نویسنده: مونا مسعود لواسانی | کارشناس ارشد معماری منظر، دانشگاه تهران شهر که میگوییم، دنیایی از معنا در پس آن است.... ادامه متن
پاتوق شهری
آدمها حتی همدیگر را نمیشناختند. برای اولین بار آنجا همکلام میشدند، صمیمی میشدند و اعتماد میکردند. شاید چون تعداد نیمکتها برای آن جمعیت کم بود، مردمی که با هم غریبه بودند روی سکوها کنار هم مینشستند. کافهها و فضاهای سربسته برای دور هم نشستن طوری که بتوان در حین گفتگو به چشم ها نگاه کرد زیاد نبودند، البته که تعداد کافه بروها هم آنچنان چشمگیر نبود؛ بنابراین آدمهایی که حتی همدیگر را نمیشناختند آنجا همکلام میشدند، اعتماد میکردند و صمیمی میشدند. دوباره میآمدند. وقتی بازمیگشتند بعضیها را میشناختند؛ تعداد تکراریها کم نبود. ادامه متن
ما انسانها در دورههای مختلف زندگی با انواع مختلفی از تنهایی مواجه میشویم که هرکدام به شکل مقطعی یا دائم بر روحیات ما، دریافت ما از زندگی و نگرشمان به آن تاثیر میگذارند. بسیاری آن را مترادف با درد و ناراحتی دانستهاند و بیشتر از دیدگاه روانشناسی و جامعهشناسی راهکارهایی برای آن ارائه کردهاند. اما به نظر کمتر به این مسئله در شهرهایمان توجه کردهایم. از تجربهی فضایی آرام و بیدغدغه که امکان اندیشیدن را فراهم کند یا از بستری برای سرگرمشدن، گفتوگو کردن و قرار ملاقات گذاشتن و دوستهای جدید پیدا کردن. ادامه متن
فضا به تنهایی با کالبد خود مفهومی ندارد بلكه با حضور انسان و شکلگیری فعالیت انسانی معنا مییابد؛ فضای جمعی با زندگی شهری و دمیدن روح جمعی در کالبد شهر آفریده میشود. این نوع فضا بهعنوان فضایی شهری که حیات مدنی در آن رخ میدهد، نقش پررنگی در شهر دارد که براساس سیر تاریخی در فضاهای شهری شکل گرفته است. این نوشتار تلاشی برای توصیف و توضیح وجوه مختلف این مفهوم است و بهعنوان محور نقدوبررسی کالبدهای شهر تهران در این پرونده انتخاب شده است. ادامه متن
در زمانهای که ندیدن، نشنیدن و سخن نگفتن فضیلت است، چگونه باید دید، سخن گفت و شنید؟ چگونه باید چشم در چشم مردمی دوخت که معاصر ما هستند و از تمام مردمان همهی زمانها و مکانهای دیگر به ما نزدیکتر هستند؟ بیایید این پرسش را از شهر بپرسیم. فضاهای عمومی شهری، پاتوقها، میدانها و هرجای دیگری که مجال این دیدن و شنیدن و سخن گفتن را فراهم کنند قلب تپندهی هر شهرند. چنین فضاهایی مظهر شهروندان آن شهرند، جایی برای تأثیر و تأثر و کنش و واکنش. از این نقطهنظر، نه ادارهها، نه کارخانهها، نه خیابانها و نه بازارها، بلکه این عرصهها مهمترین فضاهای هر شهرند. پروندهی «پاتوقهای شهری در ایران» تلاشی برای نمایاندن، تحلیل، واکاوی و توصیف این فضاها در ایران است؛ تلاشی برای رسیدن به پاسخ سوالهایی از این دست که: این فضاها کجایند؟ چگونهاند؟ بر زیست شهروندان چه اثری میگذارند؟ چگونه محمل رویداد میشوند؟ ادامه متن
نویسنده: عاطفه مهدوی | دانشجوی کارشناسی ارشد معماری منظر، دانشگاه تهران ازآنجاکه فضای جمعی حیات خود را از حضور مردم میگیرد،... ادامه متن
نویسنده: ریحانه حجتی | کارشناس ارشد معماری منظر دانشگاه تهران با گذشت شش سال از طراحی پروژه پل طبیعت و یک... ادامه متن
تعریفهای متعددی در مورد فضاهای عمومی وجود دارد و از نقطهنظرهای گوناگونی هم میتوان این دسته از فضاها را مورد... ادامه متن
دبیر پرونده: سید فاطمه مردانی | معمار ارشد استودیو میمفا، کارشناس ارشد معماری از دانشگاه هنر تهران زندگی در کالبد شهر،... ادامه متن
ساختمان فرهنگستان هنر؛ ساختمانی که در کنارش رواقی دارد با ستونهایی سنگی، حوض آبی و یک فرونشستگی در میانه که چند پله میسازد تا افراد بتوانند در کنار حوض بنشینند یا به دیوارهها و ستونها تکیه دهند. آدمها میآمدند و در این رواق مینشستند، گپ میزدند، کتاب میخواندند، موسیقی پخش میکردند و ملال روزهایشان را دود میکردند. حالا رواق با ستونها و حوض و پلههایش هنوز هست اما آدمها دیگر نه، فرهنگستان مانده و حوضش. مرزی شیشهای رواق را از خیابان جدا میکند. شیشههایی شفاف که وقتی نگاه از میانشان میگذرد، خاطرهها و لحظههای گذشته دوباره در مکانی که تجربهشان کردی، جان میگیرند. ادامه متن