دود سفید از خرابههای پلاسکو در حال بلند شدن است و آتشی که طعمهاش نه پنبه و پارچه و کتان که هیزم تر بیتدبیری و غفلت تاریخی ماست، همچنان تیز و شعلهور است.
بحرانها نقاط عطف تاریخی هستند و اطلاعات زیادی را در مورد بستر اجتماعی و سیاسی و اقتصادی که در آن اتفاق میافتند آینه وار به نمایش میگذارند؛ و پلاسکو بدون شک بحرانی بود در تاریخ شهر تهران که آینهی تمامنمایی از ویژگیهای توسعه و فرآیندهای سیاسی و اقتصادی آن را در برابر ما گذارد. اینکه چه تحلیلها و درسهایی از این حادثه قابلبرداشت است را در این چند روز هر کس از ظن خود گفته و بعدازاین هم خواهد گفت. پلاسکو بهانهای شد تا هر فرد و گروهی از زاویهی نگاه خود به تحلیل ماجرا بپردازد و دیدگاه نظری خود را در این عرصه بیازماید. عدهای چارلز جنکس وار فروریختن پلاسکو را مرگ معماری مدرن ایران اعلام کردند و عدهای ضعف نهادهای شهری را نشانه گرفتند. تعدادی هم دانش و اصول شهرسازی ما را زیر سؤال بردند و عدهای از عملکرد و امکانات آتشنشانی و مدیریت بحران گله داشتند. بیتوجهی کسبه و بازاریان به ایمنسازی محیط کار خود و غفلت و مماشات نهادهای نظارتی دولتی و شهری و حتی مردمانی که بعد از وقوع حادثه دوربین به دست به تماشای توگویی نمایش نشستهاند همگی دادههایی بود در مورد آنچه ما را «ما» ساخته است، در مورد آنچه این شهر را چنین ساخته است.
گرچه داغ عظیمی بر خاطر و پیکرهی شهر نهاده شده و تلخی و ناامیدی حرفها و گلهگزاریها و انتقادها به همین دلیل قابلدرک است اما به یاد داشته باشیم نه تهران اولین شهر مصیبتزدهی تاریخ است و نه پلاسکو اولین فاجعهی شهری. بحرانها دو روی دارند: یک رو فاجعه است و تخریب و نابودی و روی دیگر بذر فرصتهای جدیدی که تنها در خاکستر آتش بحرانّهای بزرگ و ناگهانی میرویند. کم نبودهاند شهرهای بزرگی که در طول تاریخ و در جهان معاصر به بلایای بزرگ گرفتار آمدهاند اما بعد از بحران توانستهاند از فرصت شروع دوباره بهره ببرند و در آینهی بیتعارف بحران ضعف و ایراد خود را ببینند و شهر را بهتر از گذشته بسازند. نمونهها کم نیستند: آتشسوزی ۱۷ اکتبر ۱۸۷۱ شیکاگو که در آن ۳۰۰ نفر کشته شدند و ۹۰ هزار نفر بیخانمان و ۱۷ هزار سازه نابود شد؛ اما راه را برای بهبود و ساخت شیکاگوی نوین که تا امروز جزو بزرگترین و پیشرفتهترین مترو پلهای جهان است باز کرد. علاوه براین منجر به بازبینی و اصلاح قوانین و امکانات ایمنی و آتشنشانی شد تا آنجا که امروز ادارهی آتشنشانی شیکاگو الگو و نمونه برای سایر شهرهای آمریکا در عملکرد است. نمونهی دیگر سانفرانسیسکو است. آتشسوزی و زلزله ۱۹۰۶ سانفرانسیسکو با ۳ هزار کشته و ۲۵ هزار ساختمان ویرانشده. سانفرانسیسکو بعدازاین فاجعه بهسرعت شروع به بازسازی خود کرد و تا یک دهه بعد دیگر نمیشد نشانی از خرابیهای فاجعهی آتشسوزی در شهر پیدا کرد. شهر بهمراتب اصولیتر و ایمنتر ساخته شد. نیویورک، آمستردام، کپنهاگ، مسکو، توکیو و بسیاری از شهرهای بزرگ و پیشرو کنونی تجربهی حریقهای وسیع و مخرب داشتهاند و توانستهاند بعد از بحران بهسرعت خود را بهتر از قبل بازسازی کنند.
اما آیا برخورد ما با ریزش پلاسکو هم به سازندگی و اصلاح ختم خواهد شد؟ در تحلیلها و نقدهایمان رویکردمان چقدر امیدوارانه و مسئولانه بوده است؟ آیا ریزش پلاسکو را فرصتی برای ساختن شهری بهتر میبینیم یا مجالی تازه برای تصفیهحسابهای قدیمی؟ آیا موج حساسیتی که بعد از پلاسکو در مورد معضلات معماری و شهرسازی و مدیریت سیاسی برانگیختهشده مانند سایر امواج بهزودی فرومینشینند و ما به موجسواری هراز چند گاهیمان راضی خواهیم بود؟
در میان تحلیلهای خوب و سازندهای که در این مدت خواندهام، تحلیلهایی هم بودند که سعی داشتند از واقعهی پلاسکو برداشتهای بهشدت نظری و البته بدبینانهای ارائه دهند و کار را به اصل خلقوخوی ایرانیان و فرآیند مدرنیتهی ناقص ایرانی و بنبست تاریخی و تمدنی ایرانیان بکشانند. در مقابل عدهای هم در جزئیات لحظهای غرق شدند.
پیشنهاد تهیهی گزارش ملی که از سوی دکتر فاضلی مطرح شد، میتواند در فاز تعیین سهم عوامل گوناگون و جمعبندی نظرات کارشناسی بیطرف مؤثر باشد. گزارش باید توسط کسانی تهیه شود که ارتباطی با متهمان نداشته باشند و در ابراز نظر کارشناسی بهجز منافع ملی هیچ ملاحظهای را در کار دخالت ندهند.
همهی صاحبنظران و کارشناسان هم باید آنچه میدانند صادقانه و مسئولانه با افکار عمومی، رسانهها، مسئولان و با یکدیگر در میان بگذارند و تن به گفتگو بدهند تا از دل این تبادل آراء دیدگاهها به هم نزدیکتر شود و افق بلندمدت منافع ملی، تضاد منافع شخصی و گروهی کوتاهمدت را در خود هضم کند.
فضای رسانهها همزمان حساس اما امیدوار باقی بماند و اجازه ندهد موج حساسیت افکار عمومی تا حصول نتایج ملموس از تکاپو بیفتد. بجای دامن زدن به شایعات و اتهامات، مطالبه گری رسیدگی به علل ریشهای حادثه را به جامعه تزریق کنند.
حاکمیت ملی و شهری هم در همهی بخشها و سطوح، حادثهی پلاسکو را فرصتی برای تعامل و حرکت بهسوی مدیریت یکپارچه بدانند و از نگاه جزیرهای پرهیز کنند. کارآمدی یا ناکارآمدی قضاوتی است که در ذهن مردم دربارهی کلیت نظام صورت میگیرد؛ پس هیچ دستگاهی بدون موفقیت سایر دستگاهها موفق ارزیابی نمیشود.
پلاسکو میتواند تنها یک ساختمان مخروبه نباشد، میتواند نقطهی عطفی باشد در تاریخ مدیریت فضای ما. اگر بتوانیم صادقانه و عالمانه سهم عوامل پیدا و پنهان را مشخص کنیم و شجاعانه در پی اصلاح امور برآییم شاید آیندگان تاریخ را چنین نوشتند: ایران پیشا پلاسکو-ایران پساپلاسکو.