نگاهی به نورپردازی در منظر شبانه شهرهای ایرانی؛ به بهانه ی نورپردازی شبانه مسجد امام اصفهان

 

چه در تابستان که شب های کوتاهش جبرانی برای گرمای روز است و چه در زمستان که کسر بزرگی از بیست و چهار ساعت یک روز در اختیار شب قرار گرفته است، شب زمانی مهم و موثر در زندگی شهری است. اگر روز را عرصه فعالیت به شمار آوریم که زندگی شهروندان معطوف و متوجه حوزه های شغلی و آموزشی است، شب فرصتی برای استراحت، تفنن و گردش می تواند باشد. به عبارت دیگر شب به قدر روز فرصتی عمومی برای دخل نیست، بلکه عرصه ای برای خرج است. آنچه در روز کسب شده، در شب مورد استفاده قرار می گیرد. با این پیش زمینه، شهر در شبها شخصیتی پذیرنده دارد. موضوع واقع می شود و به چشم می آید. و حتی می تواند این ادعا را تا اینجا توسعه داد که با اینکه روز روشن است، اما شهرها در شب دیده می شوند.

دیده شدن شهرها به چه معناست؟ چه زمانی در برابر این پرسش که آیا تبریز را دیده ای و یا یزد، مشهد و اصفهان را پاسخ مثبت می دهیم. چه مرزی جدا می کند میان به شهری رفتن و یا شهری را دیدن؟ چه چیزی سندی بر این مدعاست که شهری دیده شده است؟ اگر بلیط های مسافرتی در سریال های تلویزیونی استعاره ای از سفر به شهری دیگرند، اما شهری را تماشا کردن در عکس هایی سندیت می یابد که مسافران با دیدنی های شهر به یادگار برداشته اند. در حقیقت دیدن دیدنی های یک شهر است که دیدن شهر به حساب می آید. نگاهی به تصاویر به اشتراک گذاشته شده در فضای مجازی ثابت می کند که سفر به اصفهان با مسجد امام و یا شیخ لطف الله، شیراز با حافظیه، مشهد با حرم حضرت رضا (ع)، تبریز با برج ساختمان شهرداری و تهران با برج آزادی است که در عرف پذیرفته می شود. عکس گرفتن از بناهایی که بارها دیده شده اند و حتی بدون تجربه بصری نزدیک، برای همه قابل شناسایی اند به قصد معرفی بنا صورت نمی گیرد. چه اینکه جستجویی ساده و آسان در فضای اینترنت بهترین و با کیفیت ترین عکس ها را از بهترین عکاسان در اختیار ما قرار می دهد. پس چه چیز سبب تمایل مردم به عکس گرفتن با نشانگان شهری و المان های سرزمینی است؟ جز آن که ماهیت تجربه بودن در شهری دیگر را مستند می کند و به بازنمایی این کیفیت تازه تجربه شده می انجامد؟

اگر این ضرورت زمانی یعنی شب را در کنار این ضرورت مکانی یعنی بناها و المان های یادمانی شهری قرار دهیم، نتیجه می گیریم که وضعیت این بناها در شب، موضوعی مهم، ضروری و حتی حیاتی است. تماشای میدان نقش جهان و یا ایل گلی در شب که حیات شبانه متمایزی از روز را به نمایش می گذراند، تنها با اتخاذ تمهیدات مناسب نورپردازی میسر می شود. نورپردازی شبانه این فضاها متضمن استمرار حیات شهری آن ها است. نگاهی به تجربه حرم حضرت رضا (ع) آشکار می کند که تداوم زیستی فضاها در شب وابستگی مستقیم و بی خدشه به نظام نوردهی این فضاها دارد. نظامی که کارکردهای متمایزی را باید پوشش دهد. نور جز آنکه باید تامین کننده ایمنی و امنیت برای جمعیت پذیری این فضاهای شبانه باشد، خود به عنوان عاملی فضاساز نقش ایفا می کند.

لکوربوزیه که پدر معماری وشهرسازی مدرن محسوب می شود معماری را بازی با اشیا در زیر نور می دانست. معماران دیگری هم چون لویی کان و تادو آندو تعاریفشان از معماری را معطوف به نور نموده اند. در بسیاری از رقابت های معماری این روزها نیز ارائه اثر مشروط به طراحی نور برا حیات شبانه اثر است. از سوی دیگر، در مقیاس شهر، ارزش معمارانه بناها به پدیداری آن ها در منظر شهری وابسته است و اینکه کالبد یک بنا چگونه دیده می شود مهمترین وجه آن بنا به حساب می آید. به عبارت دیگر، این نور است که ارزش و حتی وجود یک بنای معماری را صورت بندی می کند. پس می توان اینگونه انگاشت که طرح یک بنا در مقیاس واقعیت شهری اش، نحوه تعاملش با نور است و یا حتی تا اینجا پیش رفت که طراحی، کاربا نور است. اما در شب ها که در غیاب روشنایی روز، این مهم به نور پردازی مصنوع واگذار می شود، موجودیت نور، عین موجودیت بنا تلقی می گردد. به عبارت دیگر، نور پردازی شبانه، ادامه طراحی بنا در شب است.

چه طراحی این شایستگی را دارد که طراحی مسجد امام را در شب ادامه دهد؟ چه طراحی این اعتماد به نفس را دارد که طراحی برج آزادی را با آن کیفیت خارق العاده در شب تداوم بخشد؟ این پرسش برای نمونه هایی مانند جداره سازی ورودی شیراز در مجاورت دروازه قرآن که مهرداد ایروانیان به طراحی شبانه آن نیز اندیشیده است پاسخ صریحی دارد که حفظ وضع موجود است. اما برای بناهای تاریخی یا بناهایی که فاقد طرحی معین برای نورپردازی هستند چه کسی تصمیم می گیرد؟ شهرداری ها و یا در مقام مشاوره میراث فرهنگی، نهادهای مسئول در این زمینه اند. اما آیا دفتر فنی میراث و یا مهندسین شهرداری در چنین سطحی از کیفیت طراحی قرار دارند که خط روی خط بزرگان معماری ایران بکشند؟ آیا نورپردازی این بناها نباید با مکانیزمی کنترل شده به بزرگان معماری سپرده شود؟ آیا بناهایی که در مقیاس بین المللی دارای شخصیت هستند نباید در رقابتی بین المللی به فرصتی طراحانه بدل شوند که بتواند کیفیت معماری روز را در شب تداوم بخشد؟ و این سوال به نحوی خاص تر از شهرداری اصفهان پرسیده می شود که بین خصلت روزانه مسجد امام و خصلت شبانه آن چه نسبتی وجود دارد؟ آیا این ریسه های چند رنگ آویخته، طرحی مبتنی بر کیفیت والای مسجد امام است؟ و یا تصمیمی که مجریان، با ریسه های رنگی در دست و بر سر خود بنا در لحظه آن را اتخاذ کرده اند؟ کدام شورای تخصصی و کدام جمع آکادمیک و یا حرفه ای اجازه برپایی چنین طرحی را داده است؟ این متن بنا ندارد در قامت نقدی زیبایی شناسانه به مزیت ها و یا معایب چنین طرحی و یا سنجش نسبت آن با ماهیت معماری مسجد بپردازد، چرا که با هر کیفیتی، مشروعیت چنین طرحی و مکانیزم به عینیت رسیدن آن است که مورد سوال قرار دارد.

47249236-1

حیثیت میدان نقش جهان با حیثیت یک بوستان محله ای و یا حتی شهری تمایز آشکاری دارد. این میدان نه وسایل بازی دارد و نه اصنافی که در یک پارک شهری تجمع دارند. آدم هایی که این میدان را بر بوستان های بسیار اصفهان ترجیح داده اند، به بازنمایی کیفیتی تاریخی و هویتی دل خوش دارند که حس مکانی متمایز از دیگر فضاهای عمومی دارد. آیا همان سیاست ها و نحوه رفتاری که در این بوستان ها رواج دارد شایسته این میدان نیز هست؟ و بگذاریم که این سوال را به این نحو توسعه دهیم که آیا در همان بوستان های عمومی نیز نباید نورپردازی شبانه را به عنوان امری طراحانه آن هم در مقیاس و اهمیت شهر، به اهلش واگذار نمود؟ پاسخ به این پرسش، پاسخ به سلسله پرسش های مشابهی است که مدیریت شهری در ایران با رویکردی تخصص گریز مدت هاست از مواجه عملی با آن ها اجتناب می کند. بدون شک این سوال نیز مانند سوال های دیگر تنها در خافظه مخاطبانی باقی می ماند که باید در قامت خواستی عمومی و در کالبد انجمن های شهری به مطالبه حق و حیثیت شهرهای خود بپردازند. امری مهم که جای خالی آن در ساماندهی عرصه عمومی همواره به چشم می آید.

مطلبی دیگر
چقدر فراماسونر هستیم؟