گردآوری و ترجمه: مسعود تقوی
فاجعهی اول در یک روز تابستانی در سال ۱۹۰۷ رخ داد. کارگری نزدیک به صد متر بالای رودخانهی «سینت لارنس»، در حال پرچ زدن روی بخش جنوبی «پل کبک» بود که متوجه شد پرچی را حدود یک ساعت پیش زده، نصف شده است. همانطور که داشت سرکارگر را صدا میکرد، آواز گوشخراش پیچش فولاد به صدا درآمد. طُرّهی عظیم زیرپایشان به رودخانه فرو ریخت؛ با چنان نیرویی که ده کیلومتر آنطرفتر در شهر کبک، مردم فکر میکردند زلزلهای رخ داده است. از ۸۶ کارگری که روز ۲۹ آگوست ۱۹۰۷ روی پل کار میکردند، تنها یازده نفر باقی ماندند. برخی زیر فولاد تابیده له شدهبودند، برخی در اثر سقوط، و برخی تا پیش از رسیدن قایقهای نجات، غرق. دو سال طول کشید تا آوار را از رودخانه پاک کنند.
تئودور کوپر[۱]، مهندس عمران آمریکایی، به دلیل اشتباهات مهلک در محاسبات و طراحی پل به عنوان مقصر اصلی این حادثه شناخته شد. فاجعهی دوم روز یازده سپتامبر ۱۹۱۶ رخ داد. دولت کانادا که در اثر سهلانگاری کارفرمای پیشین و ریزش پل، مدیریت و اجرای پل را به دست گرفته بود، پل را با بازوهای کنسولی سنگینتر بازطراحی کرد؛ اما هنگام بلند کردن، دهنهی میانی سقوط کرد و جان ۱۳ نفر را نیز با خودش برد. پس از این، پل کبک به زیارتگاه مهندسانی تبدیل شد تا یادآور قدرت تخریبی خطاها و سهلانگاریهای انسانی باشد.
تاریخچهی آیین «ماموریت مهندس[۲]» به سال ۱۹۲۲ برمیگردد، زمانی که هفت نفر از روسای پیشین «سازمان مهندسی کانادا[۳]» به همراه تعدادی مهندس دیگر، در مونترئال جلسهای برای بحث پیرامون رهبری کلی و یکارچگی مهندسین، برگزار کردند. پرفسور هالتین[۴] یکی از این هفت نفر بود. او که احساس میکرد سازمانی نیاز است تا پیوند همهی مهندسان کانادا را به هم محکمتر کند، در این جلسه ایدهی سوگندنامهای اخلاقی را مطرح کرد. شرکتکنندگان تصمیم گرفتند از رودیارد کیپلینگ[۵] بخواهند سوگندنامه را بنویسد.
اهداف این آیین به مانند سوگندنامهی بقراط تنظیم شده است: آگاه کردن تازهمهندس از حرفهی او و اهمیت اجتماعی آن. این آیین به هیچ دانشگاه یا سازمانی وابسته نبوده، و سازمان خاص خود را دارد. در پایان این مراسم به تازهمهندسان «انشگتر فولادین» داده میشود تا یادآور نقش حرفهای، اخلاقی و اجتماعی آنها باشد. انگشتر روی انگشت کوچک قرار میگیرد؛ طرح بسیار سادهای دارد، چراکه نقش زینتی ندارد؛ در بیرون چند ضلعی است و کاملا گرد نیست، زیرا هنگام کار روی کاغذ کشیده شود و یادآور وظایف مهندس باشد.
لئونارد شارا، سرپرست ارشد «هفت سرپرست» -سازمانی که مسئول برگزاری آیین ماموریت است- دربارهی مراسم و انگشتر میگوید: « … قطعا همچنان تاثیر دارند. [لحظهی اعطای انگشتر] لحظهی بسیار مهمی است، لحظهای که تا ابد فراموش نمیشود. بسیاری از مهندسهای مسئول دربارهی اینکه این مراسم چقدر برایشان اهمیت دارد، بسیار گفتهاند.»
ران گلکی[۶]، یکی از سرپرستان پیشین سازمان نیز در ادامه میگوید: «[تاثیر انشگتر، سوگند، و مراسم] تا حدی زیادی به فرد و تاثیری که مراسم بر او دارد، برمیگردد. من فقط میتوانم نظرات برخی از مهندسان را منتقل کنم که گفتهاند در بسیاری از مواقع در زندگی حرفهای خود، زمانی که با مسئلهی سختی مواجه بودهاند، انگشتر را به مشت گرفته، فکر میکنند. خود من نیز چندین بار این کار را کردهام. بیشتر و شاید همهی مهندسان کانادا این انگشتر را میپوشند.»
به دنبال موفقیت این مراسم و انشگتر نمادینِ آن، در سال ۱۹۷۰ در آمریکا نیز برنامهی مشابهی راهاندازی شد. البته انگشتر این مراسم برخلاف نمونهی کانادایی، کاملا گرد و صیقلی است.
[divider]منابع[/divider]
[button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”https://www.timeshighereducation.com/news/keeping-engineers-honest-canadas-iron-ring-tradition”]THE[/button]
[button color=”red” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://www.thecanadianencyclopedia.ca/en/article/quebec-bridge-disaster-feature/”]The Canadian Encyclopedia[/button]
[button color=”blue” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://www.ironring.ca/”]The Calling of an Engineer[/button]
[divider]پینوشتها[/divider]
[۱] Theodore Cooper
[۲] The Calling of an Engineer
[۳] Engineering Institute of Canada
[۴] H. E. T. Haultain
[۵] Rudyard Kipling
[۶] Ron Gilkie