نوشته: پاول فینچ | دبیر تحریریهی ژورنالِ معمار
مترجم: شهابالدین تصدیقی | دانشجوی مطالعات معماری ایران؛ دانشگاه تهران.
«کاش جوان میدانست و کاش پیر میتوانست[۱]»: این ضربالمثل لاتین، نوایی از افسردگی به جان دارد، چرا که گلهمند از این است که گویی هیچگاه زمان مناسب انجام هیچکاری نیست و بالاخره زمانی دقیقا میتوان دانست که چه باید کرد، بسیار دیر است. خوشبختانه، حالتی دیگر هم ممکن است: دورهای طولانی و پربار در میانه که بتوان هم از دانش و هم انرژی بهره برد. همین یکی از دلایلی است که عنوان جایزهی «معمار نوظهورِ» AR به محدودهی سنی زیر ۴۵ سال تعلق دارد، نه مثلا ۳۰ سال. این نشانی از این است که به فعلیت رساندن پتانسیلها در سالهای آغازین حرفهی طراحی، حداقل به طور مستقل، کاری دشوار است. اگر بخت یار باشد، شاید دو دهه پس از ۴۵ سالگی بتوان استعدادها را شکوفا کرد.
این شکوفایی نهایی، وابسته است به تعادلی بین خلاقیت، دانش و تجربه؛ که مورد آخر علاوه بر طراحی، برای واقعیت یافتن معماری هم لازم است. تجربه مخصوصا جایی اهمیت بیشتری پیدا میکند که بدانیم برای ساخت ساختمانها، تقریبا چارهای جز همکاری همیشگی هزاراننفری به نظر نمیرسد. در معماری، نگرشهای متفاوتی وجود دارند که برخی قویا معتقد به کنترل کامل معمار بر فرآیند ساخت و مصالح هستند، و برخی از این عقیده گریزان. ولی به طور کلی علاقهی مشترکی بین معماران هست که دوست دارند طرحشان، به همان شکل که طراحی کردند ساخته شود – و نه نمونهای آبکی و تنزلیافته. «تجربه» است که راه گریز از این اتفاق ناخوشایند را به ما نشان میدهد.
از این زاویه که نگاه کنیم، بیشتر محصولات طراحی و تولید معماری اصلا در این مقولات زمینی سیر نمیکنند. معماریهای اینچنینی مثل همیشه هم به لحاظ مکانی و هم گونهشناسانه جدا محسوب میشوند، و ویژگیهایی چون آرزومندی، توجه به جزئیات و ظاهر، مشخصهی این نوع کار است. این مشخصات و میل به داشتن آنها، نتیجهی تجربه و سابقهی زیاد نیستند، بلکه مشخصهی کار معمارانی است که برای روش خود ارزش و شوری قائلاند و حتی باید گفت از نوعی شهامت برای آنچه میتوان به دست آورد برخوردارند. این خصوصیات، احتمالا در کسانی دیده میشود که فاقد تجربهی زیادند و لذا کمتر بدبیناند.
از بعضی نظرها، امروزه فضای کاری برای معماران جوانِ جویای نام سختتر هم شده است، فضایی که بنیانهای مرسوم را به ناشناختهها ترجیح میدهد. افول مسابقات گمنام ملی (و بینالمللی) طراحی معماری، بازتابی از اضطراب کارفرمایان (خصوصی و عمومی) است؛ اضطراب از اینکه پس از انتخاب طرح، روی تیم اجراییِ پروژه که سالها با آنها درگیرند کنترل اندکی خواهند داشت. این روزها پروژههای بزرگ فرهنگی ترجیح میدهند لیستهایی کوتاه از موارد متعارف داشته باشند، خالی از مقولات غیرمنتظره. گسترش هرچه بیشتر فعالیتهای بیناتخصصی که معمولا هم تحت مدیریت مهندسان است، عرصه را بر معماران حتی تنگتر از آن کرده که بتوانند مسابقات زیربنایی را ببرند، مگر زیر چتر یکی از همین شرکتهای چندتخصصیِ عموما ریسکگریز که به نامهای بزرگ پرسابقه اعتماد بیشتری دارند تا تازهواردان.
تحت چنین شرایطی، کسب و کارهای کوچک و جوانتر معماری، باید خلاقیتشان را صرف پروژههایی بکنند که شانس برنده شدن دربرابر رقبای بزرگتر و کندتر خود را داشته باشند، و یا تلاش کنند تا بدون کمک متخصصین بازاریابی، شبکهی بازار خود را بسازند. این کار قطعا میسر است و تاریخ جوایز AREA طی سالیان این را ثابت کرده است، ولی قطعا سختتر از گذشته. سوای از توصیهی خانواده و همکاران و روابط اجتماعی، برای به دست آوردن یک کار معماری سودده، امکانات بسیار بیشتری نسبت به گذشته لازم است. ولی در مجموع میتوان گفت معماران باید خوشبین باشند و به آینده بیاندیشند و به قول معروف: خواستن توانستن است.
هر قدر هم که معمار پیر باشد، باز این روحیه بر کارش تأثیر خواهد داشت. و میتوان ثابت کرد که این دقیقا جایی است که عمر و تجربه میتوانند نظامی از فکر و طرح را بنیان نهند تا محصول پیری را هم درو کنند؛ همچون رهبران ارکستر، بلوغ برای معماران نیز میتواند مزایای خود را به همراه داشته باشد. معماری مهمتر از آن است که قلمرو یک گروه سنی خاص – با استعدادهای خاص خود – باشد. با آنچه گفته شد، به سختی میتوان تایید کرد که نبردی بین پیر و جوان در طیف سنی معماران در جریان است. چنین عقیدهای حداقل حضور طیف سنی متنوع در پروژههای پراهمیت را نادیده گرفته است. برای نمونه میتوان به تحول شرکت «ریچارد راجرز[۵]» به «راجرز استریک هاربر[۶]» اشاره کرد که دارد اخیرا دهمین سالگرد تأسیسش را جشن گرفت. وقتی این شرکت داشت تأسیس میشد، نگرانیها و انتقادات تندی در مورد استریک و هاربر به عنوان «بچه جغلههای محله» بیان میشد، در حالی که این هر دو ندین دهه در شرکت ریچارد راجرز کار میکردند و استریک در ۳۱ سالگی در دوران پختگی خود مدیر شرکت شد.
اگر به قدر کافی خوب هستید، آمادهاید.
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] ‘Si jeunesse savait; si vieillesse pouvait’
[۲] Potsdamer Platz masterplan
[۳] Center marine research facility
[۴] Christopher Columbus
[۵] Richard Rogers
[۶] Rogers Stirk Harbour
[divider]منبع[/divider]
[button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”https://www.architectural-review.com/rethink/letters-from-the-editor/editorial-the-seasons-of-an-architectural-life-can-all-bear-fruit/10024571.article?blocktitle=editorial&contentID=19503″]Architectural Review[/button]