نویسنده: سجاد آئینی/ پژوهشگر دوره دکترای معماری و پژوهشگر معماری اسلامی
برسان باده که غم روی نمود ای ساقی
این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی
واژه واژهای که نگاشته میشود نه واژگان عقل است و نه اندوه اینان واژگان خشماند که بر قلم حملهور شدند…شاید آرزوی تمام ایرانیها این باشد که هرچه زودتر این کابوس لعنتی ،این سیامین روز ماه اول زمستان تمام شود. شاید در ثانیه ثانیهاش تنها ردپایی از خشم و اندوه از سفاهتی که این روزها در میان بخشی از مردمانمان ریشه دوانده است دیده شود .شک ندارم که کاممان بهقدر کفایت تلخ است آنقدر که حال و حوصلهای برای شنیدن و اندیشیدن ، نگفتنش آنهم به حرفی که خودش کاممان را تلختر از این کند باقی نخواهد گذاشت .اما گاه باید تلخی برخی از حرفها را به جان خرید چراکه جان را خواهد سوزاند …
اگرچه امروز تمام ایران را اندوهی عظیم فراگرفته اما جامعه ایرانی را با یک چالش اساسی مواجه کرده است و آنهم میزان دریافت ما ایرانیان از حوادثی است که ما در بطن آنها قرار میگیریم. به نظر میرسد ما ایرانیان امروز با نوعی از مسخشدگی در برابر حوادث مواجهیم. درواقع در یک وضعیت بحرانی در فرایند ادراک و تحلیل و ارزش گزاری محیط قرارگرفتهایم که همین امر موجب میشود تا نتوانیم در بطن حوادث دلخراشی مانند آتشسوزی ساختمان پلاسکو متوجه مسئولیتهای اجتماعی و انسانی خود باشیم. اما پرسش اساسی که شاید بتواند راه گریزی برای چنین موقعیتی باشد این است که حقیقتاً چه چیزی ما را در چنین وضع اسفناکی قرار داده است .
شاید از صفات زمانه ما اسارت در دام رسانهها باشد زمانهای که رسانه را باید از مهمترین ارکان شکلدهندهی با آنچه سیاسی و چه اقتصادی و چه اجتماعی تلقی کرد .حاصل جامعه که هرروز چرخشش به سمت دنیای سرمایهداری بیشتر خواهد شد وادادن به رسانه و استیلای آن بر تمامی ثانیههای زیست مردمان اتفاق عجیبی نخواهد بود.چنان خیره در قاب هر رسانهای و مبهوت که قدرت هر فهمی از واقعیت را از ما صلب کرده باشد .اما این تنها مربوط به رسانههای نسل اول است امروز شاهد رسانههایی میتوانیم باشیم که قابلیت ارتباطی دوسویه رادارند هر شخص میتواند رسانه خود باشد و با اندک شعور رسانهای مخاطبان خود را جمع کند …وسوسهای بزرگ ،که هر کس را که فهمی از کارکرد رسانه داشته باشد هرقدر هم اندک، میتواند به این سمت این وسوسه بکشاند که چرا من و نگاه من دیده نشود چنان غرق در این شهوت بیپایان خواهد شد که آنچه در ورای قاب دوربین تلفن همراهش میگذرد را رنگ نسیان میزند.کرختی حاصل از زندگی در مجاز چنان نشئهمان کرده که دیگر دل و جرئت زل زدن در چشمان واقعیت را نداریم و تنها در پی لذت مجازی هستیم .شهوت دیده شدن ،شهوت رسانه.
فاجعه پلاسکو و پیشتر از آن فاجعه برج سلمان اخطار بزرگی برای جامعه ایرانی را به صدا درآورد عدول از ارزشهایی که منجر به عملگرایی انسان ایرانی میشدند و جایگزینی آنها باارزشهایی که از انسان ایرانی تنها به یک ناظر صرف تقلیل داده است ساخت ناظری غیرحرفهای که حتی فهم درستی از واقعهای که به نظاره آن نشسته است ندارد و مدام در شرایطی دستوپا گیر قرار میگیرد .فرو کاسته شدن به عاملی خنثی که نهایت کنشگریاش به تهیه خوراکی برای رسانههایی بدل شده است که حتی تأثیرگذار هم نیستند .آنچه آزاردهنده است این است که عمر و عمق اندیشه و کنش انسان ایرانی تنها به چند ثانیه تقلیل یافته است و همین امر موجب نوعی رخوت در جامعه شده است .آنقدر که میایستیم و سوختن جان و مال هممیهنانمان را به نظاره مینشینیم ….
و اما تاریخ …اگر روایت میهنمان را به سه بخش اساسی اساطیری و پهلوانی و تاریخی تقسیم کنیم ،در جایجایش همواره مردمانی را ستودهایم که بهغایت عملگرا بودهاند،درواقع شاید تا پیش از دوران معاصر بتوان بهعنوان یک صفت اجتماعی تداومیافته و یا حداقل بهعنوان یک ارزش تداومیافته عملگرایی را بهعنوان یکی از مهمترین شاخصههای ارزشی جامعه ایرانی تلقی کرد حالآنکه با باید نسبت به قضاوت تاریخی آیندگان به جد احساس نگرانی کرد که روزگاری مردمان زمانه ما را کسانی قلمداد خواهند کرد که تنها برای لحظهای دیده شدن و یا فرو خواباندن یک شهوت رسانهای آنی حاضر میشوند در فرآیند نجات جان یک انسان دیگر اخلال ایجاد کنند …شاید امروز محتاج باستانشناسی آیندهایم …
تقدیم به روح جانباختگان حادثه ساختمان پلاسکو تهران