نویسنده: رضا عظیمی (دانشجوی دکتری هیدروژئولوژی)
در آذرماه سال گذشته معاون وزیر نیرو در امور آب و آبفا از امضای تفاهمنامهای بهمنظور شناسایی منابع آب ژرف در کشور خبر داد[۱]. در میان اظهارنظرهای مختلف در مورد منابع آب ژرف که در رسانهها مطرح میشود[۲، ۳]، از این ایده بهعنوان راهحل اساسی برای خروج کشور از بحران آب یاد شده است[۳]. این نوشتار سعی دارد که بهرهبرداری از آبهای ژرف بهعنوان راهحلی برای برونرفت از کشور از بحران منابع آب را به چالش بکشد و به راهکارهای منطقی برای این منظور اشاره کند.
اصولاً حد مشخصی برای ژرفبودن یک منبع آب ذکر نشده و تعریف واضحی از حد عمق برای عمیق تلقی شدن یک سفره آب زیرزمینی مطابق با آنچه امروزه در کشور از آن بهعنوان آبهای ژرف یاد میشود ارائه نشده است. آنچه از مباحث مطرحشده در مورد آبهای ژرف برمیآید، منظور از آبهای ژرف، آبهای فسیلی، آبهای موجود در قسمتهای عمیق سفرههای آب زیرزمینی آبرفتی و سازندی عمیق و آب موجود در پهنههای گسلی عمیق است[۲،۳] که بازهم برای هیچکدام حدی از عمق تعریف نشده است.
کلیه منابع آب یادشده به دلیل واقع بودن در عمق زیاد و زمانماند طولانی، دارای املاح محلول بسیار زیادتری نسبت به منابع آب زیرزمینی معمول و کمعمقتر هستند.از میان منابع آب ژرف معرفیشده، آبهای فسیلی (مثل آبشور محبوس در میادین نفتی)، جزء آبهای تجدیدناپذیر بوده و بهطور طبیعی در چرخۀ آب شرکت نمیکنند.
صرفنظر از امکان علمی و وجود منابع آب ژرف در احجام قابلتوجه برای بهرهبرداری از یکسو و کیفیت این آبها برای مصارف مختلف و هزینههای مترتب برای اکتشاف، استخراج، انتقال و تصفیه این منابع از سوی دیگر، نکتهای که میبایست توجه مسئولین را در خصوص گرایش به این منبع آبی جلب کند، پاسخ به این سؤال است که اصولاً نیاز به تأمین آب جدید مثل توجه به ایده بهرهبرداری از آبهای ژرف از کجا ناشی میشود؟
مسلماً نیاز به تأمین منابع آب جدید وقتی به وجود میآید که کمبود احساس شود. با پذیرفتن کمبود در منابع آب، این سؤال مطرح میشود که منشأ این کمبود چیست؟ پرواضح است که مدیریت تأمینمحور جوابگوی نیازهای کمبود نیست؛ چراکه این نحوۀ مدیریت قبلاً آزموده شده و همواره با وجود تأمین منابع آب جدید( همگام با افزایش تقاضا برای آب)، بدون اینکه تغییر جدی و اثربخشی در استفاده بهینه و حداکثری از واحد آب تولیدی در کشور به وجود آمده باشد، نیاز به منابع جدید افزایش پیدا کرده است. تولید ناخالص داخلی (GDP) به ازای مصرف واحد آب، میتواند بهعنوان مقیاسی برای سنجش استفاده بهینه و حداکثری از منابع آب باشد.
طبق گزارش بانک جهانی[۴]، در سال ۲۰۱۴ تولید ناخالص داخلی به ازای مصرف واحد آب در کشورهای عضو اتحادیه اروپا که از منابع آب تجدیدپذیر بسیار بیشتری نسبت به ایران برخوردارند ۷۱دلار، در روسیه ۲۸ دلار، در سوئد ۱۹۳ دلار، در ترکیه ۲۱ دلار، در بریتانیا ۳۲۰دلار و در ایالاتمتحده آمریکا ۳۳ دلار است درحالیکه این مقدار در ایران تنها ۵ دلار بوده است. میبینیم که مقدار تولید ناخالص داخلی ایران (که متوسط بارندگی در آن یکسوم متوسط جهانی است) به ازای واحد آب مصرفی، بسیار کمتر از کشورهایی است که مقادیر آب تجدیدپذیر بسیار بیشتری از کشور ما در اختیار دارند. اگر مقادیر تولید ناخالص داخلی را برای مصرف آب در بخش کشاورزی کشور (که عمدهترین مصرفکننده آب است) در نظر بگریم و آن را با دیگر کشورها مقایسه کنیم به ارقام ناامیدکنندهتری خواهیم رسید و این بدان معنی است که کشور ایران هنوز نتوانسته است از منابع آب فعلی در دسترس استفاده بهینه و حداکثری داشته باشد و تأمین منابع آب جدید هم سرنوشتی همانند منابع آب فعلی پیدا خواهد کرد.
نکتۀ دیگر این است که کشور ایران هنوز به بلوغ مدیریتی لازم در مدیریت منابع آب نرسیده است. وجود دیدگاه تأمین محور در مدیریت منابع آب، هرازچندگاه به شکلهای مختلفی مثل حداکثر کنترل روانابها، طرحهای انتقال آب بین حوضهای، شیرینسازی و انتقال آب دریا، افزایش عمق بهرهبرداری از آبهای زیرزمینی و… بروز میکند؛ که ریشه در دیدگاههای فناوریمحور در مدیریت منابع آب دارد و نشان میدهد که برنامهریزان و تصمیمگیران از گذشته تاکنون، راهحل مشکلات را در بهکارگیری فناوری و تأمین منابع که راهحلهایی سختافزاری و البته نمایشیتر و سهلالوصول است میبینند و حرکت به سمت راهحلهای مدیریتی و نرمافزاری که مستلزم صرف زمان زیادتر است، کمتر به چشم میخورد.
یکی از نکاتی که برخی را به طرفداری از ایده بهرهبرداری از آبهای ژرف وامیدارد نیز جذابیتهای فناورانه در اکتشاف و استخراج منابع آب از اعماق زیاد است[۵]. چه تضمینی وجود دارد که تأمین منابع آب جدید مثل انتقال آب، شیرینسازی، بهرهبرداری از آبهای ژرف و هر راهحل دیگر تأمینمحور، رسیدن به بلوغ را در مدیریت منابع آب همچون گذشته به تأخیر نیندازد و حرکت کشور به سمت حداکثر تولید به ازای مصرف واحد آب را متوقف نکند؟
در روزگاری نهچنداندور با ورود فناوری حفاری دستگاهی و پمپاژ، استحصال آب از قسمتهای عمیقتر سفرههای آب زیرزمینی میسر شد و منابع آب جدیدی در دسترس قرار گرفت ولی متأسفانه، استفاده اصولی و صحیح از این فناوری برای اعمال مدیریت صحیح منابع آب به فراموشی سپرده شد و بهجای تکیه بر استفاده بهینه از واحد آبِ استحصالی برای افزایش تولید و درآمد، مقدار استحصال افزایش یافت. این تجربۀ تلخی است که کشور با رویکردهای تأمینمحور در مدیریت منابع آب با آن مواجه شده است و نگرش به بهرهبرداری از آبهای ژرف قبل از رسیدن به بلوغ مدیریتی لازم، تکرار اشتباه راهبردی است که در گذشته آزموده شده و آزموده را آزمودن خطاست.
مسئله اساسی دیگر، ساختار ناصحیح و غیرکارشناسی حاکم بر مدیریت منابع آب در کشور است که امکان دخالتهای سیاسیون و دیگر متنفذان محلی در مدیریت منابع آب در یک منطقه را فراهم و تسهیل کرده است. این ساختار نامناسب باعث شده است که مفاهیمی مانند یکپارچهنگری در مدیریت منابع و حکمرانی آب در سطوح اجرایی و محلی بهکلی نادیده انگاشته شوند.
تقریباً همۀ کارشناسان حوزۀ منابع آب آگاهی دارند که واحد مدیریت در منابع آب حوضۀ آبریز است و شکل صحیح مدیریت و برنامهریزی منابع آب فقط در قالب واحدهای هیدرولوژیکی به نام حوضۀ آبریز کارآمد و صحیح است و لازم است که در یک حوضۀ آبریز، تمام آبهای تجدیدپذیر ازجمله منابع آب سطحی و زیرزمینی (که در ارتباط کامل با هم قرار دارند) بهصورت یکپارچه مدیریت شوند. انطباق ساختارهای مدیریت منابع آب بر تقسیمات سیاسی (شرکتهای آب منطقهای استانی و ادارات شهرستانی)، خطایی بزرگ در مدیریت منابع ایران است که هزینههای سنگینی را بر کشور تحمیل میکند.
میتوان بهصراحت اذعان کرد که منابع آب در حوضههای آبریز توسط واحدهای مختلف سیاسی مدیریت میشوند؛ برای مثال حوضۀ آبریز دریاچه نمک که از زیر حوضههای حوضه آبریز فلات مرکزی ایران است، تحت مدیریت ۹ استان قرار دارد؛ یا حوضه آبریز کارون بزرگ توسط ۷ استان مدیریت میشود. اعمال دیدگاههای سیاسی و توسعهای استانها در مدیریت منابع آب در حوضههای آبریز باعث میشود که هر کدام از استانها با سعی در استفاده حداکثری از منابع آب موجود در محدودۀ سیاسی آن استان، بدون در نظر گرفتن دیدگاه یکپارچه در مدیریت حوضۀ آبریز، با هم به رقابت بپردازند. این وضعیت در تقسیمات سیاسی کوچکتر در قالب شهرستانها هم مشاهده میشود.
اصرار بر استقرار کاربریهای پرمصرف منابع آب، اصرار بر توسعه تولیدات کشاورزی با تأکید بر تأمین منابع آب جدید به هر قیمت (بدون توجه به توسعه تولید با تکیه بر مصرف بهینه از آب موجود)، احداث سدهای بیشمار و … همه و همه زاییده همین ساختار مدیریتی ناصحیح و ناکارآمد منابع آب در کشور است. در واقع در ساختارهای فعلی مدیریت منابع آب، آب حکمرانی نمیکند بلکه سیاستمداران و متنفذان محلی بدون اینکه امکان اعمال دیدگاه مدیریت یکپارچه منابع آب فراهم باشد، بر این منابع حکمرانی میکنند.
در این ساختار غلط، برنامههای حفاظتی منابع آب نیز، یا عقیم مانده یا به شکل ناقص به اجرا در میآیند و از طرف مسئولان سیاسی استانها بهعنوان مانعی در مسیر توسعه تلقی میشوند یا از طرف نمایندگان حوزههای انتخابی بهعنوان عاملی برای عدم رضایت عمومی به شمار میآیند و بهتبع آن، یا به نحوی با برنامههای حفاظتی مخالفت میکنند و یا کمتر روی خوش به آنها نشان میدهند. باز چه تضمینی وجود دارد که بهرهبرداری از آبهای ژرف در همین تسلسل مدیریت تأمین محور، منابع جدید احتمالی آب را به نابودی نکشاند؟
در پایان به این نکته تأکید میشود که نگرش بهرهبرداری از منابع آب ژرف چیز جدیدی نیست و در ردیف سیاستهای تأمینمحور مثل انتقال آب و امثال آن قرار دارد که البته در صورت مواجهشدن با کمبود در ساختار صحیح و مدیریت بالغ منابع آب و بهمنظور توسعه کشور منابع جدیدی محسوب میشود ولی در ساختار و مدیریت فعلی حاکم بر کشور، تفکر استفاده از منابع آب جدید تفکری ناصحیح و مغایر با مصالح کشور است و منافع بلندمدت ملی حکم میکند که بهجای صرف هزینههای سنگین برای تأمین منابع آب جدید، هزینهها صرف اصلاح ساختار و روشهای مدیریت و افزایش بهرهوری از منابع آب موجود شود.
[divider]پینوشت[/divider]
[۱]: ایسنا، ۴ بهمن ۱۳۹۴
[۲]: خبرگزاری مهر، ۲۹ دی ۱۳۹۵
[۳]: خبرگزاری مهر، ۵ مهر ۱۳۹۵
[۴]: پایگاه اینترنتی بانک جهانی: http://data.worldbank.org/indicator/ER.GDP.FWTL.M3.KD
[۵]: پایگاه اینترنتی موسسه تحقیقات آب کشور: www. Wri.ac.ir
منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”nofollow” openin=”samewindow” ]npps.ir[/button]