نویسنده: ایمی لتر
مترجم: امیر مصباحی
برنامهریزیِ قدرتمندی در نظام سرمایهداری وجود دارد اما این برنامهریزی برای بیشینهسازیِ سود انجام میشود. برنامهریزی در سوسیالیسم، اما برخلاف این، بر پایهی دموکراسی و مشارکت تودهای هدایت خواهد شد.
برای بسیاری از مردم [کنار هم قرارگرفتنِ] واژگان «برنامهریزی» و «سوسیالیستی» در جملهای یکسان، سیمایِ دورانِ وحشتِ استالینیستی – برنامههایِ سبعانهِ ۵ ساله، ناکارآمدی و هدررفت را تداعی خواهد کرد.
بااینهمه، در هنگامهی یک بحرانِ اقتصادیِ عمیق و طولانی، بسیاری این را موردتردید قرارمیدهند که آیا [بهراستی] سرمایهداری بهترین راه برای سازماندهی جامعه است؛ [در همین راستا] بدیلهای [ممکن] موردبحث قرار میگیرند.
ما در طی این مجموعه، جنبههای گوناگونِ سرمایهداری را تحلیل کرده و کوشیدهایم تا نیروهای مؤثر بر آن را کشف کرده و به این پی ببریم که چرا بحران، خصیصهی ذاتیِ این نظام است. کارل مارکس کوشید تا سرمایهداری را جهت دگرگون ساختن آن دریابد. وی هدفِ جنبشِ کارگران را کمونیسم تعریف کرده و بعدها اصطلاح سوسیالیسم را ترجیح داد. اما یک چنین جامعهای چگونه سازماندهی خواهد شد؟
پایه سازماندهیِ سوسیالیستیِ جامعه، تولید برای نیاز و نه برای سود است. دو چیز در اینجا بسیار حائز اهمیت است- دموکراسی و برنامهریزی.
برنامهریزی منحصر به سوسیالیسم نیست. حجم کلانی از برنامهریزی همین حالا در نظام سرمایهداری انجام میشود. برای نمونه فقط سوپرمارکتها و حجم زمان، زحمت و فنّاوریای را که مورداستفاده قرار میگیرد تا عادتهای خریدِ مشتری را ثبت کرده و ازاینرو آنها بتوانند عرضهشان را به شکلی صحیح ترتیب دهند، درنظر بگیرید. به این فکر کنید که چه میزان برنامهریزی برای فراهم کردن، پردازش و توزیع کالاها از سرتاسر جهان و رساندنشان به هریک از شعبات آن سوپرمارکت صرف میشود. آنها شبکههای تأمین وسیع و مراکز توزیع گستردهای در اختیاردارند که همهشان بهتفصیل برنامهریزی شدهاند.
اما برنامهریزی در نظام سرمایهداری برپایه شرکتهای منفردی انجام میشود که هریک میکوشند تا سود خود را بیشینه سازند. ازاینرو اگرچه هر شرکت ممکن است بهتفصیل برنامهریزی شود، اما هیچ برنامه کلیای در سرتاسر جامعه وجود ندارد که این موضوع، هدررفت و ناکارآمدیِ وسیعی را به بار میآورَد.
ازاینرو، برای نمونه در اوج دورانِ رونقِ مسکن در ایرلند، شرکتهای بسیاری دیدند که سودهای کلانی [میتوان] به جیب زد. آنها در پروژههای مسکن متعددی سرمایهگذاری و آنها را برنامهریزی کردند. در حال حاضر دستکم ۶۰۰ «خانه اشباحِ»[۱] خالی در ایرلند وجود دارد. کسی تابهحال در این خانهها نزیسته و احتمالاً هم کسی نخواهد زیست چراکه این شرکتها، علیرغم افزایش بیخانمانی، هماینک در حال تخریب بولدوزری این خانهها هستند. هر شرکت، ساختوساز خانهها را برنامهریزی کرده بود اما ازآنجاییکه در رقابت با رقبایش بود، این رقابت به تولید بیشازحد و هدررفت انجامید.
برنامهریزی در سوسیالیسم از بالا به پایین و سودمحور نخواهد بود بلکه درواقع از چیزی آغاز خواهد کرد که جامعه به آن نیاز دارد و این امر بهجای اینکه به تعداد کمی از افراد معمولاً انتخابنشدهای جهت تصمیمسازی نیاز داشته باشد، مشارکت تودهای در مباحثات مربوط به همه جنبههای تولید را میطلبد.
این نوع دموکراسی به معنی سرگردانی بیپایان در صندوقهای رأی یا رفراندومهای پیدرپی نیست. این دموکراسی، مردم جامعه را در بحث پیرامون چیزی که موردنیاز است، تصمیمسازی جمعی و سپس عمل به آن تصمیمات شرکت خواهد داد که خود فرآیندی خواهد بود که هرکسی را، اعم از اینکه در محل کار، دانشگاه، کالج، مدرسه یا اجتماع محلی باشد، میتواند دربرگیرد.
این فرایند نهتنها بسیار دموکراتیکتر که بسیار کارآمدتر هم خواهد بود. هر چه باشد، چه کسی بیش از آن مردمی که خودشان در یک ناحیه یا محلِ کارْ زندگی و کار میکنند، میدانند که چه چیزی در آنجا موردنیاز است؟ کسانی که کارها را – از راندن قطارها تا آموزش به کودکان، از تمیز کردن خیابانها تا ساختن تلفن همراه – انجام میدهند، بسیار بیشتر [از دیگران] در مورد بهترین روشها و فنها میدانند و در جایگاه بسیار بهتری برای تصمیمسازی و ابداعِ ایدههایِ نوین یا پیش نهاد روشهایی جهت بهبود اوضاع قرار دارند.
مسلماً ممکن است که مشاجره یا عدم توافق پیرامون اولویتها یا چگونگی انجامِ کارها وجود داشته باشد، ولی بهجای اینکه ملاکِ تصمیمگیری، سودآوری بیشتر یا ثروتمندتر نمودن یک فرد باشد، درنهایت با آزمونی عملی مفید بودنِ هریک از تصمیمات مشخص خواهد شد. و هنگامیکه تصمیمات گرفته شدند، آنهایی که وظیفه انجامِ تصمیمات را بر عهده دارند، بهجای اینکه بهعنوان گروهی دارای امتیازی خاص از بقیه مجزا باشند، مستقیماً پاسخگویِ همهی افراد دیگر خواهند بود. پیشرفتهای تکنولوژیکی بسیار بیشتر از آنکه برنامه ریختن را بیشازحد پیچیده کند، برقراری ارتباط و به اشتراکگذاری اطلاعات از سراسر جهان را آسانتر میسازد.
اما آیا مردم [با همه این اوصاف] در برنامهریزی مشارکت کرده و تشویق خواهند شد که تولید کنند بهویژه اینکه اگر این کار دیگر بهمنظور دریافت دستمزد نباشد؟ هر چه باشد، بسیاری از مردم کار را بهعنوان چیزی کسالتآور و مشقتبار تجربه کرده و با عدم اشتیاق [به کار] به آن واکنش نشان میدهند ولی این قضیه واقعیت کار را در نظام سرمایهداری نشان میدهد، یعنی جایی که کارگران هیچ کنترل واقعیای بر کارشان، چیزی که تولید میکنند یا چگونگی تولید آن ندارند.
دگردیسیِ ماهیتِ کار از طریق سپردنِ کنترلِ واقعی بر کار و چگونگیِ سازماندهیِ آن به مردم، یک اصل مرکزی در ایجادِ یک اقتصادِ برنامهریزیشدهی سوسیالیستی است و هدف اصلی یک جامعه سوسیالیستی، کاهش طولِ هفته کاری خواهد بود تا زمان در اختیار مردم گذاشته شود که در تصمیمسازیها مشارکت کنند و آنان را از [قیدوبندهای کاری] برهانَد تا بتوانند اهداف پیشرفتِ شخصی خود را، اعم از اینکه این اهدافْ فرهنگی، هنری یا فکری است، دنبال نمایند.
برنامهریزی سوسیالیستی در مورد جامعهِ متداولِ جمعی است که هم شامل نیاز به هم کنترل سیاسی است و هم کنترل اقتصادی؛ و به معنای خلاصی از جامعه طبقاتی و یک طبقه حاکمه بسیار کوچک است که در حال حاضر برایمان تصمیمگیری میکند. چنین چیزی مسلماً دگردیسیِ انقلابیِ جامعه و خلاصیِ کامل از سرمایهداری را میطلبد.
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] Ghost Estate: خانهی اشباح. به خانههای خالی از سکنه در ایرلند گفته میشود که در دورهی رشد سریع اقتصادی این کشور در میانه دهه ۹۰ تا اواخر دهه ۲۰۰۰ ساخته شدند.
منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”nofollow” openin=”samewindow” url=”http://socialistreview.org.uk/375/can-socialist-planning-work”]socialistreview[/button]