فربد امیری| دانشجوی کارشناسی ارشد مرمت شهری، دانشگاه علم و صنعت تهران
در این نوشته میخواهیم به بررسی رویکردهای مختلف مرمتی در مواجهه با یکی از عناصر معماری ایرانی به نام «شربتخانه» بپردازیم و دربارهی نقش مرمتگر و رویکرد مرمتی آن بر روی یکی از نمونههای ارزشمند یعنی «شربتخانهی خانقاه سید واقف افوشته»، بحث کنیم. نکتهی جالب دربارهی مرمت این بنا این است که در تجربههای مرمت در ایران به شیوههای برخورد با بناهایی مانند حمام، مدرسه، و کاروانسرا بسیار پرداخته شده و نمونههای عملی زیادی به شیوهها و رویکردهای متفاوت انجام گرفته است؛ اما دربارهی عنصر شربتخانه و خصوصاً شربتخانهی موردنظر که در نوع خود کمنظیر است، صحبت چندانی نشده و تجربههای عملی شاخصی صورت نگرفته است. در این نوشته، ابتدا مطالبی دربارهی رویکردهای مرمتی بیان میشود. سپس ضمن معرفی کلی شربتخانهها، به ویژگیهای شربتخانهی افوشته میپردازیم و درنهایت رویکردهای موردنظر را نسبت به سوژهی موردبحث بررسی میکنیم.
پیش از شروع لازم است که اهمیت موضوع «حفاظت» و نقش «مرمت» در فرآیند آن را کمی روشن کنیم. طبعاً هر سازهای در طول زمان حیات خود بر اثر آسیبهای انسانی یا طبیعی مستهلک شده و نیازمند تعمیر میشود و به این دلیل تعمیر خرابیها امری سابقهدار در حیات بشر است. این موضوع در طول تاریخ نقشی برای انسان بهعنوان مداخلهگر بنا به وجود آورده است. در این میان آثاری وجود دارد که علاوه بر کارکرد موردنظری که به خاطر آن ساختهشدهاند، کنشهایی در طول دورههای مختلف حیات اجتماعی یا سیاستهای حکومتی یا حوادث طبیعی بر تاروپود شخصیت آن اثر گذاشته و بهمثابهی یک شاهد، روایتگر تاریخ میشوند و این مهم ارزش مضاعفی به اثر میدهد. حال با این اوصاف میتوان ضرورت امر «حفاظت» را در سیر زندگانی یک بنا و یا یک بافت، بهخوبی دریافت.
مراد از «حفاظت» فرآیندی است مشتمل بر انواع عملیات لازم برای صیانت از میراث تاریخی و فرهنگی که حیطهی آن بسته به نوع سوژهی موردنظر متفاوت و متنوع است. ازجملهی عوامل و عملیات مختلف برای حفاظت، «مرمت» بنا است که خود تعاریف مختلف دارد که در لغتنامهی بینالمللی معماری و شهرسازی، مداخلهی علمی و فنی بهمنظور تداوم حیات بنا یا اثر هنری،تعریف میشود.
در هر عملیات مرمتی دو عنصر قابلتمایز نقش اساسی دارند; نخست موضوع مورد مرمت و دوم عامل انسانی مرمت یا مرمتگر. بدیهی است که مرمتگر بهعنوان مداخلهگر در اثر نقش تعیینکنندهای دارد. از سوی دیگر باوجوداینکه راهبردها و ضوابطی، چه در مقیاس بومی و چه در مقیاس جهانی، برای مرمتگر تدوین و توصیهشده است، اما همواره نقش او از اهمیت ویژه برخوردار بوده و نظریهپردازان مرمت در رویکردهای مختلف آن ویژگیهای متفاوتی برایش قائلاند.
با نظر و تأملی بر تاریخ امر حفاظت و اصول مرمت و توجه به نقاط عطف آن و علیرغم تداخلهای زیادی که میان نظریات نظریهپردازان و منتقدان مختلفی چون «جان راسکین»، «وینکلمن» و «پیوجین» و…وجود دارد، میتوان مجموعاً سه رویکرد مفهومی یا معنایی از آنها برداشت کرد؛ نخست رویکردهایی هستند مبتنی بر تجاربی که شاکلهی اصلی آنها بر اساس راهبردهای تاریخی، زیبایی شناسانه، احساسی یا فنی است. بنابراین مرمتگران در این دیدگاه تعریف خاصی بهجز «صاحبان مهارت و تجربه و دیدگاه هنری» نمییابند.
دوم رویکردهایی است که گرچه بهنوعی منتج از دستهی اول هستند اما به لحاظ فلسفی متمایز از آناند. این نگرش که در پی گسترش تفکر علمی قرن نوزدهم و شکلگیری پوزیتیویسم شکل گرفت، آثار مرمتی را تنها در شأن کالبدی آنها موردبررسی قرار میدهد. استفاده از روشهای کمی و رعایت شرایط علمی بیشترین سهم را در این دیدگاه دارد.
نخستین آثار سومین رویکرد از قرن هجدهم با نظریات «پیوجین» آشکار شد و در قرن بیستم حول نظریات «چزاره براندی» و مبتنی بر نگرش فلسفی «هایدگر» به هنر، شکل گرفت. ازنظر این دسته، آنچه در حوزه مطالعهی تاریخی یا دانش فنی قرار میگیرد، شأن شیئیت آثار است نه شأن هنری آن؛ و مرمت آثار را معطوف به ساحت هنری آن میدانند و بهمثابهی یک اثر هنری در موضوع مرمت لحاظ میشود. در این دیدگاه، صاحبان دیدگاههای اول و دوم در عمل بیشتر ناظر به شأن شیئی آثار بودهاند؛ اما در اینجا فهم اثر هنری و نسبتی که مرمتگر با اثر هنری پیدا میکند، اهمیت ویژهای مییابد.
با نگاهی به رویکردهای ذکرشده میتوان دریافت که پرداخت هرکدام نسبت به فضای شربتخانه تا چه میزان قابلتوجهی امکان وقوع نتایج متفاوتی را در پی دارد؛ اما پیش از پرداختن به آن لازم است که بهقدر کفایت راجع به تاریخچه و چیستی «شربتخانه» بدانیم.
درباره اینکه شربتخانه دقیقاً از چه دورهای در ایران به این نام آغاز به کار کرده است اطلاعات دقیقی در دسترس نگارنده نیست اما بااینحال چنین مینماید که پس از ظهور اسلام و خصوصاً پس از شکلگیری حکومتهای مسلمان در ایران و منع استفاده از نوشیدنیهای الکلی، فضای موردنظر رواج یافته است. بنا به آثار و اسناد برجایمانده به نظر میرسد که نخستین نشانههای رواج و گسترش در ساخت شربتخانه مربوط به سلطنت تیموریان و در شهر سمرقند بوده است اما اوج استفاده از آن به دورهی شکلگیری حکومت شیعی صفوی بازمیگردد و تا دورهای که قهوه بهعنوان یک نوشیدنی وارد سازوکار اجتماعی مردم ایران شد، شربتخانه فضایی برای گردهمایی و گپ و گفت همراه با نوشیدنیهای گوارا بود. پس شاید بتوان شهرهایی چون سمرقند و اصفهان را از مراکز مهم و اصلی شکلگیری شربتخانه به شمار آورد.
در شربتخانه (همانند قهوهخانهها در ادوار بعد)، مردم از گروهها و صنفهای مختلف به معاشرتهای اجتماعی میپرداختند و پس از گذراندن روز کاری خود زمانی را صرف استراحت در این مکان میکردند.
دکتر «پولاک» معلم طب و جراحی در سفرنامهی خود در توضیح واژه شربت آورده است: «شربت عصارهای ترش است که آن را با قند میآمیزند و قوام میآورند و به هنگام نوشیدن با آب یخ مخلوط میکنند. این مشروب طرف توجه ایرانیهاست. برحسب اجزای گوناگونی که به کار برده میشود شربتهای مختلف میتوان ساخت از قبیل شربت سرکه، ریواس، لیمو، انار، غوره، به، آلبالو، تمر، زرشک و غیره»(پولاک، ۹۰:۱۳۶۸).
شربتخانهها عموماً در اماکنی که جمعیت قابلتوجهی در آن رفتوآمد داشته باشند ساختهشدهاند; مانند قیصریه بازار اصفهان و یا در نزدیکی خانقاه سید واقف افوشته. اما با بررسیای که بر روی شربت خانههای موجود انجامگرفته میتوان دریافت که ازنظر عملکردی به دودستهی حکومتی و مردمی تقسیم میشوند. شربتخانههای حکومتی به دستور یک مقام ارشد حکومت مانند شاه و برای پذیراییهای خاص و اعیان ساخته میشدند; مانند شربتخانه شاهی سردر قیصریه بازار اصفهان. نکته حائز اهمیت آن است که شربتخانه شاهی درعینحال که ورودیهای متعدد داشته ، با توجه به کاربری حکومتیاش، فاقد ورودی شاخص دعوتکنندهای متناسب باشکوه و عظمت آن بوده است. در کل باید این نکته را مدنظر داشته باشیم که نمیتوانیم مانند سایر عناصر معماری ایرانی مانند مسجد، کاروانسرا و… ، یک الگوی خاص یا منحصربهفرد برای پلان و ساختار کالبدی شربتخانهها قائل شویم و هرکدام از شربتخانههای موجود به فراخور ویژگیهای دورهی تاریخی و کاربرد و عوامل استفادهکننده از آن ، ویژگیهای کالبدی و تزیینات خاص خود را دارند.
و اما موضوع موردبحث ما که شربتخانهی خانقاه سید واقف واقع در افوشته است از نمونه شربتخانههای مردمی محسوب میشود. این شربتخانه داخل محوطه یک باغ در نزدیکی خانقاه سید واقف (از عرفای صاحبمنصب قرن نهم هجری قمری) واقع در افوشته (بافتی در نزدیکی شهر نطنز فعلی) بنا شده است.ساخت خود بنا در سال ۸۷۶ ه.ق به همراه تزییناتش پایان گرفته است. این بنا در دوران اولیهی ساخت خود به چهارصفه مشهور بوده و در سدههای بعدی به خاطر پررنگتر شدن نقش عملکردی خود به شربتخانهی سید واقف در بین مردم تغییر نام میدهد. طبق اسناد مکتوب تاریخی ساختمان بنا دارای دو طبقه بوده که بر اشکوب دوم گنبدی نیز بنا شده بوده است. اما در حال حاضر بنا یک طبقه است و تنها آثار خردی هاکی از وجود اشکوب دوم بر روی سقف بنای فعلی دیده میشود. ساختمان در طبقهی اول یک چهارصفه است با چهار گوشواره در گوشههای خود و چهار ایوان بر اضلاعش. دو تا از گوشوارهها هشتضلعی و دوتای دیگر ششضلعی هستند. دلیل مشخصی بر این ویژگی ذکر نشده اما شاید بتوان چنین تصور کرد که گوشوارههای هشتضلعی دارای پلکان مارپیچی به طبقهی بالا بوده است اما درعینحال هیچگونه شواهدی دال بر این موضوع وجود ندارد و حتی هیچ اثری از پلکان در گوشوارهها یافت نمیشود. قابلذکر است که در حال حاضر ایوان و گوشوارههای ضلع شرقی بنا تا حد قابلتوجهی تخریبشدهاند.
تزیینات بنا کاملاً مبتنی بر شیوههای دوران تیموری و گاه ادامهی الگوهای ایلخانی هستند. گچکاریهای دیوار و سقف و نقوش منحصربهفرد آن در میان نمونههای همعصر خود بسیار متمایز مینماید. دیوارها تا ارتفاع یک متر و بیست سانتیمتری با کاشی لاجوردیرنگ که خود از ویژگیهای دوران تیموری است پوشانده شدهاند. طرح روی کاشیها هم شامل ششضلعیهای پیوستهای است که در نوع خود کمنظیر و خاص مینماید. باوجوداینکه با یک سقف صاف در این بنا مواجهیم ، در چهارگوشهی داخلی شاهد گوشهسازیهای مقرنس گچی هستیم که تزیینات پرتکلف و خاصی را نمایش میدهد. در این میان باید اشاره شود که آجرچینی ساختمان بسیار ساده و کمآرایه و به دور از تکلف انجام شده و این مهم از معدود شواهد کالبدی ما دال بر مردمساخت بودن این اثر به شمار میرود.
با توجه به گفتگوهای انجام شده با اهالی منطقه، شربتخانه تا اوایل سدهی اخیر مشغول به کار بوده اما عملکرد آن محدود به مراسم ایام محرم و نذورات آن بوده است. طبق مصاحبههایی که با ساکنان قدیمی افوشته انجام شد، ضمن آنکه شربتخانه یک فضای عمومی و مردمی بوده، به نظر میرسد که به خاطر محدود شدن عملکرد آن پس از گذشت زمان به به محل تهیهی نذورات ایام محرم، اقشار طبقات پایین و متوسط جامعه کمتر در فعالیتهای شربتخانه شرکت داشتهاند و اقشار متمول، آن هم در ایام خاصی از سال در آنجا به فعالیت میپرداختند. یکی از ساکنین قدیمی محل اینگونه اظهار داشت که شربتخانه را در دوران کودکی خود فعال و پویا به خاطر میآورد و برای نذورات ایام محرم ،اقشار متمول زمان در آنجا شربت و چای تهیه میکردند.
حال با توجه به ویژگیهایی که از بنا برشمردیم، درمییابیم که در مواجهه با این بنا عواملی چون تاریخ، عملکرد، هدف ساخت، فرهنگ بومی، ویژگیهای کالبدی و تزیینات آن بسیار حائز اهمیت هستند. اگر بخواهیم از نگاه رویکرد اولی که در متن به آن اشاره کردیم بنا را بررسی کنیم باید همهی تمرکز خود را معطوف به فنون و مهارتهای تعمیر بنا مبتنی بر نظر مرمتگر کنیم. یعنی اینکه مرمتگر با توجه به معیارهای زیباییشناسانه و مهارتهای شخصی خود یا فرهنگ غالب منطقه دست به مداخله در بنا میزند و چهبسا ممکن است مرمتگر درصدد آن برآید که طبقهی دوم بنا را با توجه به روایات مکتوب یا شفاهی و یا حتی سلیقه و هنر شخصی خود بازسازی کند. دیوار پشتبند بنای کلزئوم خود از نمونههای شاخص اینگونه رفتار با بنای تاریخی به شمار میرود. اگر که برای مثال ما با بنایی قاجاری مواجه بودیم، به دلیل کثرت نمونههای مشابه، شاید توجیه چنین رویکردی نسبت به بنا سادهتر باشد اما ما با یک اثر فاخر در یک دورهی زمانی مواجهیم که نمونههای مشابه آن را به لحاظ عملکردی و کالبدی بسیار بهندرت میتوان پیدا کرد.
در رویکرد دوم ما با یک اثر دورهی تیموری مواجهیم که مرمت آن ملزم به رعایت همهی اصول فنی برای تعمیر و بازگردانی ویژگیهای کالبدی با حفظ همهی اصول فنی دوران خودش است. برای نمونه در این روش نیز، بازسازی عینبهعین طبقهی فوقانی به همان سبک و با همان تکنیک امری بسیار محتمل است. کیفیت اجرای چنین مرمتی بستگی به میزان آشنایی مرمتگر نسبت به فنون دورهی تیموری و تزیینات و ویژگیهای آن زمان و مهارت او در به کار بردن دقیق آنها دارد. درواقع دست مرمتگر برای ایجاد مداخله در بنا نسبت به حالت اول بسیار بستهتر مینماید و قاعدهمندتر عمل میکند. در اینگونه موارد پس از مرمت، تشخیص قسمتهای تعمیر شده با قسمتهای کهنه مشکل میشود و گاهی حتی ممکن است مرمتگر مرتکب جعل بعضی قسمتها و تزیینات شود و نو را بهگونهای کهنه یا کهنه را به شکلی نو درآورد.
در رویکرد سوم ما نسبت به این بنا، بیش از هر چیز اصالت هنری بنا مد نظر است. بدین معنی که با یک اثر هنری از دورهی تیموری مواجهیم که ویژگیهای منحصربهفرد آن بسیار بهندرت در موارد مشابه آن یافت شده است و نگهداری این اصالت هنری اولویت کار مرمتگر قرار میگیرد. حفظ اصالت هنری منوط به کمترین دستدرازی و مداخله در جزییات کالبدی بنا است. برای مثال نسبت به همان طبقهی دوم دو نوع سیاست میتوان مدنظر داشت. یکی اینکه از بازسازی آن صرفنظر کنیم و بنا را به شکلی نشان دهیم که نمایانگر تغییرات آن در طول زمان باشد و دوم اینکه طبقهی دوم را بهگونهای بازسازی کنیم که نهتنها به اصالت هنری اصل بنا آسیبی نزند بلکه باید به شکل کاملاً روشنی قسمتهای بازسازیشده از اصل بنا قابلتمایز باشد. یعنی الگوی کلی همان دوران را داشته باشد و تا حد امکان عاری از تزیینات و تکلفات نمایش داده شود. برخورد با تمام تزیینات و جزییات کالبدی دیگر هم دقیقاً به همین شکل و با همین الگو صورت میگیرد و اینگونه ضمن حفظ اصالت هنری بنا، آن را میتوان برای احیا و باززندهسازی در بافت و محیط آماده کرد.
درنهایت پس از ذکر تمامی این نکات ، یک نکتهی بسیار مهم وجود دارد که اهمیت آن بر تمامی مطالب سایه میگستراند و آن نقش احیای عملکرد در فرایند حفاظت بنا است. تزریق یک عملکرد به بنا باعث جلوگیری از زوال آن پس از فرایند مرمت میشود. ازآنرو که ما با عنصری مواجهیم که در حال حاضر عملکرد آن به همان شیوهی اولیهی خود قابل بازگردانی نیست، این موضوع یک چالش مهم در برخورد ما با بنا محسوب میشود. بازگردانی عملکرد سابق یا تزریق عملکرد نو به ابنیهی سنتی ایرانی در بسیاری از عناصر دیگر مانند حمام یا کاروانسرا به الگوها و روشهایی رسیده که در مواردی نیز بسیار موفق عمل شده است. در این مورد به خاطر نوع خاص عملکرد و از بین رفتن کارایی آن در این دورهی زمانی، ما با اتخاذ هر نوع رویکرد مرمتی برای بنا، باید همواره چگونگی بازگرداندن روح کارکردی بنا را در نظر داشته باشیم.
[divider]منابع[/divider]
*ایکوموس.۱۹۹۳. رهنمودهایی در باب آموزش و تعلیم حفاظت از آثار، مجتمعها و محوطهها
*براندی، چزاره.۱۳۸۸. نظریههای مرمت. ترجمهی پیروز حناچی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
*حجت، مهدی.۱۳۸۰. میراث فرهنگی در ایران. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور
*علیزاده، سیامک.۱۳۸۰. بررسی نظریات جان راسکین درزمینهی مرمت آثار تاریخی. هنرنامه (۱۰)
*اعظم واقفی، حسین. ۱۳۷۹…میراث فرهنگی نطنز. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
*پولاک، یاکوب ادوارد.۱۳۶۸…سفرنامه پولاک؛ ایران و ایرانیان. ت: کیکاووس جهانداری. تهران: خوارزمی