقض است. بهرغم جهانیشدن و همگونسازی، ادعای خاصبودن -نژاد، مذهب یا فرهنگ- نیز قویاً اظهار میشود. جهانیشدن از رشد وابستگی متقابل اقتصادهای ملی و افزایش یکپارچگی بازارهای مالی و ارتباطات از راه دور ناشی میشود. مرزهای سیاسی که زمانی دولتهای مستقل و ملتها را تقسیم میکردند، اکنون در تجارت همیشه-حاضر و غیرمادی ایدهها، و همچنین سرمایهها، نفوذپذیر است. بهرغم این مسائل جهانی، نیروهای محلی تقریباً در هر جامعهای، در جستوجوی کسب صدا و قدرت بیشتر، خودشان را نشان میدهند. جنبهی منفی این پدیده ظهور ملیگرایی است که درخواست مشروع برای هویت را تخریب میکند.
شهروندان دنیای مسلمان با حس ناامنی ژرف و عاری از خوشبینی و اطمینان بیکرانی که زمانی به تکنولوژی وجود داشت، با امر نو و ناشناخته روبرو میشوند. بدانگاری واقعی زیادی نسبت به توانایی خلق آرمانشهر، و حس فزایندهای نسبت به پیشبینیناپذیر بودن آینده وجود دارد. زمانیکه نتوان آینده را به روشنی مانند یک هدف درک کرد، شخص در حال حاضر زندگی میکند، و اگر حالحاضر رنجآور و مشوش باشد، تمایلی به گرایش به گذشته، به نژاد، مذهب، ریشههای فرهنگی یا ملی؛ و مفهوم قبیله و طایفه به وجود میآید.
مواجهه با این نیروهای در حال رقابت در جوامع امروزی مسلمانان متمرکز شده است، جوامعی که بهدنبال تعریف برحسب اکنون و آیندهاند، و همچنین حفظ میراثشان بدون اینکه در گذشته اسیر شوند. آنها در انجام این کار، باید با سلطهی تصاویر و گفتمان ابررسانهای جوامع غربی مواجه شوند که دستور کار جهانی را از تجارت جهانی تا سبکهای معماری تنظیم میکنند.
در بخش در حال توسعهی جهان، بسیاری از گسترش «غربیشدن» میترسند و به نگرش آرمانی نسبت به گذشته خودشان پناه میبرند، اما قادر به ساخت یک چارچوب فرهنگی که به نیازهای جوامع مسلمان امروزی پاسخ دهد، نیستند. شگفت اینکه این اتفاق زمانی رخ میدهد که جوامع غربی خودشان نظامهای ارزشیشان را به پرسش میگیرند و از «تیرهپوست شدن غرب» میترسند.
بحران ارزشها در جامعهی معاصر چالش عمیقی را برای همهی افراد متفکر و جوامعی که اشتیاق خلق کردن ارزشها و تعلق به آن را دارند ایجاد میکند. برای اینکه از عهدهی آن چالش برآیند، مجبور خواهند بود تا بر انسانیت مشترکمان دوباره تأکید کنند، و اینجا است که معماری -بهعنوان ساختی اجتماعی و گفتمانی مهم و نمادینگر که هویت را تصدیق میکند و تعالی میدهد- نقش مهمی ایفا میکند. این نهتنها به جوامع مسلمانان، با تمام تنشهای ذاتی امروزی، مربوط است، بلکه به گفتمان درحال تحول دربارهی معماری در بقیهی دنیا نیز مربوط است. این گفتمان تا جایی که به وضعیت بشر و محیط مصنوع بهطورموفق بپردازد، و آن نگرانیها را به زمینهی فرهنگی و طبیعی مرتبط کند، به پیامی جهانی بدل میشود.»
[divider]معماری اسلامی در کشاکش ایدئولوژیها[/divider]
[از محمد ارکون، جایزهی آقاخان بهمنزلهی فرایند تفکر]
«در طی دههی ۱۹۸۰، روابط بینالمللی را جنگ سرد میان «دنیای آزاد» و «دنیای کمونیست» هدایت میکرد؛ جهان سوم —که تا پیش از نوامبر ۱۹۸۹ آن را «بقیهی دنیا» مینامیدیم— مجبور شد از یکی از آن دو دنیای بزرگ طلب کمک و حمایت بکند. جوامع مسلمان میان میل به ترمیم «هویت اسلامی»شان و ایدهی «سوسیالیسم علمی»، که به عنوان بهترین برنامهی سیاسی انقلابی برای رهاییبخشی جوامع توسعهنیافته از تسلط سرمایهداری معرفی شده بود، دوپاره شد. این بحث ایدئولوژیک چارچوبی مفهومی، خیالی[۲] تاریخی و اجتماعی، را تحمیل کرد که بهشدت میان سنت و مدرنیته، محافظهکاری و پیشرفت، توسعهیافتگی و توسعهنیافتگی، سلطه و رهایی، سرمایهداری لیبرال و جمعباوری سوسیالیستی و غیره دوقطبی شد. معماری به مسیری عالی برای رها شدن از بحث و جدل ایدئولوژیک، کشف مسائل انضمامی و توجه عمیق به مشکلات مهم در فرهنگ، محیط زیست و بافت شهری در جوامعی که برای قرنها از منابع انسانی، علمی و مادی محروم شدهاند، تبدیل شد.»
[divider]مسلمانان و جستوجوی هویت[/divider]
[از اسماعیل سراجالدین، ایمان و محیط زیست]
«همانطورکه دنیای اسلام در جستوجویی نامنظم برای اثبات دوبارهی هویت مستقلش در هول و ولا است، با واقعیتهای فرهنگی و سیاسی دنیای تحت سلطهی غرب و بهویژه ایالات متحدهی آمریکا، مواجه میشود. این باعث شده است در دنیای مسلمانان بسیاری هویتشان را با تأکید بر «غیریتِ» مسلمانبودن نسبت به بافتار جهان مسلط، تعریف کنند. بیشک، حقایق بسیاری در این غیریت وجود دارد، اما تأکید بر آن از بدو امر منجر به رویکردی طردگرانه میشود که محدود و تنگنظرانه است و در حقیقت نسبت به غنا و تنوعی که فرهنگ مسلمان در گذشته به دست آورده است، منصفانه برخورد نمیکند؛ غنا و تنوعی که دوباره میتواند در آینده با کمک فرآیند بیشتر متکیبهخودِ همگونسازی سازشبخش به دست آورد؛ فرایندی که مشخصهی مواجههاش با فرهنگهای یونان و رم در اوایل دوران فتوحات مسلمانان بود.
[divider]ارتباط مسلمانان با گذشتهی اسلامی[/divider]
[از محمد ارکون، فرهنگهای اسلامی، جوامع در حال توسعه، تفکر مدرن]
«امروزه، هنگامیکه مسلمانان ادعای احیای اسلام «معتبر» و «اصیل» را مطرح میکنند، همگی در واقع منظورشان یک اسلام یکپارچه، فقرزده و محدودشده است، اسلامی که از مباحث فکری غنی میان متفکران قدرتمند در طول دورهی کلاسیک اسلام جدا شده است. اکثریت قاطع معماران و برنامهریزان که ادعای باززندهسازی، نگهداری، بازسازی یا خلق یک معماری و یک محیط شهری با «جوهر اسلامی» را دارند، این واقعیت تاریخی را کاملاً نادیده گرفتهاند. منظورم این نیست که آنها باید به فرهنگ و تفکر اسلامی کلاسیک برگردند و سیاق قرون وسطایی را در دنیای مدرن ما بازسازی کنند. مسئله بههیچ وجه اختلاف میان مدرنیته و سنت با گفتمان نوستالژیکاش دربارهی زیبایی و عظمت گمشدهی تمدن اسلامی نیست.» برعکس، ما باید بدانیم که بیان کلاسیک از اسلام امروزه نمیتواند تکرار شود. این یک ناممکنی بنیادی است، زیرا تمامی نظامهای نشانهشناختی که این بیانها از طریق آنها —در معماری، شهرسازی، نقاشی، موسیقی، مجسمهسازی، ادبیات، الهیات، قانون، صنایع دستی، لباس و جشن— تصور و ابراز شده، در جوامع معاصر نابود یا متلاشی شده است. گذشتهی جامعهی مسلمان بسیار حاضر و فعال است، اما البته به شکل یک ایدئولوژی بیدادگرانه. این ایدئولوژی، به نام اسلام، فرمهای معماری و اشکال شهرسازیای را تحمیل میکند که نه به سنت مسلمانان مربوط است و نه زندگی و فرهنگ مدرن. سوال اصلی این است که: جوامع مسلمان چطور قصد دارند خودشان را در دهههای پیش رو بیان کنند؟ در کدام «نظم» بینالمللی، در کدام سیاق فرهنگی و فکری، بیانهای متفاوت جوامع مختلف رخ میدهد؟
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] Shiraz Allibhai
[۲] imaginaire
منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”https://archnet.org/publications/4724″]Archnet[/button]