چطور یادمانهایی بسازیم که باعث شوند جنایتهای گذشتگانمان را به یاد بیاوریم یا فراموش کنیم؟ جنبش ضدیادبود در پی پاسخ به همین سوال شکل گرفت؛ جنبشی که با ضد خاطره و مذمت سروکار داشت نه خاطره و بزرگداشت. این نوشته، دربارهی ضد یادبودها و دلالتهای آنهاست؛ از کته کلوویتز تا ستونی که به تدریج در خاک فرو میرود. ادامه متن
كتاب «معماری و سرمایهداری: از ۱۸۴۵ تا امروز» به ویراستاری پگی دیمر، مورخ معماری آمریکایی، حاصل گردآوری مجموعهمقالاتی است که به ارتباط دو امر معماری و سرمایهداری در بستر جوامع غربی پرداختهاند. پس از برگزاری جلسهی رونمایی این کتاب، راس ولف، وبلاگنویس و منتقد، در گزارشی از این جلسه آرای سخنرانان را نقد کرد. كیلیان ریانو، یکی از سخنرانان آن رویداد، متنی در پاسخ به ولف نوشت و تلاش کرد منظور خود را روشن کند. او در نوشتهاش توضیح میدهد كه منظورش از «سیاسیبودن كل طراحی» چه بوده است. راس ولف در یادداشت دیگری با عنوان «آیا بهراستی کل معماری سیاسی است؟» به ادعای ریانو پاسخ میدهد. نظر به ارتباط این مباحثهی پربار با موضوع پرونده، هرسه مقاله ترجمه شدهاند.ادامه متن
«این مسئلهی بناست كه در بنیادِ ناآرامی اجتماعی امروز خفته است - معماری یا انقلاب». قریب به یك قرن از نگارش این جمله به دست لوكوربوزیه میگذرد و بااینحال اگر كسی پا در راه تبیین نسبت معماری و امر سیاسی بگذارد، نمیتواند نسبت خود را با این ادعای اضطرابآور معین نكند: نقش معماری در ناآرامیهای اجتماعی امروز چیست؟ حد و حدود تاثیرگذاریاش تا كجاست؟ آیا معماری میتواند به معنای دقیق كلمه «انقلابی» باشد و وضع موجود را بهطور كلی تغییر دهد؟ یا در یك كلام معماری با انقلاب چه نسبتی دارد؟ مقالهی پیش رو به مصاف این سوالات رفته است. ادامه متن
نویسنده: ریموند گوس۲ | استاد ممتاز فلسفه در دانشگاه کمبریج مترجم: نیلوفر رسولی | دبیر سرویس «ترجمان» پایگاه رویدادهای معماری در... ادامه متن
متفکران غربی سالهاست که در بستر اجتماعی-اقتصادی ویژهی خود دربارهی ارتباط دو مقولهی «معماری» و «سیاست» اندیشیدهاند و حاصل تأملاتشان را مکتوب کردهاند. بااینحال متون اغلب این متفکران تاکنون به زبان فارسی ترجمه نشده است. با عنایت به همین فقدان، در این پرونده کوشیدهایم مقالاتی را گردآوری و ترجمه کنیم که هریک از منظری خاص رابطهی «معماری» و «سیاست» را در مرکز توجه خود قرار داده باشند. این مقالهها از ارتباط میان «معماری» و «انقلاب» سخن میگویند؛ از سرشت سیاسی معماری میپرسند، سیاست را درون روابط کالایی حاکم بر رشتهی معماری جستوجو میکنند، نسبت معماری و سیاست را مسئلهدار میکنند و از چگونگی تولید نظریههای سیاسی پیرامون معماری سخن میگویند. گرچه بستر اجتماعی خالقان این آثار با ایران تفاوت دارد، نوشتههای آنان میتواند برای جامعهی معماری ایران آموزنده و خواندنی باشد. ادامه متن
رنگ با بهرهجویی از تواناییاش در برقراری ارتباط ساده و واضح، میتواند از فرم یا سبک معماری تاثیرگذارتر باشد. رنگ در معماری قدرت و زبانی را مخصوص به خود دارد که فرم یا سبک بنا فاقد آن هستند. در این متن به بررسی این پدیده در محل اقامت رسمی سران سه کشور پرداخته میشود: کاخ سفید در واشنگتون، دی.سی خانهي صورتی (لا کازا رزادا) در بوینس آیرس و خانهی آبی (چیونگ وادئا) در سئول - سه پروژهي شاخصی که رنگ نمای خارجیشان بسیار معروفتر است تا هر گونه خصوصیت فرمال یا سبکی معماری آنها. ادامه متن
خرابهها بیان فیزیکی سختی زندگی در حضورِ گذشتهی انسانها هستند، مخصوصاً گذشتهای خشونت بار. باخرابههای جدید چه باید کرد، آیا باید آنها را بازسازی یا جایگزین کرد یا نگه داشت؟ در این متن نگاهی داریم به رویکردی بدیع در نگاهداری خاطرات خشونت. کلیسای کایزر اصلی در قرن نوزدهم به مثابهی نوعی از یادمان بود که در قرن بیستم به عنوان ویرانه و از طریق تأثیر خشونت و شرایط، به نوعِ دیگری از یادمان تبدیل شده است، یادمانی بیانگر مقیاس خسرانی که امروز غیرقابل تصور به نظر میرسد. ادامه متن
امروزه ما معماران متوجه ارزشی که برای جامعه پدید میآوریم نیستیم؛ کار میکنیم، اما خودمان را کارگر نمیدانیم؛ استثمارمان میکنند و از کارمان منتفع میشوند اما بیخبریم. بااینحال همیشه چنین نبوده است. مبارزهی کارگری در حرفهی معماری پیشینهای دارد که باید آن را بازیابیم؛ بلکه آگاهانهتر با عادات کاری، دستمزدها و عرفهای استخدامیمان مواجه شویم و «کار» معماری را از این بیزبانی بهدرآوریم. با پروردن چنین آگاهی بنیادی و فهمی از ارزش است که میتوانیم به کارگزاران تیزبینی در دل اقتصاد سیاسی روزگارمان بدل شویم و سرانجام آن را از منظر حرفهی خودمان دگرگون کنیم.
ادامه متن
مقالهی پیش رو در سالهای پایانی قرن بیستم و در دورهی تركتازی نظریهپردازان پستمدرن معماری نوشته شده است. نثر مقاله پیچیده و مملو است از ارجاعات و مفاهیم ماركسیستی و عموما ناآشنا برای مخاطب معمار. مترجم وظیفهی خود میداند از كیوان مهتدی قدردانی كند كه ضمن یاری او در فهم برخی از آن مفاهیم، سخاوتمندانه بازخوانی متن را نیز بر عهده گرفت. همهی پانویسها (جز اسامی و معادلهای انگلیسی) از نویسندگان مقاله است؛ اما لیدها، تصاویر و توضیحات آنها از مترجم است كه به دلیل الزامات صفحهبندی مجله، ناچار از الصاق آنها بود. ادامه متن
در دههی ۱۹۹۰ بار دیگر به نظر میرسد كه حرفزدن بیپرده از تعهد اجتماعی ممكن شده است. ما معماران دیگر نباید خود را به این حماقت بزنیم كه میان كوششهای هنری و تعهد اجتماعی گسستی ذاتی وجود دارد. بیشتر جنبشهای هنر و معماری در صدوپنجاه سال گذشته بر پایهی برنامههای اجتماعی استوار بودند. حتی باید بسیار دورتر رویم و بگوییم كه باور به مسائل اجتماعی شكل ابتدایی ممكنِ معماری بزرگ است. این باور نه مانع، كه كاتالیزور خلاقیت است. پس چرا معماران امروز از ایدهی تعهد اجتماعی اجتناب میكنند؟ علتهای زیادی برای این بیباوری ما در كار است. بخش بزرگی از آنها به اسطورههایی بازمیگردد كه این حرفه با خود به همراه دارد. نوشتار حاضر این اسطورهها را به بحث میگذارد و دربارهی اینكه معماران چگونه باید از آنها فرابگذرند، پیشنهادهایی را طرح میكند تا معماری در دهههای پیشِ رو بتواند بار دیگر برای بخشیدن فرمی بصری به تعهد اجتماعی چراغی فراهم آورد. ادامه متن
در این مقاله به بررسی تاریخچهی این «دیوارکشیها» در قالب نمایش پوپولیستی دولتها مبنی بر نیاز بیشتر به دیوارهای حقیقی و فرهنگی برای مقابله با «مهاجران غیر مجاز» و «تهدیدهای تروریستی» پیش رو میپردازیم. ادامه متن
به زعم پاول فینچ حرفهی معماری، از یادمانها تا بحران مسکن باطناً به روابط سیاسی پیوند خورده است. نویسنده: پاول... ادامه متن