[divider]عمارت مسعودیه، از دیروز تا امروز[/divider]
عمارت مسعودیه کاخ بزرگی است در منطقه بهارستان تهران، در خیابان ملت، که در ۱۲۹۵ ه.ق. به فرمان مسعودمیرزا ملقب به ظلالسلطان فرزند ناصرالدین شاه در اراضی باغ نظامیه ساخته شد. این مجموعه پس از کاخ گلستان دومین کاخِ بزرگِ قاجاری در پایتخت است. دربارهی زیبایی تزئینات و معماری آن بسیار گفتهاند، داستانهای زیادی دارد و بسیار دربارهی وقایع تاریخی آن نوشتهاند؛ عمارتی که در جریان تحولات مشروطه خواهی نقش پررنگی داشته است. از همان زمان که مجلس را به توپ بستند، بسیاری از مشروطه خواهان به مسعودیه پناه بردند و خیلی از آنها بعد از پناه گرفتن در این عمارت، توانستند زنده بمانند و راه را ادامه دهند. پس از واقعهی بهارستان، عمارت مسعودیه نیز به همراه خانه ظهیرالدوله و سایر مشروطه خواهان به رگبار بسته شد. از آن پس گویی سرنوشتی تاریک برایش نوشتند و عمارت راوی حکایات شوم تاریخ شد. مگر نه اینکه کاخها ساخته شدهاند تا در نمایش ثروت و قدرت شاهان و متمولان و مالکان جلوهگری کنند و پذیرای اعیان و اشراف باشند، کاخ را چه به پناه دادن به مشروطهخواهان، رعیت و مردم. پس نیروهای قزاق روس به دستور محمدعلی شاه، مشروطهخواهان و عمارت را یکجا به رگبار بستند.
بعدها در اوایل سدهی سیزدهم خورشیدی اولین کتابخانه و موزهی ملی ایران جایی در گوشهی این عمارت برپا شد. ساخت و سازهایی در دوران پهلوی درون آن انجام شد و مدتی به عنوان انبار و پارکینگ از آن استفاده شد. از آن پس مدتی به ساختمان وزارت آموزش و پرورش تبدیل شد و در سال ۱۳۶۲ به سازمان میراث فرهنگی سپرده و در ۱۳۷۷ در فهرست آثار ملی ثبت شد. مدتی بخشهای اداری سازمان میراث فرهنگی در آن مستقر بود. بعدها در بحبوحهی اتفاقات سیاسی سال ۱۳۸۹ کارمندان و میراثیان را از عمارت بیرون راندند، سازمان میراث فرهنگی چندپاره شد و دفاتر سازمان به اصفهان و شیراز و قزوین کوچ داده شد. میراثیها و گروهی از خبرنگاران در این عمارت تجمع و به این فرآیند اعتراض کردند اما صدای آنها به جایی نرسید و دورهای از اتفاقات ناگوار در تاریخ میراث ثبت شد و آسیبهای جدیای به حوزههای ثبت ملی، ثبت جهانی و اسناد وارد آمد. در این سالها عمارت مسعودیه که خالی شده بود به همراه کاروانسرای وکیل و سرای عامریها برای بهرهبرداری به مدت ۵۹ سال به یک شرکت سرمایهگذاری بزرگ در حوزههای نفت، قطعات خودرو و گردشگری واگذار شد. مزایدهای که به گفتهی محمدرضا پوینده مدیر عامل صندوق احیا تنها با حضور یک شرکت کننده صورت گرفت و ابهاماتی داشته است. محمد بهشتی، تقیزاده و فرهنگی نیز به عنوان سه تن از قدیمیهای میراث که سابقهی مدیریتی در سازمان و صندوق احیا را داشتهاند نیز به عنوان مشاور سرمایهگذار انتخاب شدند. واگذاری عمارت مسعودیه به بخش خصوصی سرآغازی بود بر خبرساز شدن این بنا که در یک سال گذشته به اوج خود رسید.
اختلاف بین شرکت عظام و صندوق احیا و بهرهبرداری طی سال گذشته بالا گرفت و سبب شد که قرارداد واگذاری عمارت مسعودیه به بخش خصوصی در بهار امسال فسخ شود. شرکت سرمایهگذار آن را نپذیرفته و قرار است در آبان ماه امسال دادگاهی حکم نهایی را صادر کند تا مشخص شود چه سرنوشتی در انتظار این بنای تاریخی است. بنا به ادعای مسئولان صندوق، شرکت سرمایهگذار به انجام تعهدات خود پایبند نبوده است؛ کاربری عمارت را بدون توافق با صندوق تغییر داده است، اجاره بهایی به سازمان پرداخت نکرده است، تنها به اندازه ۱۰ درصد مبلغ توافق شده در مسعودیه هزینه کرده و بر خلاف قرارداد، بهرهبرداری را پیش از اتمام عملیات مرمتی آغاز کرده است.
قرار بود که این بنا طی ۳ سال توسط شرکت سرمایهگذار مرمت شود اما گزارشها نشان میدهد که قسمتهای زیادی از عمارت مرمت نشده است و وضعیت نامناسبی دارد. دیوار غربی مجموعه با خطر ریزش رو به رو است و اگر این اتفاق بیفتد امکان تخریب قسمتهای دیگر هم هست. گزارشهایی از وجود موریانه خبر میدهند، گچبریها، آیینه کاریها، ترکهای عمیق بنا و عمارت سردر که مرمت آنها ربطی به کاربری بنا ندارد انجام نشده است. عمارت دیوانخانه در این بنا حتی استحکامبخشی هم نشده است و بخش عمدهای از آن به مدد داربست سرپا است. بخشی از اعتراض صندوق هم متوجه همین مساله بوده است. اما جای سؤال است که چرا صندوق احیا انتظار دارد، شرکت سرمایهگذار بدون تضمین سود تجاری و بازدهی مالی به مرمت بنا مشغول شود؟ اساساً مگر سرمایهگذاری بخش خصوصی برای سودآوری اقتصادی و مالی انجام نمیشود؟ هرچند که در سفرهخانه و حوضخانه سکو زدهاند و کف را پوشاندهاند و برای اجرای کنسرت و نمایش تئاتر از آنها بهرهبرداری میشود؛ قسمتهایی از عمارت حتی استحکام بخشی نشدهاند و احتمال ریزش آنها وجود دارد، با این وجود میتوانند امکانی باشند برای بهرهبرداری و سودآوری.
[divider]چرا مسعودیه هتل نشد؟[/divider]
مسئولان شرکت عظام و مهندسین مشاور چنین استدلال میکنند: از آنجایی که طبق مطالعات امکان سنجی، عمارت مسعودیه فضای مطلوبی برای هتل شدن ندارد و در صورت هتل شدن در این عمارت به روی مردم بسته میماند. به همین دلیل بود که شرکت سرمایهگذار خواستار تغییر کاربری بنا شد. اما اگر بسته شدن در عمارت به روی مردم علت درخواست تغییر کاربری بوده است، پس چرا خانهی عامریها به هتلی لوکس و گران قیمت تبدیل و در آن به روی مردم بسته شد؟ چرا هرروزه بناهای تاریخی بیشتری برای تبدیل شدن به هتل به بخش خصوصی واگذار میشوند؟
اما کاربریهایی که در ۵ سال گذشته در بنا استقرار داشتند تا چه میزان درهای عمارت را به روی مردم گشوده است؟ کافی است تا کمی در خیابانهای اطراف عمارت قدم بزنیم، به عودلاجان و پامنار و جمهوری و مولوی و شوش برویم تا افراد بسیاری را ببینیم که درهای عمارت به روی آنها بسته است؛ چرا که مشتریان خوبی نیستند و پرداخت هزینهی حضور در کنسرت پالت و کافیشاپ و عکاسخانهی عمارت در توان آنها نیست. اطراف عمارت پر است از مردمی که درهای عمارت به رو آنها بسته است. البته شرکت عظام ادعا کرده که تا کنون نزدیک به دو برابر مبلغ توافق شده در عمارت مسعودیه هزینه کرده است و صندوق احیا را به علت تعلل و کارشکنی مسبب مشکلات میداند.
به نظر میرسد که سازمان میراث فرهنگی در تعیین اهداف خود برای حفاظت از میراث فرهنگی دچار سردرگمی است. معلوم نیست هدف، حفاظت از اصالتهای فرهنگی و تاریخیِ این آثار است، عبرت از حرکت فرهنگی انسان را برای تمامی مردم خواستار است یا سرمایهگذاری، سودآوری و بهرهوری از بناهای تاریخی؟! به نظر میرسد که سیاستهای سازمان طی یک دهه گذشته بیش از پیش گرایش به تجاری سازی فرآیند حفاظت از میراث فرهنگی، احیا و بهرهبردای اقتصادی، قرار دادن بناهای تاریخیِ فهرست آثار ملی در چرخههای بازار مالیِ زمین و مستغلات، درآمدزایی و بهره وری دارد.
[divider]امروز چه کسی مسعودیه را به رگبار میبندد؟![/divider]
امروز فضای رسانهها پر است از خبرها، مصاحبهها، گفت و گوها و مطالبی که تلاش میکند تا یکی از طرفین دعوا را مسبب این اوضاع، و کارشکنیها را عامل آسیب دیدن عمارت مسعودیه نشان دهند. برخی نیز عدم هماهنگی کافی و اختلاف نظر بین دو طرف ماجرا را دلیل به وجود آمدن وضعیت ناگوار عمارت مسعودیه میدانند. اما اگر کمی دقیقتر نگاه کنیم عملکرد هر دوطیف ماجرا و شرایط موجود تا حد زیادی طبیعی است. بخش خصوصی به دنبال بهرهبرداری و سودآوری یا [به گفته تجریشی مدیر مجموعه مسعودیه] پز فرهنگی و وجهی شرکت سرمایهگذار، تحت لوای قوانین صندوق احیا، به مداخله و مرمت و تغییر کاربری بناهای تاریخی دست میزند.
صندوق احیا نیز که از منابع مالی و اقتصادی سازمان است، تلاش دارد که در عین ایجاد و افزایش منابع مالی و گسترش حوزهی ورود بخش خصوصی به میراث فرهنگی، جنبههای مثبتی از وضعیت بناهای واگذار شده را به نمایش بگذارد تا بدین ترتیب در جلب سرمایهگذاریهای بعدی موفق باشد. پس طبیعی جلوه میکند که بنای تاریخی که امکان سودآوری مالی آن با استقرار کاربری توافق شده، زیر سؤال است و از کاربری احتمالی آن اطمینانی نیست، توسط بخش خصوصی مرمت نشود، مگر قسمتهایی از آن که برای بهرهبرداری آماده است.
امروز آیا لازم است تا شرایط عمارت مسعودیه را تحت لوای خصوصی سازی میراث فرهنگی و پولی سازی فرآیند حفاظت بررسی کرد؟ شرکت سرمایهگذار، عملیات مرمتی را در بنای تاریخی انجام نمیدهد و حتی پیش از مرمت مجموعه به بهرداری از آن مشغول است. صندوق احیا از به تعویق افتادن عملیات مرمتی، موعد بهرهبرداری کامل و پرداخت اجاره بها ناراضی است. شهرداری تهران نیز خط مترو را از بیخ گوش عمارت عبور داده و لرزشهای مکرر سبب نوعی لهیدگی در مصالح ساختمانی شده و بخش نمای ساختمان در حال جدا شدن از بنا است. گروه پالت آلبوم محبوب و پرفروشش را در آن رونمایی میکند. آزاده اخلاقی نیز که آثارش در گالریها و اکسپوهای معتبر با قیمت بسیار بالا به فروش میرسد، صحنهی به توپ بستن مجلس را در عمارت بازسازی میکند؛ اما چه سرنوشتی در انتظار ۱۰۸۲ بنایی است که محمدرضا پوینده قول واگذاری آنها به بخش خصوصی را داده است؟ به نظر میرسد به زودی حجم زیادی از بناهای تاریخی غیر نفیس و قابل واگذاری به بخش خصوصی شناخته شوند. پیداست که دلایل پیدایش وضع موجود را باید بیشتر در ساز و کارهایی جست که فضاهایِ عمومیِ تاریخیِ شهر را به بهرهبرداری و قرارگیری در چرخه اقتصادی بازار سوق میدهد.