اگر «نِفار» و «سقّانِفار» را در جوار یکدیگر قرار دهیم و مقابلشان بایستیم؛ بدون در نظر گرفتنِ تزئیناتِ احتمالی، سخت و دشوار خواهد بود دریابیم که کدامیک، نِفار است و کدامیک، سقّانِفار! زیرا میتوان گفت که از حیثِ ساختار و کالبد، عیناً بهمانند هم هستند. جالب آنکه، «سقّانِفار» از نظر ترکیبِ واژگانی، بهمانند همزاد خود، کلمهی «نِفار» را به همراه دارد؛ اما نیرویی، آن را متمایز از نِفارِ شالیزارها میکند؛ تمایزی که فاصلهی جایگاهِ این دو را در بین اهالی تبرستان، از عرش تا فرش قرار میدهد. دلیلش را میتوان با دمیدنِ روحی به نام «سقّا» بر کالبد بیجانِ «نِفار» تفسیر کرد که حیاتی جاودان بدان عطا نمود! گویی سقّا، «روح و معنایِ جانبخشی» بود که به «کالبدِ بیجانِ» نِفار دمیده شد! داستان سقّانِفار، قرابتِ معناییِ قریبی با سرآغازِ سرگذشتِ ما آدمیان دارد! ادامه متن
پیوسته۱۷ آذر ۱۳۹۶
مقالات4
دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران، پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهران
اگر مروری بر کتب قدیمیِ نگارش یافته در بیان تاریخ مناطق شمالیِ ایران داشته باشیم و حاصل تحقیقات محققین معماری و مرمت را در حوزهی فرهنگی - جغرافیاییِ موردنظر مطالعه نماییم، میبینیم ازجمله مواردی که بیشترین نمود را در بازگوییِ آثار و بناهای شاخص در ساحت معماری دارند، «برجها» هستند. برجهایی با شیوههای ساخت و کاربریِ گوناگون؛ برجهایی در شهرها و روستاهای مختلف این دیار؛ بناهایی باسابقهی چند صدساله و بعضاً به درازای هزار سال. آثاری که فن و نیارشِ اصولی، هنر و منطقِ زیباییشناسانه را یکجا در خود دارند. این موارد همگی نُمایه و انعکاسی از ساختارِ وسیعِ فرهنگی و علمیِ مردمانِ این سامان است. با این حال ممکن است از برخی، تنها نام و نشانشان در لابهلای ورقهای تاریخ مانده باشد. ادامه متن
سیاهههایی که پیشتر در خصوص وضعیت این برج با عناوین «حبابوار براندازم از نشاط، کلاه؛ خراشی از جنس فلز بر پیکرۀ تاریخ هزار ساله» و «حبابوار برانداختم از نشاط، کلاه؛ راهِ رهاییِ برج رسکت از سنگینیِ کلاه فلزی» نگارش یافت، تلنگری بود به جهت یادآوری و زدودن غبار غفلت و فراموشی. گویا این تلنگرها به بار نشست و به فضل خدا و همّت دوستان ذیربط در سازمان میراث فرهنگی، تصمیم به مرمت گرفته شد. این بار شاهدیم که زمزمهی برج از فرط شادمانی چنین است: «کلاهم بر باد رفت!». ما نیز امیدواریم که این «بر باد رفتنِ کلاه»، ثمرهی مرمتی اصولی و علمی و منطقی باشد تا حالش را مساعد سازد! مرمتی که بسیاری از آثار ارزشمند این مرز و بوم، انتظارش را میکشند. ادامه متن
حافظ، شاید در خواب خود هم نمیدید که بیتی از غزلش، روزی دست مایه طنزی شود برای دادخواهی؛ دادخواهیِ شرایط... ادامه متن