اگر معماری را به عنوان امری فرهنگی و رسوب تجربه زیسته یک جامعه در قالب کالبد بدانیم بعید است که امروز بتوانیم از اثرات دنیاگیری یک بیماری بر آیندهی معماری صحبت کنیم. تغییر در الگوهای معماری با سرعتی بسیار کم و پس از گذشت زمان اتفاق میافتد و پیامد تغییر تجربه زیسته در اثر تغییرات طولانی مدت روش زندگی است. اما بشر در کوتاه مدت هم بازنگریهایی در شیوه زیست و سکونت خود اعمال کرده است یکی از مثالهای این امر واکنشهای دفاعی و یا پیشگیرانه در برابر تغییرات بزرگی همچون بحرانها است.
سرعت موضوعی اساسی در بحران است. برآورد درست از سرعت تغییر وضعیت و پیشرفت بحران، سرعت در گرفتن تصمیمهای درست و سرعت در به کار بستن این تصمیمها از عوامل حیاتی برای بیرون آمدن از بحران است. اما معماری در بحران چطور با موضوع سرعت کنار آمد؟
پس از دنیاگیری بیماری کویید ۱۹، ایجاد سریع فضا برای پاسخ به نیازهای جدید مانند نیاز بسیار زیاد به فضای نقاهتگاهی از جمله چالشهایی بود که در کوتاه مدت پیش روی معماری و معماران قرار داشت. معماری چه در موضوع تولید اندیشه و چه در امر تولید فضا از آنجا که با سرعت نسبتی ندارد برای یافتن پاسخ این چالشها به گذشته رجوع کرد.
دو راهکار برای تولید سریع فضا پیش رو بود:
اول، استفاده از ساختمانهای پیشساخته، یعنی ساختمانی که پیشتر برای این نیاز اندیشیده و ساخته شده بود و اکنون فقط لازم بود در مکان مورد نیاز برپا شود. راهکاری که به عنوان مثال در ووهان چین توانست در ۱۰ روز بیمارستانی برای استقرار بیماران مبتلا به ویروس کرونا فراهم سازد و بعدها در برخی کشورهای دیگر هم تکرار شد.
دوم اما استفاده از ساختمانهای موجود بود، یعنی ساختمانی که پیشتر برای نیازی دیگر اندیشیده و ساخته شده بود. با بررسی مواجهه معماران و برنامهریزان فضا با موضوع دنیاگیری بیماری، مثالهای زیادی از این تغییر کاربریها یافت میشود. مانند تغییر کاربری مراکز تجاری، پارکینگها و نمایشگاههای بزرگ، سالن ها و استادیومهای ورزشی و فضاهایی از این دست به نقاهتگاهها و فضاهای بستری بیماران تحت درمان.
تغییر کاربری بناهای با ارزش و یا تاریخی امر جدیدی نیست و ارتباطی به شرایط بحران و پاسخ سریع به نیازی جدید ندارد. در این نوع تغییر کاربری که از آن حفاظت به روش احیا نام برده میشود، زندگی جاری در یک بنای با ارزش از بین رفته است و این نبود جریان زندگی در بنا منجر به رهاشدن، متروک شدن و آسیب دیدن کالبد میشود. در این رویکرد، معمار یا مرمتگر با تعریف کاربری جدیدی در بنا سعی در احیای زندگی در آن و در نتیجه حفظ کالبد با ارزش آن دارد. همانطور که در پیش فرض و تعریف این تغییر کاربری مشخص است هدف غایی حفظ ارزشهای ساختمان است پس زندگی جدید میبایست تا حد امکان با ارزشهای کالبد متناسب بوده و حداکثر انطباق را با وضع موجود کالبد برقرار سازد. این نوع تغییر کاربری که در آن فرم بر عملکرد اولویت دارد در تعاریف به نام تغییر کاربری تطبیقی (Adoptive Reuse) شناخته میشود.
اما در تغییر کاربری در شرایط بحران تفاوت اصلی در اهمیت عملکرد، موقتی بودن آن، سرعت نیاز برای دستیابی به آن و در نتیجه اولویت داشتن آن نسبت به کالبد است. در این شرایط نیاز به عملکردی مانند انبار موقت، اسکان موقت، بستری موقت باعث میشود از کالبدهای موجود بدون توجه به ارزش های مادی یا معنوی نهفته در آنها استفاده شود. در این تغییر کاربری «انطباق» به معنی چشمپوشی از برخی فعالیتها به دلیل محدودیت کالبد و به نفع حفظ حداکثری کالبد توجیهی ندارد و سعی میشود با بهره گیری حداکثری از ظرفیتهای فضا در کمترین زمان ممکن بیشتری کارایی ایجاد و هرچه بیشتر به نیاز به وجود آمده در بحران پاسخ داده شود.
یکی دیگر از تجربههای تغییر کاربری در این روزهای همهگیری، تجربهی دورکاری و استفاده از فضای خانه به عنوان محل کار است. تجربهای که برای بسیاری از کاربران اتفاقی جدید و نیازمند تغییر نظم موجود خانه و بازنگری در عملکردهای فضایی آن بود. اتاق خواب یا نشیمن دیگر صرفا فضایی برای استراحت یا فراغت نبود و در ساعاتی از روز برای کار درخانه استفاده میشد. اما اگر به سنت تاریخی معماری ایران مراجعه کنیم این اتفاقی جدید و ابداعی تازه نیست. در گذشتهی خانهها هر فضا بیش از آنکه بر اساس عملکردش – اتاق خواب، اتاق پذیرایی، نشیمن و … – طراحی و تعریف شود بر اساس کیفیت فضایی و ابعاد و تناسبات شناخته و با عناوینی مانند تالار، سهدری، پنجدری، ایوان و طنبی خوانده میشد. در این نظام تقسیم بندی هر فضا و مبلمان درون آن به گونهای طراحی شده بود که در ساعات مختلف روز و در روزهای مختلف سال با انعطاف پذیری زیاد پاسخگوی گسترهی وسیعی از عملکردهای گوناگون باشد.
در این نوع فضا مرز میان عملکردها بسیار کمرنگ بود و خطکشی قطعی و تقسیمبندی جدی میان فعالیتهای زندگی همچون کار و فراغت و اختصاص فضایی مشخص به هریک از این فعالیتها کمتر وجود داشت. چیزی شبیه به آنچه که بسیاری از ما در روزهای دورکاری ناشی از قرنطینه تجربه کردیم. دنیاگیری بیماری کووید ۱۹ برخلاف اتفاقی که در مرزهای بین المللی و بین کشورها افتاده و هر روز این مرزها پر رنگتر و جدیتر کرده مرز میان کاربریها را کمرنگتر و رابطهی عملکرد و کالبد را متفاوت ساخته است.
شاید همانگونه که بازگشت به ارزشهایی همانند خودبسندگی در ساخت ساز را بتوان ارمغان این دنیاگیری دانست؛ میبایست با نگاهی به تجربیات گذشته و درس گرفتن از اتفاقات و رویدادهایی که این روزها شیوهی زندگیمان را بسیار سریعتر از قبل دستخوش تغییر ساخته است هر چه بیشتر به انعطاف پذیری فضایی در طراحی و بازنگری در رابطهی عملکرد و کالبد را در اندیشه معماری بپردازیم. رویکردی که علاوه بر کمک به بیرون آمدن از بحرانها و شرایط ناشناخته پیش رو، میتواند به صرفهجویی در ساخت وساز و حفظ محیط زیست و استفاده بهتر از منابع نیز منجر شود.