نقش «کهن الگوهای ناهشیار جمعی» در واکنش به حوادث اخیر

نویسنده: سارا عباس پور / کارشناس ارشد مشاوره

[divider]پیشگفتار[/divider]

 سارا عباس پور
سارا عباس پور

انسان علاوه بر تکوین زیست‌شناختی در ارتباط با محیط زیستی خود، در رابطه با محیط اجتماعی نیز دارای ذهنی فرهنگی شده است و ذهن فرهنگی او دائماً در جریانات اجتماعی خود را بازتاب می‌دهد.

کهن‌الگوها[۱] دارای ماهیت جمعی و فردی هستند، هرگاه نیروهای کهن‌الگویی در مقیاس گسترده فعال شوند، می‌توان انتظار یک حرکت دسته‌جمعی را نیز داشت، زیرا کهن‌الگوها تعیین‌کننده نگرش‌های روانی و رفتار اجتماعی افراد جامعه هستند.

[divider]کهن الگوها – سیل سیستان و آتش سوزی در پلاسکو[/divider]

در بررسی مقایسه حادثه پلاسکو و سیل در استان سیستان و بلوچستان و بازتاب‌های اجتماعی با رویکرد کهن‌الگویی می‌توان به نکاتی اشاره نمود.

ساختمان پلاسکو، در ذهن هر شهروند تهرانی، زن یا مرد، پیر یا جوان، برای چند نسل متوالی نمادی از یک مکان تجاری بزرگ و عمومی معنادار و نوستالژیک بود که نه‌تنها با سوختن بلکه با فروریختن یک‌باره آن ساختمان در قلب تهران، همگان را در بهت و حیرت فروبرد، شاید موجودیت ساختمان‌ها و مکان‌هایی نظیر پلاسکو، علاالدین، برج آزادی و … در اذهان عمومی را بتوان به یک کهن‌الگو با ابعاد کوچک‌تر مانند، کهن‌الگویی چون سرزمین و مکان‌های خاطره ساز در ذهن یک انسان اجتماعی تشبیه نمود.

با فروریختن این کهن‌الگوی نوستالژی، اذهان عمومی در شوک بزرگی فرورفته و عمق این جریان همراه با جان‌فشانی آتش‌نشانانی مسئولیت‌پذیر و فداکار که درراه انجام‌وظیفه جان باختند، همراه شد.

در سال‌هایی که ناهشیار جمعی مردم به‌طور خاموش از نبود مسئولیت‌پذیری شغلی، بی‌انگیزگی کاری، نداشتن حس همدلی و فداکاری در سوگ عاطفی به سر می‌برد و درحالی‌که در ناهشیار جمعی ایرانیان «ایثار و ازخودگذشتگی» نقش بسته است، حرکت دلیرانه آتش‌نشانان موجب بیداری اذهان گردید، بی‌دلیل نیست که مردم برای آتش‌نشانان جان‌باخته‌ی حادثه پلاسکو به‌صورت خودجوش واژه «شهید» به‌کاربرده و پلی به دوران جنگ و تشبیه به قهرمان سازی شهدای آن دوران زدند.

 در کنار تلخی حادثه پلاسکو، در گوشه‌ای از سرزمین ما، یعنی در منطقه محروم و پرمخاطره سیستان و بلوچستان به‌طور هم‌زمان سیل رخ می‌دهد، اما واکنش عمومی با جریان پلاسکو همسو نیست.

 در قسمت کهنه مغز در ناهشیار جمعی، اتفاقاتی نظیر سیل، زلزله، تصادف و سایر بلایای طبیعی به‌گونه‌ای تکرار شدنی، نقش بسته همانگونه که در تیرماه سال گذشته سیل وسیعی در منطقه مازندران و چالوس رخ داد که همراه با خسارت مالی و جانی زیادی بود.

با در نظر گرفتن فعال بودن رسانه‌های جمعی و ارتباطی نظیر تلگرام و اینستاگرام و منتشر شدن صحنه‌ها و آمارهای حقیقی اما چنین بازتاب گسترده و مشابه با حادثه پلاسکو صورت نگرفت. چراکه به نظر می‌رسد سیل و خسارات مالی و جانی ناشی از آن، در اذهان عمومی پدیده غم‌انگیز اما واقعی و قابل‌درک تعریف‌شده است.

سال‌هاست که هم مردم و هم مسئولین در خصوص محرومیت‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی و آموزشی و همچنین پذیرفتن بلایای طبیعی در منطقه سیستان نظیر سیل، طوفان، گردوغبار و خشک‌سالی آگاهی داشته و اذهان آماده درک پذیرش این مطالب هستند، اما فروریختن یک برج ۱۷ طبقه تجاری نوستالژیک به دلیل آتش‌سوزی، سوختن و زیر آوار ماندن آتش‌نشانانی که در حین انجام‌وظیفه بودند، چنین تصور و ادراکی را در ذهن پدیدار نمی‌سازد و یا حداقل درک و هضم شوک ناشی از حادثه به‌آسانی قابل‌پذیرش نیست.

اگر محتویات مثبت کهن‌الگوها، نتوانند به‌طور ناخودآگاه بروز پیدا کنند، بلکه سرکوب شوند انرژی آن‌ها به جنبه‌های منفی کهن‌الگو منتقل شده و پس از مدتی آشفتگی‌های جدی و غیرقابل‌کنترلی در انسان و جامعه بروز خواهد کرد.

درحالی‌که جامعه ایران سرشار از بی‌مسئولیتی، خودخواهی و رنگ باختن ارزش‌ها بود، قهرمانانی آمده و عکس هنجارهای متداول در جامعه عمل نموده و به همین دلیل در ناهشیار جمعی ایرانیان تبدیل به اسطوره شده و همچنین وسیله‌ای ناخودآگاه برای ابراز خشم و نارضایتی از وضعیت موجود گردید، درحالی‌که به نظر می‌رسید با استانداردسازی و اهمیت بیشتر امکان جلوگیری از حادثه و یا به حداقل رساندن تلفات آن ممکن بود اما در سایر پدیده‌های طبیعی مانند سیل چنین تصور و انتظاری در اذهان عمومی به حداقل می‌رسد.

[divider]پانویس[/divider]

[۱] – در روان‌شناسی تحلیلی آن دسته از اشکال ادراک و دریافت را که به یک جمع به ارث رسیده‌است کهن‌الگو یا سَرنمون می‌خوانند. هر کهن‌الگو تمایل ساختاری نهفته‌ای است که بیانگر محتویات و فرایندهای پویای ناخودآگاه جمعی در سیمای تصاویر ابتدایی است. مانند اساسی‌ترین کنش‌های زیستی احتمالاً مهم‌ترین تصاویر ابتدایی در همهٔ دوران‌ها و نژادها مشترک است. یک کهن‌الگو را می‌توان همچون یک ذخیرهٔ هوش‌افزا، یک نقش سر، یا یک اثر ارثی تصور کرد که از طریق تراکم تجربیات روانی بی‌شماری که همواره تکرار شده‌اند تکوین یافته‌است. تصاویر ابتدایی محصول و مرتبط با دو عامل هستند: فرایندها و رویدادهای طبیعی که پیوسته تکرار می‌شوند و عوامل تعیین کننده درونی زندگی روانی و کل زندگی. این تصاویر با کمک طبیعت دوگانه به خوبی می‌توانند هر دو دسته دریافت‌های بیرونی و درونی را هماهنگ سازند و به آنها معنا بخشند و اعمال انسان را در راستای همین معنا هدایت کنند. این تصاویر با هدایت غرایز ناب به درون قالب‌های نمادی، انرژی روانی را از سردرگمی عظیمی که ادراک محض پدید می‌آورد، خلاصی می‌بخشد. از این جهت این تصاویر قرینهٔ ضروری غرایز هستند، ولی افزون بر آن مکانیسمی هستند که بدون آن در یک وضعیت جدید ممکن نبود.

مطلبی دیگر
در جست‌وجوی گذشته‌ی از دست رفته | مدرسه‌ی انوشیروان دادگر