مفهوم «تصاحب» که در چند سال اخیر بهشدت موردتوجه قرارگرفته به شرایطی اشاره میکند که از یک ایده یا اثر فرهنگی-هنری برخلاف اراده و اهداف صاحب آن استفاده شود. این واژه معمولاً در مواردی مانند «تصاحب فرهنگی» به کار میرود که در آن نیروی خلاق یک گروه ضعیف توسط اعضای یک گروه قویتر مورد سوءاستفاده و استثمار قرار میگیرد. بهترین مثال برای توصیف این مفهوم استفادهی نیروهای آنارشیست از هنر مدرن در جریان جنگ داخلی اسپانیا است. آنها از ایدههای هنرمندان باوهاوس- مدرسه معماری مدرن آلمان – و سورئالیستها برای طراحی سلولهای شکنجهی روانی خود سوءاستفاده کردند.
این داستان تکاندهنده در اوایل سال ۲۰۰۰ توسط یک مورخ هنر اسپانیایی به نام خوزه میلیکیوا فاش شد. او زمانی که اسناد جنگ داخلی اسپانیا را بررسی میکرد با مدارک شهادت معمار فرانسوی آلفونس لارنسیس مبنی بر طراحی عجیب و غیرمعمول سلولهایی مواجه شد که برای زندانی کردن اسیران جنگی فاشیست ساختهشده بودند.
لارنسیس اعتراف کرد که با الهام از تئوریهای رنگ واسیلی کاندینسکی و دیگران دیوار این سلولهای پنجمتری را با طرحهای هندسی گیجکننده پوشانده است. تختخوابها برای ایجاد حالت تهوع و جلوگیری از استراحت زندانیان زاویهی ۲۰ درجه داشتند که باعث میشد در هنگام خواب به سمت پایین سُر بخورند. در کف سلول آجرهای ایستاده ای به شکل ماز بهکاررفته بود تا مانع راه رفتن زندانیان در یک مسیر مستقیم شود. برای روشنایی سلول تنها از نور یک چراغ چشمکزن استفادهشده بود که رنگهای تند و زننده سلول را تشدید میکرد. زندانیان در این سلول امکان استراحت نداشتند و تنها انتخابشان خیره شدن به تصاویر و طرحهای جهنمی روی دیوارها بود.
در اینجا این سؤال مطرح میشود که تأثیر منفی الگوهای انتزاعی چیست؟ پاسخ این است که این ترکیببندیها مانند بسیاری از آثار چالشبرانگیز نقاشی معاصر، با هدف ایجاد ناهماهنگی خلق می شوند و ماهرانه مخاطب را با فرمهای اریب و منحنی درگیر و احساس گیجی و رنج بصری را به او منتقل میکنند. این طراحیها با فقدان خطوط مستقیم یا زاویههای راست، ترس خزندهای در ذهن زندانیان ایجاد میکنند که منجر به منعطفتر شدن آنها در بازجوییها میشود. لارنسیس تمام این نکات را با مطالعه دربارهی نظریهپردازان هنر مدرن، بهویژه هنرمندان مدرسه باوهاوس که قدرت زیباییشناسی در زندگی روزمره را بررسی کردند، به دست آورد. او از آثار باوهاوس برخلاف اهداف اصلی این موسسه مبنی بر استفاده از دانش هنری برای ساخت فضاهای زیبا و کاربردی کاری و مسکونی استفاده کرد و با این کار دست به یک تصاحب هنری زد.
وقتی تئودور آدورنو بهعنوان یک فیلسوف و مدافع زیباییشناسی مدرنیستی میگوید «حقیقت هارمونی در ناهماهنگی نهفته است»، سوءاستفاده آنارشیستها از ایدههای هنر مدرن نباید تعجبآور باشد. هنرمندان مدرن با بررسی جزییات دقیق هارمونی و ناهماهنگی به عنوان دو وجه متقابل ، راه را برای سوءاستفاده از آثار خود باز کردند. چون هر دستاورد خلاقانهای با خود خطر تصاحب و سوءاستفاده را به همراه دارد.
با این حال، یک کنایهی طنزآمیز و جالب در این ماجرا وجود دارد. آنارشیستها در جبهه جمهوری خواهان و در مقابل نیروهای فاشیستی فرانکو مبارزه میکردند. فاشیستها به تنفر از هنر مدرن مشهور بودند و آن را مجموعهای «منحط» از آثار غیرطبیعی و ناخوشایند میدانستند. آنها همانقدر که دربارهی هنر مدرن واقعی اشتباه کردند، نسبت به آثار لارنسیس بهعنوان پلیدیهای زیبایی شناسانه دیدگاه درستی داشتند. علاوه بر این، لارنسیس هم با انحراف از اهداف اصلی مدرنیسم، تقریباً توانست روحیه ضد هنری دشمن فاشیست خود را اثبات کند.
منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”nofollow” openin=”samewindow” url=”http://architizer.com/blog/the-architecture-of-psychological-warfare/”]آرکیتایزر[/button]