نویسنده: سیدمجید میرنظامی
در سالهای اخیر نقد ترجمه در محافل علوم انسانی سروصدای زیادی به پا کرده است. بعضی از آن دفاع کردهاند و عدهای معتقدند که سستیها و کاستیهای ترجمه باید ما را به طرح پرسشهای معرفتی دربارهی علل فقدان سنت فکری در ایران رهنمون کند و نه داوری افراد.
البته وضعیت ترجمه در رشتهی معماری با سایر علوم انسانی تفاوتهایی دارد. مهمترین تفاوت به کمیت ترجمههای صورت گرفته و کیفیت کار مترجمان مربوط میشود. کمبود متون تخصصی و مترجمان ماهر باعث میشود که این عرصه در مقایسه با دیگر علوم انسانی آسیبپذیرتر باشد. مترجم معماری معمولاً نگران این نیست که شاید روزی ترجمهاش با متن اصلی مقابله شود؛ زیرا در عرصهی معماری عدهی کمی حوصلهی خواندن دارند، چه رسد که بخواهند برای جستوجوی نسخهی اصلی و مقابله با ترجمه وقت بگذارند. این واقعیت سبب میشود که عیار ترجمهها معلوم نشود.
کارامدی نقد به شیوهی صحیح آن بستگی دارد. آن شکلی از نقد که در پی تخطئهی مترجم و نادیده گرفتن کل زحمات اوست کمکی به بهبود کیفیت ترجمه نخواهد کرد. هیچ ترجمهای عاری از خطا نیست و برشمردن خطاهای یک ترجمه نیز به معنی بیاعتبار کردن کل آن نیست. اگر مترجم حس کند کارش را برای بیاعتبار کردن او نقد کردهاند، موضعی خصمانه خواهد گرفت و این نه به بهبود ترجمه کمک میکند و نه نقد را مؤثر میسازد. غایت نقد بستن باب ترجمه و دلسرد کردن مترجمان نیست. اگر نقد هم منصفانه باشد و هم سطح توقع مخاطب را بالا ببرد شاید در درازمدت به بهبود کیفیت ترجمههای معماری کمک کند. در این حالت نقد همچون دارویی تلخ و شفابخش است که هدفش نه کشتن مترجم، بلکه تقویت اوست. متأسفانه در شرایطی که استادان فاضل دانشگاه فعالیت همکارانشان را نادیده میگیرند و از نقد آنان به خاطر ملاحظات گوناگون شانه خالی میکنند، عدهای دانشجوی ناراضی و سرخورده به تأسیس کانالهایی روی آوردهاند که «هجو» را جای «نقد» نشانده است. به نظر میرسد که یکی از علل تأسیس چنین کانالهایی ناامیدی دانشجویان از نهادی است که به وظایفش آنطور که باید عمل نمیکند. از سوی دیگر، کسانی هستند که بهجای نقد ترجمه که میتواند حرکتی سازنده باشد، اهالی معماری را به خواندن متن انگلیسی دعوت میکنند. این رویکرد کمکی به کاستن از فقر متون نظری معماری در زبان فارسی نخواهد کرد. در این وضعیت شاید رسانههای معماری بتوانند با دامن زدن بهنقد جدی و مفصل این خلأ را پر کنند.
پس از توضیح ضرورت نقد، وقت آن است که بهنقد یکی از ترجمههای معماری بپردازیم. در شمارهی ۲۷۳۱ روزنامهی شرق به تاریخ چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵ ترجمهای با عنوان «۶ بارزهی معماری معاصر» منتشر شد. مترجم محترم، آقای آرش بصیرت، این متن را خلاصهای از درسگفتاری خوانده است که پیتر آیزنمن در سال ۲۰۰۸ در انجمن سلطنتی معماران اسکاتلند ارائه کرده بود. اگرچه آقای بصیرت منبع اصلی ترجمه را ذکر نکردهاند، با جستوجو در اینترنت معلوم میشود که ایشان متنی با عنوان «Eisenman’s six point plan» را ترجمه کردهاند و ما نیز همین متن را برای بررسی ترجمه ملاک گرفتهایم.
بااینکه عنوان متن چندان دقیق ترجمه نشده است، با توجه به محتوای آن میتوان بابت انتخاب چنین عنوانی به مترجم حق داد؛ زیرا متن اصلی، شش ویژگی معماری معاصر را بیان میکند. در ذیل جملههایی از متن را بررسیدهایم که بهزعم ما میشد آنها را بهتر ترجمه کرد. به این منظور، به ترتیب متن انگلیسی، ترجمهی فارسی و نقد هر جمله را آوردهایم.
[divider]جمله ۱[/divider]
۱- Media has invaded every aspect of our lives. |
ترجمه: رسانه همه جنبههای زندگی ما را در برگرفته است.
نقد: فعل invade به معنی «تهاجم و تصرف» است. فعل «دربرگرفتن» معنای منفی مستتر در فعل invade را منتقل نمیکند. بهتر است که جمله را به این صورت ترجمه کرد: «رسانه همهی جنبههای زندگی ما را تسخیر کرده است.»
[divider]جمله ۲[/divider]
۲- People leave their homes and workplaces and within seconds are checking their Blackberries. |
ترجمه: مردم از خانههایشان بیرون میزنند و در ثانیهای گوشیهای بلکبریشان را چک میکنند.
نقد: ترجمهی روانتر چنین است: «مردم هنوز پایشان را از خانه و محل کارشان بیرون نگذاشتهاند که مشغول چک کردن گوشیهای بلکبریشان میشوند.»[divider]جمله ۳[/divider]
۳- In newspapers stories keep getting shorter, the condensed version is available on the internet. |
ترجمه: نسخههای کوتاهتر هر داستانی در روزنامهها چاپ میشود و نسخه بلندتر در اینترنت موجود است.
نقد: واژهی story در روزنامهنگاری به معنی «خبر و گزارش» است، نه «داستان». condensed version به معنی «نسخهی تلخیصشده» است، اما مترجم آن را «نسخهی بلندتر» ترجمه کرده است. keep getting shorter به این معنی است که گزارشها روزبهروز کوتاهتر میشوند و این وضعیت در نسخههای اینترنتی تشدید شده است؛ یعنی نسخهی اینترنتی تلخیصی از گزارش روزنامه است.
[divider]جمله ۴[/divider]
۴- Just think of any architectural magazine today devoted, supposedly, to the environment, and instead one finds media. |
ترجمه: حتی وقتی به غالب مجلاتی که خود را وقف محیط زیست میکنند نگاه میکنید هم بهجای مباحث عمیق با یک روحیه رسانهای مواجه میشوید.
نقد: اگر به هر مجلهی معماریای که ظاهراً موضوعش محیط است فکر کنید، بازهم رسانه خواهید یافت.
[divider]جمله ۵[/divider]
۵- This voting gives the appearance of active participation, but it is merely another form of sedation because the voting is irrelevant. It is part of the attempt to make people believe they are participating when in fact they are becoming more and more passive. |
ترجمه: این رأیگیریها، ظاهری از مشارکت فعال را نشان میدهد، اما عملاً فرمی از تسکین و آرامشاند، چراکه رأی دادن بیربط شده است، تلاشی است برای آنکه مردم گمان کنند دارند مشارکت میکنند، اما در عمل آنها را بیاختیارتر میکند.
نقد: ظاهر این رأیگیریها به مشارکت فعال میماند، لیکن این صرفاً شکل دیگری از تخدیر است؛ چراکه خود رأیگیری اهمیتی ندارد. رأیگیری بخشی از تلاش برای القای حس مشارکت در مردم است؛ درحالیکه آنان درواقع روزبهروز منفعلتر میشوند.
[divider]جمله ۶[/divider]
۶- To move students to act or to protest for or against anything today is impossible. |
ترجمه: به حرکت واداشتن دانشجویان برای اعتراض به یا علیه هر چیزی، امروزه، تقریباً محال است.
نقد: «اعتراض به» و «اعتراض علیه» در فارسی یک معنی دارند. درحالیکه مقصود نویسنده از for or against معادلی نظیر «له یا علیه» است؛ اما در فارسی «اعتراض له» معنی ندارد، چراکه خود اعتراض به معنی مخالفت است. ما معمولاً «علیه» چیزی اعتراض میکنیم نه «له» آن؛ بنابراین برای حل این مشکل بهتر است جمله اینگونه ترجمه شود: «امروزه ترغیب دانشجویان برای فعالیت یا تظاهرات در موافقت یا مخالفت با چیزی ناممکن است.»
[divider]جمله ۷[/divider]
۷- Our reputation in Europe, our dollar, our economy, the spirit of our people, has been weakened. |
ترجمه: اعتبار ما در اروپا، ارجوقرب دلارمان، اقتصادمان و روح و روان مردمان تضعیفشده است.
نقد: اصطلاح spirit of people از فلسفهی آلمانی نشأت گرفته و معادل volksgeist است که آن را «روح ملی» ترجمه کردهاند. این اصطلاح به حس «همبستگی ملی و هویت ملی» اشاره میکند. ترجمهی لفظ به لفظ این عبارت موجب بدفهمی میشود. همچنین نیازی به کاربرد عبارت «ارجوقرب» برای دلار نبود.[divider]جمله ۸[/divider]
۸- In such a state of ennui people feel they can do little to bring about change. With the war in Iraq draining our economy there is still the possibility that the political party responsible for today’s conditions will be re-elected. |
ترجمه: در این شرایط مالامال از خستگی و بیزاری، مردم فکر میکنند نور امیدی به تغییر در حال شکلگیری است، با جنگ عراق دخل اقتصادمان آمده است و امروز امکان انتخاب حزب سیاسیای وجود دارد که نسبت به این شرایط احساس مسئولیت کند و خود را پاسخگو بداند.
نقد: همانطور که مترجم در پینوشت متن توضیح داده است، آیزنمن در آستانهی انتخابات سال ۲۰۰۸ آمریکا سخنرانی کرده است، اما وی متوجه نشده که آیزنمن به نتایج انتخابات پیش رو خوشبین نبوده است. آیزنمن میگوید «در این وضعیت ملالانگیز مردم حس میکنند که برای تغییر اوضاع کار چندانی از دستشان برنمیآید. بااینکه جنگ عراق اقتصاد آمریکا را تضعیف کرده است، هنوز امکان دارد دوباره حزبی در انتخابات برنده شود که مسبب و مسئول اوضاع فعلی است.» بهبیاندیگر، آیزنمن معتقد بوده است که شاید حزب جمهوریخواه دوباره انتخابات ریاست جمهوری را برنده شود؛ اما مترجم متن را کاملاً برعکس ترجمه کرده است.
[divider]جمله ۹[/divider]
۹- Architecture today relies on one of passivity’s most insidious forms—the computer. |
ترجمه: معماری امروز، تبدار بدسگالترین فرمهای انفعال – کامپیوتر- است.
نقد: معماری امروز به یکی از موذیانهترین اشکال انفعال -یعنی کامپیوتر- متکی است.
[divider]جمله ۱۰[/divider]
۱۰- They are so used to connecting dots on a computer that they cannot produce an idea of a building in a plan or a diagram. |
ترجمه: آنها عادت کردهاند نقاط را در کامپیوتر به هم متصل کنند، آنها نمیتوانند ایده ساختمان در پلان یا دیاگرام را تولید کنند.
نقد: برای پرهیز از تکرار ضمیر «آنها» بهتر است جمله را اینگونه ترجمه کنیم: «آنها چنان به اتصال نقاط با کمک کامپیوتر عادت کردهاند که دیگر قادر به تولید ایدهی ساختمان در نقشه یا دیاگرام نیستند.»
[divider]جمله ۱۱[/divider]
۱۱- A “duck” is a building that looks like its object— a hotdog stand in the form of a giant hotdog or, in Venturi’s terms, a place that sells ducks taking the very same shape as a duck. |
ترجمه: اردک در گفتمان ونتوری به ساختمانی اشاره دارد که به ابژهاش شباهت دارد – یک هاتداگ ایستاده در فرم یک هاتداگ بزرگ، یا آنگونه که ونتوری میگوید؛ شباهت عین بهعین جایی که در آن اردکها به فروش میرسند.
نقد: آیزنمن در چند جمله پیش از جملههای فوق میگوید که ونتوری ساختمانها را به دودسته تقسیم میکند: «اردک و آلونک بزک شده». او در ادامه توضیح میدهد که «منظور ونتوری از «اردک» ساختمانی است که به کاربریاش شباهت دارد. مثلاً وقتیکه دکهی هاتداگ فروشی به صورت یک هاتداگ بزرگ ساخته شود.» مترجم معنی stand را در جمله متوجه نشده است و به همین دلیل عبارت hotdog stand را «هات داگ ایستاده» ترجمه کرده است. stand در متن آیزنمن به معنی «دکه یا کیوسک» است.
[divider]جمله ۱۲[/divider]
۱۲- Venturi’s other term, the “decorated shed”, describes a public facade for what amounts to a generic box like building. |
ترجمه: اصطلاح دیگر ونتوری «آلونک بزکشده»، توصیفکننده یک نمای عمومی و بسط آن به همه آن چیزهایی است که میتوان زیر عنوان یک ساختمان ژنریکِ جعبهْگون تبیینشان کرد.
نقد: amounts to به معنی «برابری یا همارزی» است و generic نیز به معنی «عام و کلی» است. خلاصهی سخن آیزنمن این است که «اصطلاح «آلونک بزکشده» به نمای عمومی هر ساختمان جعبهمانندی اطلاق میشود.»[divider]جمله ۱۳[/divider]
۱۳- The decorated shed is more a symbol, in Peirce’s terms, which has an agreed upon, or conventional meaning. |
ترجمه: آلونک بزکشده، بر قوام آنچه پیرس میگوید و بر آن توافق جمعی وجود دارد یا مفهومی متداول است، بیشتر یک نماد است.
نقد: آیزنمن در جملهی فوق میخواهد بگوید: «آلونک بزکشده بیشتر معادل اصطلاح «نماد» در اندیشهی پیرس است.» و سپس برای توضیح مفهوم نماد در اندیشهی پیرس اضافه میکند که: «نماد چیزی است که معنای مصطلح یا موردتوافق جمعی دارد.» متأسفانه مترجم بخشی از جملهی آیزنمن را که در توضیح نماد است، در ترجمه بهجای نادرستی منتقل کرده است.[divider]جمله ۱۴[/divider]
۱۴- Edward Said in his book On Late Style describes lateness as a moment in time when there are no new paradigms or ideological, cultural, political conditions that cause significant change. |
ترجمه: ادوارد سعید در کتابش جستارهایی بر لِـیتاستایل (٢٠٠۶) دیررسبودگی lateness را لحظهای در زمان توصیف میکند که در قالب آن هیچ پارادایم یا شرایط فرهنگی، ایدئولوژیک یا سیاسی منتج به تغییر شاخص و عمدهای وجود ندارد.
نقد: ادوارد سعید در کتابش به آثار دوران سالخوردگی هنرمندان بزرگ توجه کرده است. پرسش او این بود که کهولت هنرمندان چه تأثیری روی سبک آنان گذاشته است. معمولاً در فارسی برای جدا کردن دورههای کاری هنرمندان یا متفکران از اصطلاحاتی چون متقدم و متأخر استفاده میشود. به همین دلیل «سبک متأخر» برای late style معادل بهتری است. «در کتاب تأملاتی دربارهی سبک متأخر، ادوارد سعید تأخر را لحظهای از زمان میداند که در آن هیچ پارادایم یا اوضاع ایدئولوژیک، فرهنگی و سیاسی جدیدی وجود ندارد که قادر به ایجاد تغییر عمدهای باشد.»
[divider]جمله ۱۵[/divider]
۱۵- Lateness can be understood as a historical moment which may contain the possibilities of a new future paradigm. |
ترجمه: این دیرْرسی [ــِـ پخته متمایل به گندیدگی] را میتوان بهمثابه لحظهای تاریخی درک کرد که حامل امکانهایی برای یک پارادایم نو در آینده است.
نقد: میوهی زودرس میوهای است که پیش از موعد مقرر برسد و میوهی دیررس عکس آن است؛ اما منظور ادوارد سعید از late style سبکی نیست که از زمانهاش عقبافتاده باشد، بلکه وی به سبکی اشاره میکند که در پایان زندگی حرفهای یک هنرمند شکلگرفته است. بنابراین مفهوم lateness در اینجا به «تقدم و تأخر» سبکهای شخصی هنرمند نسبت به هم ارتباط دارد و نه دیر رسیدن و زود رسیدن نسبت به یک موعد مشخص. بهتر بود مترجم بهجای اضافه کردن «پخته متمایل به گندیدگی» که هیچ کمکی به درک متن نمیکند سعی میکرد که باقی جمله را بهتر ترجمه کند: «تأخر را میتوان لحظهای تاریخی قلمداد کرد که شاید حاوی امکاناتی برای ظهور پارادایمی نو در آینده باشد.»
[divider]جمله ۱۶[/divider]
۱۶- For example there were reasons in the late 19th century for architecture to change. These included changes in psychology introduced by Freud; in physics by Einstein; in mathematics with Heisenberg; and in flight with the Wright brothers. |
ترجمه: برای مثال، دلایل زیادی در انتهای قرن نوزدهم برای حدوث تغییر در معماری وجود دارد. این امکانها بهواسطه تحولاتی که فروید در روانشناسی، اینشتین در فیزیک، هیزنبرگ در ریاضی و برادران رایت در پرواز فراهم آورده بودند، قرین تغییر شدند.
نقد: معنی reason در جملهی فوق «دلایل» نیست. آیزنمن میخواهد بگوید «اسبابی» در اواخر قرن نوزدهم فراهمشده بود که به معماری امکان تغییر میداد: «برای مثال، در اواخر سدهی نوزدهم اسباب تغییر معماری فراهم بود. این اسباب شامل تغییراتی است که فروید در روانشناسی، اینشتین در فیزیک، هایزنبرگ در ریاضیات و برادران رایت در هوانوردی ایجاد کردند.»
[divider]جمله ۱۷[/divider]
۱۷- […] moment not of fate or hopelessness but one that contains a possibility of looking at a great style for the possibility of the new and the transformative |
ترجمه: […] لحظهای که نه لحظه تقدیر مقدرمان است و نه لحظه ناامیدی، بلکه لحظهای است حامل امکان جستوجو برای یافت سبکی بزرگ که در آن امکان حدوث امری نو و قدرت یک تغییر دراماتیک نهفته است.
نقد: Looking at در این جمله به معنی «آزمودن» است. درواقع آیزنمن میخواهد بگوید که «آن لحظه نه فرجام کار یا زمان ناامیدی، بلکه لحظهای است که در آن امکان آزمودن سبکی بزرگ برای یافتن امکانات نو و دگرگونکننده فراهمشده است.» بهبیاندیگر، یافتن امکانات نوین در سبکی موجود، نه یافتن سبکی که هنوز به عرصهی وجود نیامده است.
[divider]جمله ۱۸[/divider]
۱۸- Since the Renaissance in Italy when Brunelleschi, Alberti and Bramanti established what can be called the persistencies of architecture— subject object relationships—these persistencies have remained operative to this day. |
ترجمه: از رنسانس در ایتالیا، زمانی که برونلسکی، آلبرتی و برامانتی آنچه ما امروز مقاومت و بقای معماری – روابط سوژه ابژه – میخوانیم را بنا نهادند، شاهد تأثیر فعال پروژه[مقاومت و بقا بودهایم.
نقد: نخست برای فهم متن فوق باید مفهوم persistencies of architecture در اندیشهی آیزنمن روشن شود. او در مصاحبهای دربارهی این اصطلاح گفته است که به دنبال کشف و درک رشتهای میگردد که کار رم کولهاس را به کار پالادیو و لوکوربوزیه متصل میکند؛ بنابراین persistencies of Architecture به معنی «استمرارهای معماری» است؛ نه «مقاومت و بقا». درواقع جان کلام آیزنمن این است که از زمان رنسانس تاکنون روابط سوژه-ابژه در معماری استمرار داشته است.
[divider]جمله ۱۹[/divider]
۱۹- Thus one of the things that must be investigated is the problematic part-to-whole relationship-—which is part of a Hegelian dialectical idea of thesis and anti-thesis forming a new whole or synthesis—and the relationship of building to ground. |
ترجمه: آنچه تحت شمول این پروژه در مرکز قرار میگیرد، رابطه مسئله آفرین جزء بهکل و مناسبات میان ساختمان و زمین است – رابطهای که بخشی از ایده دیالکتیک هگلی است و در قالب آن تعامل دیالکتیکی تز و آنتیتز به کلیتی نو یا سنتز منتهی میشود.
نقد: «بنابراین رابطهی مسئلهساز جز-به-کل – این مسئله خود بخشی از ایدهی دیالکتیک هگلی است که بر اساسش تز و آنتیتز کلیتی جدید یا همان سنتز را شکل میدهند- و رابطهی ساختمان با محوطه، از مسائلی است که باید بررسی شوند.»
[divider]جمله ۲۰[/divider]
۲۰- For me today, it is necessary to look within architecture to see if it is possible to break up this synthetic project from within. |
ترجمه: آنچه امروزه من را به خودش مشغول کرده، الزام به نگاهی از درون به معماری است و تمرکز بر امکان فروپاشی درونی این پروژه مبتنی بر سنتز، ترکیب و ساخت synthetic project.
نقد: «به نظر من امروزه ضروری است به درون معماری نگاهی بیندازیم تا ببینیم آیا امکان شکستن این طرح ترکیبی (سنتتیک) از درون میسر است.»
[divider]جمله ۲۱[/divider]
۲۱- If it is architecture’s activity and its own discourse which in fact impacts society, then to be an architect is a social act. |
ترجمه: اگر تعامل انتقادی معماری با جامعه، کنش معماری است و اگر این خودِ گفتمانِ کنشمند معماری است که در عمل بر جامعه تأثیر میگذارد، پس معماربودن خود یک کنش اجتماعی است.
نقد: «اگر فعالیت معماری و گفتمان خاص آن است که بر جامعه اثر میگذارد، پس معماربودن کنشی اجتماعی است.»
[divider]جمله ۲۲[/divider]
۲۲- I am talking about understanding those conditions of autonomy that are architectural, that make for an engagement with society in the sense of operating against the existing hegemonic social and political structures of our time. |
ترجمه: شرایط خود آیینی به گمان من از جنس معماری است و برای مواجهه انتقادی با جامعه شکلگرفته؛ مواجههای که عملاً به کنش علیه ساختارهای مسلط سیاسی و اجتماعی زمانهمان منتهی میشود و این همان است که معماری در بلندای تاریخ بوده.
نقد: «مقصود من فهم آن حالتهایی از خود آیینی است که از جنس معماریاند، آنهایی که میتواند امکان نوعی از تعامل با جامعه را در قالب فعالیت علیه ساختارهای مسلط اجتماعی و سیاسی دوران ما فراهم کند.»
[divider]نتیجهگیری[/divider]
هدف از نقد حاضر بالا بردن حساسیت مخاطبان و نیز مطلع ساختن مترجم محترم بود. بر اساس این نقد بهتر است حدود سی درصد از جملههای متن اصلی به شکلی بهتر ترجمه شوند. ایراد ترجمهی برخی از جملهها ناشی از انتخاب معادل نادرست برای کلمهها و اصطلاحها است (مانند جملههای ۱، ۶، ۷، ۱۱، ۱۲، ۱۴ تا ۱۶ و ۱۸). البته معادل نادرست یک کلمه امکان دارد منجر به ترجمهی نادرست کل جمله شود (مانند جملهی ۱۷). تعدادی از جملهها کاملاً نادرست ترجمهشدهاند (جملههای ۳ تا ۵، ۸، ۹، ۱۳، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲). ترجمهی لفظ به لفظ یکی دیگر از نارساییهای ترجمه است که باعث دشواری فهم متن شده است (مانند جمله ۲). ایراد برخی از جملهها نه به علت انتقال اشتباه از زبان مبدأ که ناشی از کاستی در نگارش به زبان مقصد است (مانند جملهی ۱۰). بهرغم کاستیهای مذکور همین ترجمه نیز فوایدی دارد. مهمترینِ آنها آشنا کردن مخاطبان فارسیزبان با یکی از متون خواندنی معماری است. ایبسا اگر این متن ترجمه نمیشد تا مدتها کسی در ایران از وجودش اطلاع پیدا نمیکرد.
[divider]پینوشت[/divider]
♦ جا دارد که از محمد نخعی بابت بازبینی این نوشته و پیشنهادهای مفیدش تشکر کنم.