این یک سلام دوباره است، ۶۵۴ روز بعد از یک رفتن بدون خداحافظی. امروز که این یادداشت را مینویسم ۶۵۱ روز از قولی که برای نوشتن بیانیه خداحافظی در جلسه غذاخوریِ دانشکدهی هنرهای زیبا به اعضای تحریریه دادم میگذرد و علیرغم بارها تلاش هیچ وقت نتوانستم بیشتر از چند خط بنویسم.
به گواه پیشخان وردپرس، ۵ مرداد ۱۳۹۷ آخرین روزی بود که رفقای تحریریه مشغول درج و انتشار مطالب در «رویدادهای معماری» بودند. چند مطلبی هم در حالت پیشنویس رها شدند و مجال انتشار نیافتند؛ کأنه کارگاه ساخت عمارتی که گِلکاران در اوج شور ساخت آن را نیمهکاره رها کردند تا فرداروز «پورپیرار»ی به گواه کیفیت سابقهی مُعَمران زمانه استدلال کند این بنا نسوخته، بلکه خیانت «مردخای»، معمار، صنعتگر و کارگر را از نفس انداخته است.
بگذریم؛ ولی آن روز تلخ خداحافظی حدودا ده روز قبل از آخرین مطالبی است که منتشر کردیم. چهار نفر دبیر باقیماندهی پایگاه (از خیل همکاران متعددی که در مقام دبیر، نویسنده و مترجم در طول چند سال با این گروه همکاری داشتند) را در اتاق جلسهی اشتراکیِ فضای کار «تیوان» جمع کردم و ناکامی در تلاشهایمان برای بقا را اعلام کردم. آنچه بر من در روزهای قبلش گذشته بود، فشرده در چند دقیقه هوار این گروه نحیف شد. بهت، اشک، سکوت، خشم.
این سلام دوباره، بهانهای است برای نوشتن از تلاش یک گروه جوان پرشور در «رویدادهای معماری» و «همشهری معماری»؛ آنچه در سر داشتیم، آنچه نشد و آنچه که امروز تلاش میکنیم دوباره برقرار کنیم.
همشهری معماری، فرصت آغاز
پس از چندسال روزنامهنگاری (حین تحصیل معماری) در حوزههایی مانند روزنامهنگاری علم، فناوری و فرهنگ، شهریور ۱۳۹۰ از من برای دبیریتحریریه همشهری معماری دعوت به همکاری شد. شروع کارم در شرایطی بود که دبیرتحریریه و اعضایی تحریریه پیشین در اختلافی با سردبیر، با تلخکامی و به صورت دستهجمعی استعفا داده بودند (موضوعی که به تدریج متوجه آن شدم) و به دلیل گرانی ناگهانی کاغذ (از تبعات بحران ارزی تابستان ۹۰) و کمتوفیقی نشریه (به زعم مدیران)، بازه انتشار هم از ماهنامه به فصلنامه تغییر کرده بود.
این شرایط توفیقی اجباری برای بازطراحی همشهری معماری متناسب با شرایط جدید (طبع خاص فصلنامه) و با همکاری جماعتی تازهنفس بود. هرچند بودجه محدودی که به تحریریه میرسید این فرایند را کُند و پرفشار میکرد اما نتیجهاش پس از سالها همچنان دلچسب و قابل افتخار است.
مجوز همشهری معماری، نشریه فرهنگی و عمومی بود. پیش از این تغییرات، علیرغم عنوان سنگین «معماری» محتوا اغلب به قلم روزنامهنگاران (غیر معمار/شهرساز) و از زاویهای فرهنگی به شهر و معماری بود. محصولی ارزنده که در عمل توقع مخاطبین معمار و شهرساز از یک نشریه با عنوان «معماری» را تامین نمیکرد و برای مخاطبین عمومیتر نیز نشریههای جایگزین (احتمالا جامعتر و ارزانتر) موجود بود.
فصلنامهشدن بهانهی خوبی برای تغییر رویکرد و شیوهی تولید همشهری معماری بود. حرکت به سمت یک نشریه تخصصی (ولی با سیاقی متفاوت از نشریات دانشگاهی)، قلمهای تازهای میطلبید. اکثر نویسندگان و مترجمان را از خوشقلمهای معمار و شهرساز در فیسبوک یافتم. از دو رویه (دو جلدی) بودن نشریه (که قبلا برای تفکیک محتوای موضوعی و مصداقی استفاده میشد)، برای تفکیک محتوای معماری/شهرسازی و وزندهی به شهرسازی و حوزههای مرتبطش مانند مدیریت شهری و تحلیل موضعی تهران بهره گرفتم.
تغییر رویکرد، قلمهای تازه، شور تحریریه و اقدامات کمتر تجربه شدهای مانند گفتوگوهای اختصاصی با معماران شاخص خارجی (خاصه برندگان پریتزکر)، به سرعت تیراژ را بیشتر کرد و سهم فروش را به ۷۵ درصد رساند. اما مانند بسیاری دیگر از داستانهای خوش این دارالبلا پایدار نبود. فروردین ۹۳، در اوج شور و فعالیت، هنگامی که در حال نهاییسازی شماره ۲۵ م نشریه بودیم، رئیس پرحاشیه و خراسانی مؤسسه، فرزند همشهریاش، ژنِ خوب غیرروزنامهنگار/غیرمعمارِ رئیس سازمان ملی مسکن و شهردار سابق مشهد را به سردبیری نشریه گمارد. نفس اتفاق و حواشیاش به قدری توهین آمیز بود که جای ماندن نباشد؛ من و اعضای تحریریه استعفا دادیم.
دور جدید همشهری معماری، آغاز «رویدادهای معماری»
دو شماره بعد از آن تغییر –که از شرح کیفیت و آثار مخربش بر اعتبار نشریه بگذریم- در پایان پاییز ۹۳ مؤسسه همشهری تصمیم به همکاری مجدد با تیم پیشین «همشهری معماری» گرفت و از من برای سردبیری و مدیریت مجدد دعوت شد. جایگاه سردبیری و اختیار مدیریت بودجه، دستِ بازتری برای مدیریت نشریه فراهم میکرد. این بار میتوانستم حجم بیشتری از بودجه تعریف شده را برای تحریریه هزینه کنم.
متفاوت از دور پیشین که اعضای ستاد کمتعداد و عمده فشار روی دبیرتحریریه بود، این افزایش توان اقتصادی امکان سازماندهی و نهادسازی را فراهم میکرد. علاوه بر افزایش چندبرابری حقالتحریر، فرصت همکاری با دبیران سرویس متعدد، استخدام مدیر اجرایی، مدیر هنری، ویراستار و … فراهم شد. با این سازماندهی و خوشهبندی محتوا، تعداد نویسندگان و مترجمان همکار افزایش یافتند و فرصت گسترش شبکه ارتباطیمان فراهم شد. فرصت فعالیت هم باز بود، رفیقی که تا دیروز نویسنده بود، میتوانست فردایش دبیر پروندهای شود. به مدد شبکههای اجتماعی توانستیم سازمانی مرکزگریز را شکل دهیم؛ تحریریهای که دبیران و نویسندگانش از فارس تا مشهد، از تهران تا وین و نیویورک پراکنده بودند.
به من در جوانی –حوالی ۲۶ سالگی- اعتماد شده بود؛ اعتمادبهنفس (حاصلِ این فرصت) و همزادپنداری، انگیزهای بود که تحریریه جدید را تا حد امکان از جوانترینها گردهم بیاورم. جوانهایی که احتمالا در سازوکارهای محفلی جامعه معماری فرصت کمتری برای فعالیت در رسانههای این عرصه مییافتند. اعتماد به آنها برای همشهری معماری پرحاصل بود. کار به جایی رسید که دانشجوی سال دوم کارشناسی را به سخنران مشهوری ترجیح دادم و نتیجه چندبرابر بهتر شد.
علیرغم سرخوشی این اعتماد مجدد، همچنان اضطراب همراهمان بود. رسانهای با مالکیت عمومی/حاکمیتی علیرغم چالشهای کمتر اقتصادی، بستری پایدار برای نهادسازی نیست. چهار صباح دیگر، با تصمیمی مدیریتی، اختلاف دیدگاه یا تحولهای سیاسی، همه چیز میتوانست دوباره بهم بریزد؛ آنگونه که در نهایت هم اتفاق افتاد. در کنار این اضطراب، فعالیت در مؤسسه همشهری با سانسورهای سلیقهای بخش نظارتش، طاقتفرسا و گاه ناامید کننده بود.
این اضطراب و مرارت، در کنار زمان آزاد تحریریه در فاصلهی فصلی انتشار دو شماره و درآمد پیمانکاری[۱] همشهری معماری، انگیزهبخش تأسیس یک رسانه مستقل بود. در ابتدا با همکاری حسین ذبیح (مدیر اجرایی مجله) فعالیت محدود و کوچکی در حد یک کانال تلگرامی برای اطلاعرسانی رخدادها و رویدادهای معماری شروع کردیم. نام این رسانه هم از همین کانال به ارث رسید. چندماه بعد از شروع و توفیق این کانال، بعد از اندک فعالیت محتوایی همزمان با فوت زاها حدید و استقبال از آن در تلگرام، فرصت را برای راهاندازی یک پایگاه برخط مساعد دیدم.
با همکاری اعضایی از تحریریه و دبیران همشهری معماری، همچون محسن اکبرزاده، سیدمجید میرنظامی، مسعود تقوی و کاوه اسدپور پیشتولید محتوای پایگاه را آغاز کردیم؛ محمدصادق یوسفزاده، علی اکبرزاده و محدثه عقبایی هم در پی فراخوان همکاریمان پیوستند. طرح تأسیس در این حین گسترش یافت و نیازمند هزینه بیشتری از برنامهریزی اولیه بود. سروش نقویان در تامین دفتر کار و هزینههای اولیه کمک کرد. قرار شد مدیر مسئولی پایگاه در صورت ثبت حقوقی نیز با او باشد؛ هرچند این کمکهای مالی چندماه بیشتر دوام نیافت و وضعیت مالکیت شراکتی رسانه در دوره تعطیلی اخیر نیز تغییر کرد. در ماههای بعد پایگاه تا حد زیادی متکی به اشتراک اعضایش با همشهری معماری[۲] و درآمدهای استودیو میمفا بود.
ابتدا قرار بود نام این رسانه جدید «مجله سرو» باشد ولی در نهایت تصمیم به استفاده از نام کانال «رویدادهای معماری» و ادامه روند آن گرفتیم. فعالیت دستگرمی پایگاه را با انتشار تحت وب فراخوانها و اطلاعرسانیهای کانال تلگرامی شروع کردیم. در نهایت از ۲۱ تیر ۱۳۹۵ اولین یادداشتهای پایگاه (خشت اول، خشت دوم و خشت سوم) منتشر شد.
به جمع اولیه پایگاه بعدها دبیرانی چون نیما تبریزی، محمد نخعی، کامیار صلواتی و نیلوفر رسولی نیز پیوستند. نویسندگان متعددی هم به صورت پیوسته و پراکنده با ما همکاری کردند که یاد همگیشان عزیز است و مشتاقم به نمایندگی از آنها به پرهام کریمی، امیر مصباحی، امیر نجفی، درسا جلالیان، الهه اصدقی، مجید منصور رضایی، زهرا بادامچی، الیاس کهنسال، سجاد آئینی، روناک حسینی، امیررضا اسماعیلی، شهابالدین تصدیقی، ارشیا اقبالی و محمدحسین عباسی اشاره کنم.
در عمر کوتاه دوسالهی پایگاه تجربههای متعددی داشتیم که شرح آنها خارج از حوصله این روایت است و خوانندگان پیگیر پایگاه همراه با ما آن را زندگی کردهاند. در این دوسال رفقای زیادی آمدند و رفتند، با این حال در تلاشمان این بود که نگاه عدالتخواهانه و جامعهگرا به معماری و شهرسازی محور اصلی فعالیتهایمان بماند و رشتههای فضایی از آمایش سرزمین تا طراحی داخلی را به هم پیوسته ببینیم. هرچند در مقاطعی با فرض امکان درآمدزایی و مثبت شدن جریان درآمد، به اشتباه به زردی محتوا –مطالب عامهپسند و کاتالوگی- غلتیدیم. تلاشی کمحاصل که با محدودیتهای حرفهای و اخلاقی، در نهایت امکان رقابت با پایگاههای منتشرکننده پروژه/پلانهای آماده و خریداران یوزرهای فیک تلگرام و اینستاگرام را نداشت و مخاطب وفادارمان هم توقع چنین محتوایی را نداشتند.
از روزهای تلخ ۹۶
سالهای پس از ۹۶ برای اکثر مردم ایران ایام سختی بود که برای ما با اتفاقاتی مضاعف شد. تغییرات سیاسی در مدیریت شهری تهران به شکلی عجیب پیامدهایش را در موسسهی همشهری نشان داد؛ خصوصا که توسعهی این مؤسسه و مجلات آن میراث شهردار پیشین تلقی میشد. از سویی شهردار جدید، در اولین سخنرانیهای خود با ارائه آماری آمیخته به فریب (که هزینههای سربار خدمات و پشتیبانی روزنامه را با تقسیم به عنوان سربار پای مجلات برونسپاریشده گذاشت)، مجلات همشهری را بخشی پرهزینه و پرضرر معرفی کرد. از سوی دیگر نیروهای سیاسی وارد شده به همشهری، هر آنکس که با مجموعه پیشین همکاری داشت را مجرم و دشمن میپنداشتند. بیشترین هزینهی این نگاه را روزنامهنگاران حرفهای پرداختند که با اصلاحطلبان تازه از راه رسیده همنظری سیاسی هم داشتند ولی قربانی این تصفیه دستهجمعی شدند.
با همین انگیزهها و توجیهات بود که مدیرعامل جدید همشهری، در حالی که ماشینی چندصدمیلیونی از بودجهی همشهری برای مسئول دفترش (پسرش) میخرید و استخدامهای سیاسی فلهای در روزنامه را پیگیری میکرد، مجلات همشهری را یک به یک به مسلخ میفرستاد. نیمی از مجلات (عمدتاً تخصصی) در دو مرحله تعطیل شدند که همشهری معماری نیز از آن جمله بود. مجوز انتشار چند نشریه عمومی و پرتیراژتر باقیمانده نیز پس از تصفیهی روزنامهنگارانش به رایگان به فرزند یک تاجر مشهدیِ حامی لیست امید سپرده شد. آنها که از خوانندگان نشریاتی چون داستان، ۲۴ و دانستنیها بودند جزئیات این اتفاق را خوانده و شنیدهاند.
علیرغم اینکه قرارداد ما با همشهری تا پایان سال ۹۶ معتبر بود، ۳۱ دیماه ۱۳۹۶ محتوای آخرین شمارهی همشهری معماری را (که تولیدش با مزاحمتهای مدیریت جدید به تعویق افتاده بود) به چاپخانه رساندیم که هزینههایش با حدود ۹ ماه تأخیر پرداخت شد.
شوک تعطیلی همشهری معماری، با اتفاقات تلخ اعتراضات دی ۹۶، اخبار احتمال بازگشت تحریمها و فیلتر تلگرام همراه بود. اثر این شرایط تلخ و نگرانکننده به وضوح در مخاطبین پایگاه و شرایط جامعه معماری دیده میشد. حال خراب مخاطبین، بازدیدهای مطالب را کمتر کرده بود. مشابه این شرایط با رکود در گروههای فعال تلگرامی هم دیده میشد؛ رکودی که شدتش با گذر روزها و افزایش نگرانیها بیشتر میشد. فیلتر تلگرام ضربه بعدی بود؛ خصوصا برای ما که به عنوان رسانهای نسبتاً متنی بیش از همه به این پیامرسان متکی بودیم تا اینستاگرامِ تصویرمحور.
با تعطیلی همشهری معماری فرصت بیشتری برای پایگاه داشتیم. هنگام تعطیلی همشهری معماری، با رویکرد انقباضی هنوز برای چندماهی از منابع پسانداز شدهی پایگاه باقی بود. البته شخص من که درآمدم متکی به همشهری معماری بود و از پایگاه درآمدی نداشتم نهایتاً سه ماه را میتوانستم با پسانداز خانوادگی بگذارنم و کمی بعد مجبور شدم همزمان کارمند یک استارتآپ دیگر شوم.
امیدوارانه تصمیم گرفتیم از این فرصت بقا برای تحول و گسترش پایگاه از رسانه به یک پلتفرم صنفی استفاده کنیم. هدف ایجاد پلتفرمی چند وجهی برای مرتبط کردن شرکتها و استودیوهای معماری با مشتریان و متخصصین مورد نیازشان بود. به همین دلیل بود که بعد از چندماه آوارگی، در فضای کار اشتراکی تیوان مستقر شدیم تا از همجواری با گروههای استارتآپی دیگر بیاموزیم و بهره ببریم. با اوجگیری بحران ارزی و آثار کشندهاش برای صنعت ساختمان، افق برابرمان تاریک شد. تصمیم تلخی که احتمالا چندماه بعد با از دست دادن منابع بیشتر به آن تن میدادیم را زودتر گرفتم و شد آنچه میدانید.
این رسانه را برای خودمان احیا میکنیم
اعضای تحریریه، نیروهایی ارزشمند و همیشه در حال رشد بودند و با پراکندگی از رویدادهای معماری به سرعت در موقعیتها و درآمدهای بهتر جای گرفتند. رفقای متواضعی که خودساخته بودند نه اسیر نمایشهای پینگلیش محافل معماری و شهرسازی. بچههای دزفول، پسران شیراز، دختران خوابگاه، مهاجران مشهد، یلهای کرمانشاه، رفقای سرخ، جای ایشان سبز.
آنچه در شش ماه آخر این دوران انگیزه میداد که علیرغم عدممنفعت مالی شخصی و سختی کار دو شیفت، این رسانه را سرپا نگه دارم اهمیت دور هم نگهداشتن این جمع ارزشمند، همدل و همافزا بود. موضوعی که بعد از دوسال همچنان حسرتش برایم باقی است. هر از چندی رفیقی پیام میفرستد و برای آن جمع پویا دلتنگی میکند. دیگری لینکی به گروه تحریریه ارسال میکند و با غرور یادآوری میکند که چقدر برای انتخاب و نگارش مطالبمان وقت و انرژی میگذاشتم.
امروز که به عقب نگاه میکنم رسالت ما بیش از اهداف بیرونی، اثری درونی داشت. شور و رسالتطلبی را در خودمان بر میانگیخت. ما این رسانه را برای خودمان پیش میبردیم. اگر جذابیتی در محتوای همشهری معماری یا رویدادهای معماری بود، از این ناشی میشد که محتوایی شایسته خواندن خودمان تولید میکردیم. امروز هم مهمترین دلیل این «آغازِ دوباره»، نیاز ما به این رسانه و خلائی است که از عدمش در خودمان احساس میکنیم. دوست داریم دوباره چیزهایی را بنویسیم و ترجمه کنیم که نیاز به خواندنش داریم و نمییابیم. موضوعاتی را پیگیری کنیم که به ما احساس شور و فایده میدهد. ما این رسانه را برای خودمان احیا میکنیم.
پینوشت
[۱] قراردادهای مجلات همشهری از چندسال قبل از سردبیری من به مدل پیمانکاری تغییر کرده بود تا مؤسسه همشهری با چالشهای حقوقی کمتری در همکاری با تحریریه نشریاتش مواجه باشد. البته این تصمیم اشتباهی بود که علیرغم کاستن از دغدغههای مدیران ارشد، به شدت به ضرر تحریریه نشریات بود. کمترین آسیب آن بیمههای نامرتبط با سابقه، نداشتن قرارداد و امنیت شغلی بود که به پایمال شدن حقوق روزنامهنگاران، نبود یک نظام دستمزد عادلانه و عدم هزینه واقعی بودجه در نشریات منجر میشد. به عنوان روزنامهنگاری که از ستون نویسی تا دبیرتحریریه را در این مؤسسه تجربه کردم، تلاش کردم هنگام سردبیری این آسیبها را برای همکارانم کمتر کنم.
[۲] در واقع بعضی از دوستان از مجله حقوق میگرفتند و زمان آزاد بین دو فصلنامه را برای پایگاه وقت میگذاشتند؛ از جمله آنها حسین ذبیح بود که هم مدیر اجرایی نشریه و هم دبیرتحریریه پایگاه بود.