سردر مسعودیه منبع دانشنامه ویکی‌پدیا

میراث فرهنگی درباره عمارت مسعودیه: «موضوع امکان‌سنجی اولیه باز نشود بهتر است!»

با داغ شدن دوباره بحث عمارت مسعودیه پس از اظهارات غیرکارشناسانه‌ی محمد سالاری، رئیس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر تهران، در گزارش پیشین‌مان به سراغ نماینده شرکت عظام، بهره‌بردار پروژه، و مهندس پارسی، مدیر شرکت مشاور مرمت این اثر، رفتیم. گفت‌وگو با مسئولان سازمان میراث فرهنگی به درخواست ایشان به امروز موکول شده بود. در این گزارش با مصاحبه با نماینده‌ی میراث فرهنگی سعی کردم تا گزارشی همه‌جانبه و با شنیدن حرف‌های تمام طرف‌های دخیل در وضعیت موجود این اثر را ارائه کنیم.

در گزارش پیشین خواندید که علت اصلی اختلاف شرکت بهره‌بردار با میراث فرهنگی بر سر کاربری آینده‌ی عمارت مسعودیه بوده است. چرا‌که بخش حقوقی میراث تأکید بر آن داشته که این مجموعه بایستی تبدیل به هتلی پنج ستاره شود ولی بخش‌های فنی با مضر بودن این کاربری برای این بنا معتقد بودند این مجموعه بایستی تبدیل به یک مجموعه‌ی فرهنگی شود. در این دعوای حقوقی بود که عمارت مسعودیه مرمت نشد و به چنین وضعیتی دچار گشت. مهندس فرشید عبدالهی نماینده‌ی بخش فنی صندوق احیا (سازمان میراث فرهنگی) با تائید این موضوع که تغییر کاربری عمارت مسعودیه از هتل پنج ستاره به یک مجموعه‌ی فرهنگی مورد تائید بخش فنی سازمان میراث فرهنگی نیز بود گفت:

«قرار شد این موضوع به بخش حقوقی سازمان ارجاع داده شود و با توجه به این‌که این مزایده با عنوان اقامتی-پذیرایی برگزارشده بود، درواقع با تغییر کاربری عنوان، مبلغ، میزان سرمایه‌گذاری یا به‌عبارت‌دیگر کل قرارداد عوض می‌شد و بایستی این قرارداد کن‌لم‌یکن تلقی شده و مزایده‌ی دیگری با حضور دیگر شرکت‌ها برگزار شود؛ و نتیجه آن شد که طرح مجموعه‌ی فرهنگی منتفی است و همان مجموعه اقامتی-پذیرایی بایستی پیگیری شود اما شرکت عظام با بهانه‌تراشی به اصل قرارداد بازنگشت.»

وی در پاسخ به این‌که دلایل عظام منطقی بوده است که کاربری تشریفاتی اقامتی-پذیرایی برای این مجموعه خوب نیست گفت:

«بسیاری نظرشان بر آن است که امکان اقامتی-پذیرایی شدن این مجموعه نبود و بخش دیگر گفته‌اند امکان اقامتی شدن این مجموعه در برخی از بخش‌هایش ممکن بود. شاید مجموعه‌ی دیوان‌خانه و دولت‌خانه امکان هتل شدن نداشته باشد اما در فضاهای دیگری مانند فضاهای اطراف این مجموعه امکان‌پذیر بود و بایستی قرارداد پیگیری می‌شد.»

پس‌ازاین از وی پرسیدیم آیا امکان‌سنجی این پروژه قبل از واگذاری به عظام شده بود و پاسخ داد:

«یک سری مطالعاتی شده بود. این‌ها یک سری مطالب محرمانه است. این‌ها یک سری مباحثی که مربوط به سال‌های قبل است؛ و اگر باز نشود به نظر من بهتر است. بله امکان‌سنجی شده بود.»

وی در پاسخ به این پرسش که صندوق احیای میراث فرهنگی برای طرح‌های آینده خود امکان‌سنجی مطلوب را انجام داده است یا خیر که دوباره عدم امکان‌سنجی صحیح منجر به اتفاقی که برای مسعودیه افتاد نشود گفت:

«در آن دوره به خاطر آن‌که عمارت مسعودیه نزدیک به مجلس شورای اسلامی، وزارت ارشاد، سازمان مدیرت و … بود به‌عنوان مکانی برای دادن خدمات اقامتی-تشریفاتی به این مکان‌ها در نظر گرفته‌شده بود. در آن دوره نگاه به مسعودیه این‌گونه بود ولی امروزه نگاهمان به سایر آثار وسیع‌تر است.»

وی در پاسخ به این‌که شرکت بهره‌بردار ادعای اعلام آمادگی برای مرمت‌های موضعی فارق از کاربری کرده بود و میراث فرهنگی جلوی این مرمت را گرفته بود پاسخ داد.

«هیچ‌گاه شرکت بهره‌برداری عظام اقداماتی اساسی برای مرمت این مجموعه نکرده بود. مگر فاخرتر از تالار آینه و درخطر تر این تالار هست تمام تیرهای سقف این مجموعه در اثر آتش‌سوزی درگذشته از بین رفته بود، مگر با ارزش‌تر از عمارت سردر هست ولی عظام هیچ‌گاه وارد مرمت این بخش‌ها نشده بود. عظام هنگامی وارد طرح‌های مرمتی جزئی شد و درخواست مرمت‌های جزئی داده بود که پس شش سال ما به عظام اعلام فسخ کرده بودیم و عظام دیگر حق مرمت کردن نداشت»

وی در پاسخ به اینکه آیا موریانه به عمارت حمله کرده و این عمارت به خاطر حمله‌ی موریانه درخطر است گفت:

«موریانه در تهران فعال است و آثار موریانه در این مجموعه نیز مشهود است. این‌یک پدیده نادر و عجیب نیست و با سم‌پاشی و تله‌گذاری قابل رفع شدن است و اینکه عظام اقدامی برای از بین بردن آثار موریانه انجام داده است یا نه را اطلاعی ندارم»

درمجموع باید گفت عمارت مسعودیه قربانی ناشیگری طرح‌های اولیه صندوق احیا میراث فرهنگی بود. اگر برای این مجموعه امکان‌سنجی صحیحی توسط شرکت مشاوره‌ای معتبر انجام‌شده بود و در همان ابتدا طرح ناسنجیده‌ی هتل شدن این مجموعه مطرح نمی‌شد و با انجام شدن این اقدام فنی این دعوای حقوقی به وجود نمی‌آمد که سرانجام باعث در خطر افتادن یکی از آثار فرهنگی و تاریخی ایران شود.

مطلبی دیگر
بدا به حال شیراز، بدا به حال ما