نویسنده: ناصر براتی/شهرساز
با نزدیک شدن زمان انتخابات، ازجمله انتخابات شوراهای شهرها، اظهارنظرهای گوناگون از طرق مختلف نوشته و بیان میشوند که اغلب نکات قابلتوجهی در آنها به چشم میخورد. هرچند متأسفانه این حرکت مدنی – عقلانی بلافاصله بعد از اعلام نتیجه انتخابات به همان سرعتی که این حرکت شروعشده با همان سرعت هم کنار گذاشتهشده و تنها زمانی خبری از شورا و شهرداری بگوش میرسد که معمولاً خلافی آشکار از بدیهیات مدیریت شهری در شورا یا شهرداریها اتفاق افتاده باشد. آنهم با کمترین انعکاس و کمترین تأثیرگذاری بر آنچه گذشته یا دارد میگذرد. نگارنده با توجه به تجربیات سالهای گذشته و بخصوص عملکرد شورای فعلی شورای شهری در تهران و بهعنوان شهرسازی با بیش از ۳۰ سال تجربه نظری، آموزشی و عملی در این حوزه و بهعنوان انجاموظیفه، مطالبی را که تصور میکنم در جریان انتخابات این دوره باید در نظر همگان قرار گیرد مطرح مینمایم.
[divider]انتخابات متفاوت شورای شهر: دلایل، چرایی و نحوهی عمل[/divider]
شهر فضایی است توأمان از بخشهای مختلف حیاتی، ذهنی و عینی که اگر بشود بین این مؤلفهها تعادلی نسبی برقرار شود؛ یک محیط نسبی مناسب برای زندگی انسان، بهعنوان موجودی بسیار پیچیده و چندبعدی، فراهم میگردد. محیط نسبتاً متعادلی که در گذشته، در اغلب نقاط متمدن و شهرنشین جهان، ازجمله کشور خودمان، به شکل نسبی، ارگانیک و طبیعی وجود داشته است. در غرب هم پس از قرونوسطی، همواره تلاشی مستمر در جریان بوده که با یک مشی و رویکرد مادی و علمگرایانه، این محیط نسبتاً متعادل، این بار در چارچوب نگاه و روشهای آگاهانه و روشمند و قانونمند، سعی کردهاند آن تعادل ارگانیک کهن را شبیهسازی نمایند و اسمش را گذاشتند برخورد مدرن، علمی و سیستماتیک با محیط. علمگرایی و صنعت و قانون محوری این توان را در اختیار این کشورها گذاشت.
اما روند شهرسازی بهاصطلاح مدرن در کشورهایی مثل ایران بدین ترتیب و شستهورفته نبوده است. تاریخ اخیر نشان میدهد که آنچه بهعنوان طرحهای توسعه شهری (طرح جامع – تفصیلی) در ایران بکار گرفته میشود؛ و تنها روش شهرسازی است که بهطور قانونی به رسمیت شناخته میشود و هر مدیریت شهری و شهرداری موظف است برای اداره و توسعه شهر یک نسخه از آن را برای خود تهیه و نتایج حاصل را به تصویب مراجع ذیصلاح (معمولاً در تهران) برساند و ظاهراً زیر نظر شورای شهر به اجرا درآورد؛ در چارچوب کمکهای ناشی از برنامههای برآمده از اصل چهار ترومن رئیسجمهور آمریکا، بعد از جنگ جهانی دوم به کشورهای توسعهنیافته، به ایران راه پیداکرده است. آمریکاییها با تکیهبر اهداف استراتژیک خود در آن زمان به فکر تقویت اقتصادی/اجتماعی ایران و چند کشور دیگر اقدام کردند تا ازنظر خودشان، آنها را از نفوذ سیاسی و اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی در آن زمان مصون نگهدارند. ظاهراً چون ازنظر فنی هم ایران را ضعیف تلقی میکردند خودشان برنامههایی برای توسعه سریع، فیزیکی و زودبازده تحت عنوان «مستر پلان» تهیه و خود بر اجرای آنها که بخشی از پولش هم از محل همان کمکهای اصل چهار بوده است، نظارت مینمودند تا جایی که کار به تشکیل سازمان اصل چهار در ایران کشید. در ادامه قوانینی برای نهادینه کردن این روند در ایران انجام شد که ساختاردهی به شهرداری در شکل جدید و نیز تهیه و تدوین قانون شهرداریها و سپس وزارت آبادانی و مسکن از آن جمله بوده است؛ بنابراین، طرحهای توسعه شهری در ایران اولاً از دل شرایط و نیازهای خاص و بومی ایران درنیامد و نیز، بهواسطه شکل و نحوۀ خاص ورود آن، بجای توجه خاص و بنیادین آن به توسعۀ فرهنگی، تمدنی، اقتصادی، اجتماعی و مدیریتی، فقط بر توسعه و شکلگیری کالبد و فیزیک شهر پرداخت. روندها، قوانین، روشها و نهادهای شکلگرفته بعدی هم از همین روند نشأت گرفت و آن را بشدت تقویت کرد. امروزه ما با روندی در این عرصه روبرو هستیم که از بنیاد مشکلدار و مشکلآفرین است؛ یعنی اگر در شرایط موجود، بهترین مدیریت شهری و بهترین شهردار و شورای شهر را هم داشته باشیم حداکثر بخشی از توسعۀ فیزیکی شهر بهدرستی انجام میشود زیرا بیش از ۴۰ سازمان و نهاد، بهطور موازی، در امور شهر، بهویژه در توسعۀ فیزیکی آن دخالت دارند بدون اینکه شرایط قانونی هماهنگی آنها فراهمشده باشد. حمله دو سال اخیر مگسهای سفید به شهر تهران، آلودگی بسیار شدید هوا در این شهر و فروریزش ساختمان پلاسکو که خود در ادامه به پدیدهای تبدیل شد که میتوان آن را «پلاسکو ایسم» نام نهاد، مصداقی کامل از ادعای نگارنده است. به همین علت و با توجه به عملکرد بسیار سؤالبرانگیز شورای فعلی در بسیاری از شهرها و ازجمله تهران، بنده اعتقاددارم قطعاً در انتخاب فهرست نامزدهای عضویت در شوراهای شهرها توسط جناحهای سیاسی و انتخاب آنها توسط رأیدهندگان، باید تخصص در رشتههای مرتبط با شهرسازی و مدیریت شهری در اولویت اول قرار گیرد. دلایل بنده در این خصوص به شرح زیر هستند:
- قبول دارم که در همه کشورهایی که در آنها شورای شهر بهطور نسبتاً جدی وجود دارند و عمل میکنند، این شوراها زمینهساز حضور نمایندگان اقشار و گروههای ذینفع از بین عموم مردم هستند که بر اساس وزن و انگیزه و رسالتی که بر عهدهدارند بر نحوۀ عملکرد مدیریت شهری، در اجرای برنامههای از قبل تهیه و تصویبشده (زیر نظر و با تأیید شورای شهر) نظارت نموده و نتایج کار خود را بهطور سیستماتیک در اختیار رسانهها و مردم قرار دهند.
- در کشور ماهم از ابتدای شکلگیری شوراهای شهر سعی شد این الگوی جهانی بکار گرفته شود و در برخی موارد و بخصوص شهرهای میانی و کوچک چنین امری به شکلی کمرنگ صورت پذیرفت.
- متأسفانه، در عمل، اغلب شوراهای شهر در سراسر ایران در عمل موفق نبودند. علاوه براین فسادی گسترده ناشی از سوءاستفاده از موقعیت عضویت در شوراهای شهری و روستایی نیز بهسرعت شکل گرفت که در موارد متعددی حتی منجر به دستگیری همه یا تعدادی از اعضای شوراها گردید. لذا نمیتوان این فساد را تصادفی قلمداد نمود؛ زیرا عدم شفافیت اطلاعات و عملکرد شاخصه مهم شوراهای شهری در ایران هستند.
- رشته و حرفۀ شهرسازی هم نهتنها توانمند و کارساز ظاهر نشد، بلکه خود نیز، به دلایل و شیوههای مختلف، بر پیچیدگی اوضاع افزود. شکست طرحهایی چون شهرهای جدید که در آنها شهرسازها و معمارها دستشان واقعاً باز بود و میتوانستند بهترین محیطهای شهری در ایران را به وجود آورند، ولی به علت اتخاذ روشهای غلط و منسوخ (که مورد تأیید و حمایت همین شوراها و شهرداریها بودهاند)، فضاهایی را با هزینههای سنگین به وجود آوردند که هیچ مطلوبیتی برای اسکان ندارند مگر در مورد گروههای مجبور و از همهجا راندهشده. طرح مسکن مهر هم، بجای بهبود اوضاع، شرایط این شهرها را نهتنها بهبود نبخشید بلکه بسیار بدتر کرد، طرحهایی مثل زیرگذر چهارراه ولیعصر (عج) و پیاده راه هفده شهریور در تهران نیز نمونههای دیگری از این روش شکستخورده شهرسازی هستند که شورای شهر فعلی هیچ کاری در جلوگیری یا حتی تعدیل آنها هم انجام ندادند.
- تهران متأسفانه الگوی توسعه شهری در ایران است. حتی در شهرهای کوچک هم تا آنجا که میتوانند از کارهایی که در تهران انجام میشود تقلید میکنند درحالیکه تهران اصلاً الگوی خوبی نیست و نارضایتیها و مشکلات آن این امر را ثابت میکند. حتی شهری مثل اصفهان که خود را «پایتخت فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی» نامیده است و البته بهطور بالقوه پتانسیل و ظرفیت این امر را دارد. به تقلید از مد شدن ساخت مراکز تجاری آنچنانی و «مال سازی» و امثال اینها، برای اینکه از غافله تهران عقب نماند، نام مرکز جدید شهری خود را «سیتی سنتر جدید اصفهان» نامیده و در مرکز این سیتی سنتر یک «هایپر مارکت» عظیم احداث نموده و باافتخار تابلوهای آدرس آن را در تمام شهر نصب نموده است! یعنی بخصوص تهران و بعد شهرهای بزرگ باید بهصورت بسیار تخصصیتری اداره شوند زیرا بیشک الگوی شهرهای کوچکتر هم هستند. هر حرکت درست یا غلط در شهرهای بزرگ تأثیر مستقیم بر روی شهرهای دیگر خواهد داشت. پس نیاز به شورای شهر تخصصیتر دارند.
با این شرایط و به دلایل زیر نگارنده اعتقاد دارد که شرایط فعلی ما ایجاب میکند که ما تا مدتها دست از الگوی غربی شورای شهر در کشورهای اروپایی و آمریکایی و غیره برداریم (که در آن نمایندگان اقشار مختلف و غیرمتخصص عضو شورای شهر میشوند) و برعکس کاملاً تخصص گرایی را در انتخابات شوراهای شهر دامن بزنیم و بهطورجدی دنبال کنیم:
الف- بقول استاد ارجمند جناب آقای دکتر فاضلی، از دانشگاه علامه طباطبایی، اگر ظرفشویی یا یخچال منزل شما خراب شود به چه کسی مراجعه میکنید؟ پزشک، معمار، روحانی، استاد ادبیات، قهرمان بوکس جهان، یا مجری توانمند تلویزیون؟ مشخص است به متخصص خاص و کارآزموده مرتبط مراجعه میکنید. چرا توقع داریم انسانهایی با دانشها و مهارتهای کاملاً بیربط و حتی بدون دانش و فرهنگ عمومی کافی، با مشکلات متعدد و پیچیده شهر تهران و شهرهای دیگر دستوپنجه نرم کنند و موفق بیرون بیایند؟
ب-گروهها و جناحهای سیاسی نشان دادهاند که فهرستی که برای عضویت در شورای شهرها معرفی میکنند کاملاً جنبه رأی آوری کاندیدها مدنظر قرار میگیرد. بعضیها راهم برای رایزنیها و دستوپنجه نرم کردنهای سیاسی و اقتصادی با رقبا در داخل و خارج شورا در لیستهای خود میگنجانند و اغلب تنها چیزی که مدنظرشان نیست توسعه فراگیر و همهجانبه شهر است؛
پ-شهرداری در ایران یک مدیریت واحد و یکپارچه نیست. این امر کار برای توسعۀ شهرها را بسیار سختتر و پیچیدهتر میکنند. لذا انسانهای غیرمتخصص در شورای شهرها اصولاً دانش لازم برای پر کردن این خلأ بزرگ را ندارند؛ بنابراین تا زمانی که تکلیف مدیریت یکپارچه شهری در مجلس حلنشده فقط اشخاص متخصص میتوانند این معضل بزرگ را تعدیل نمایند؛ و لذا باید متخصصان در شورای شهر اکثریت را داشته باشند؛
ت-اگر در شهرهای کشورهای توسعهیافته در شرق و غرب عالم اشخاص عموماً غیرمتخصص عضو شورای شهر میشوند این امر ادامه آموزشها، فرهنگسازیها، مقالهها، کتابها، فیلمهای مستند و مناظرههای متعدد و سیستماتیک رادیو – تلویزیونی در مورد شهر، شهروندی، شهرنشینی، شهرسازی و مدیریت شهری است. به نظر بنده اصلاً بعید نیست که کودکان مدارس ابتدایی در برخی کشورها دانش و آگاهیشان در مورد موضوعهای فوق از بسیاری از مردم ما، حتی آنان که سواد عالیه دارند بیشتر باشد، نحوۀ رانندگی درست و با ضابطه و پخش نمودن سیستماتیک و عمدی زباله در سراسر شهر، از نشانههای بارز این ضعف آگاهی و دانش است. در چند تحقیق علمی مشخص گردید که اکثریت مردم شهرنشین در ایران حتی نمیدانند شهرداریها در ایران چه وظایفی را به عهدهدارند. در چنین شرایطی حتی متخصصین هم گاه دچار کجفهمی میشوند و تصمیم غلط میگیرند چه رسد به مردم عادی؛ به همین علت جناب مهندس چمران، عضو شورای شهر تهران که خود معمار هستند، به علت اینکه بسیاری از تصمیمها با رأیگیری جمعی انجام میشوند تقریباً هیچگاه نتوانست جلوی تصمیمهای غلط را در شورای شهر و شهرداری تهران بگیرد؛
ث- انتخاب شهردار در ایران فعلاً توسط شورای شهرها انجام میشود و نه از طریق مردم و بهطور مستقیم و باز تجربه نشان داده است که در اغلب شهرها اعضای غیرمتخصص شوراها، با حداقل دانش عمومی در مورد شهر و شهرسازی و مدیریت شهری، در انتخاب شهردار اصلح موفق عمل نکردند. واقعاً با ضعف دانش تخصصی و عمومی آنان چگونه میتوانند تشخیص دهند که چه کسی بهراستی صلاحیت اداره شهر را دارد؟
ج- در یک تصمیمگیری غیر کارشناسانه و عجولانه یکسوم تعداد اعضای شورای شهر از طرف مجلس شورای اسلامی کم شدهاند درحالیکه تعداد جمعیت شهرها اضافهشده و مسائل شهرها روز بروز بیشتر و پیچیدهتر میشوند. ظاهراً مجلس به این نتیجه رسیده که مجلس شورای اسلامی شهرها، با عملکردهای خود، مصداق این ضربالمثل قرارگرفتهاند که: مارا به خیر تو امید نیست شر مرسان! ولی حالا امری که به وقوع پیوسته آن است که وظیفه هر نفر از اعضای شوراها سنگینتر و ارزش هر رأی آنان در هر موردی بسیار بیشتر خواهد بود؛
چ-اگر قرار بوده نمایندگان اقشار مختلف و گروههای مختلف ذینفع در شوراها باشند مگر ما چند نفر قهرمان ورزشی در سطح جهانی در تهران داریم که فقط چهار نفر قهرمان المپیک و در سطح جهانی در شورای شهر تهران حضور یافتهاند؟! آیا با حضور آنها بهعنوان عناصر رأی جمع کن، همزمان شهر و شخصیت آنها هر دو را خراب نکردیم؟ چرا از نتایج این دوره نمیخواهیم عبرت بگیریم و به بهانههای واهی اشتباه گذشته را بدین گونه تکرار کنیم؟
ح-فقط در تهران صدها نفر شهرساز خبره و باتجربه و آشنا بادانش روز شهرسازی وجود دارند. چرا حتی یکی از آنها در شورای شهر تهران حضور ندارند؛ و برعکس کسانی که در این شورا حضورداشتهاند تنها بعضی از آنها تصادفاً در امور شهری دخالت کرده بودند. آیا همین امر باعث هجوم اشخاص غیرمتخصص به شهرداری نشده است؟
خ-اگر در برخی شهرهای دیگر دنیا شوراهای شهر اختصاص به نمایندگان مردم غیرمتخصص دارد، در عوض هم دانشگاهها در امور شهرسازی و معماری در شهر بسیار فعال و مؤثرند و هم مؤسسات فنی – تخصصی بسیار قدرتمند نیمهمستقلی در کنار مدیریت شهری حضور دارند که برخی از آنها دهههای مختلف در حوزههای برنامهریزی و طراحی شهری و معماری حضورداشتهاند و این حضور و تأثیر فنی آنان مستقیماً ربطی به شهرداری و یا اعضای شورای شهر ندارد. این مؤسسات (مانند اپور در شهر پاریس)، جدای از مشاوران بخش خصوصی، در حوزههای معماری و شهرسازی در سیاستگذاریها و تصمیمگیریهای مختلف شرکت و تأثیر مستقیم دارند چون از همکاری متخصصهای معتبر، در همه رشتهها نیز بهرهمند هستند و گذشته از آن، ارتباط نزدیکی نیز با دانشگاهها و اساتید معتبر معماری و شهرسازی در کشور دارند.
لذا پیشنهاد نگارنده آن است که تا تغییر قانون و رویکرد و روش شهرسازی در ایران توسط مجلس شورای اسلامی به همراه اجرای دقیق و کامل حقوق شهروندی و تصویب مدیریت یکپارچه شهری و همینطور دادن قدرت قانونی کامل به شوراهای شهر برای تهیه برنامه واقعی توسعه همهجانبه شهری (که در حال حاضر به نظر میرسد برنامه توسعۀ فضایی استراتژیک از همه کاملتر و کارآمدتر باشد) و کنار گذاشتن طرح جامع – تفصیلی و نیز دادن اختیارات کامل به شوراها برای رصد و پایش و ارزیابی و اصلاح برنامههای توسعه شهری و نحوۀ عملکرد شهرداریها، از طریق رصدخانههای بسیار پیشرفته (که خوشبختانه نسخه بومیشده آن اینک تولیدشده و آماده بهرهبرداری است) و نیز در نظر گرفتن قدرت لازم و کافی برای شوراهای برنامهریزی استانها برای مدیریت درست برنامهها و طرحهای توسعۀ محلی، باید اکثریت اعضای شوراهای شهرها، بخصوص در تهران و شهرهای بزرگ را متخصصان شهرسازی و رشتههای مرتبط با توسعۀ همهجانبه شهری در اختیار بگیرند.