این یادداشت به قلم مجتبی بدیعی | استاد گروه معماری، دانشگاه شهید بهشتی؛ فعال سیاسی در تاریخ ۳۰دیماه ۱۳۹۶ در وبگاه آسمانه به چاپ رسیده و در پایگاه رویدادهای معماری بازنشر میشود.
آسمانخراش جهنّمی یکی از فیلمهای ماندگار تاریخ سینماست که اهمیت معماری و دانش فراگیر مهندسی ساختمان را بهویژه در ساختمانهای بلندمرتبه به خوبی نشان میدهد. ساختمان هر چه بزرگتر و پیچیدهتر و بلندتر میشود، ضرورت نقش مدیریت و نظارت محوری معماران را علاوه بر طراحی اولیّۀ آن بهتر و بیشتر خاطرنشان میکند. این تنها و تنها معمار است که با کلیّت ساختمان بهویژه ساختمانهای بزرگ و پیچیده و بلندمرتبه از ابتدا تا انتها (از طرّاحی تا نازککاری و نماکاری) همراه است و نمیتواند و نباید که با آن به صورت بخشی و موضعی برخورد نماید. معماران این گونه ساختمانها به سان کارگردان یک فیلم باید دانش و تجربه و زبان ارتباط با کلیۀ عوامل دست اندر کار یک ساختمان را بلد باشند تا بتوانند آن را راهبری نمایند و ضامن صحت و دقت اجرای طرحشان باشند.
اما ساختمان علاوه بر مراحل طراحی و ساخت، به دو دانش دیگر هم محتاج است:
الف-دانش و تجربۀ مدیریت و نگهداری ساختمان در طول مدت عمر و حیات آن؛
ب- دانش بهرهبرداری درست مالکان و ساکنان از ساختمان به نحوی که آنان بدانند که تنها مالک و صاحب حقوقی فضای در اختیارشان هستند و حق دستکاری و تغییر در تأسیسات و تجهیزات و سازه و نمای عمومی و مشاعات ساختمان را مطلقاً ندارند. پیکرۀ این گونه ساختمانها به سان یک موجود پیچیده به هم وابسته و در هم تنیده است و هرگونه دستکاری و تغییر موردی و موضعی میتواند عواقب خطرناکی را برای ساختمان در بر داشته باشد و کلیت آن را با مخاطرات جدی روبهرو سازد.
آنچه گفته شد عمدتاً وجه درونی ساختمان به لحاظ سختافزاری و نرمافزاری آن بود. اما این گونه ساختمانها با وجود بزرگ بودن و پیچیده بودن در مقیاس مدیریت شهری تنها و تنها یک دانه و یک سلول از اندام بدنۀ شهری هستند و خوب و بد عمل کردن سازندگان و مالکان و ساکنان و بهرهبرداران، نافی مسئولیت خطیر مدیران و مسئولان شهری نیست. مدیران و مسئولان حق ندارند با تخلفات در این گونه ساختمانها (با هر نیت و انگیزه و توجیه) با مسامحه و سهلانگاری و مماشات برخورد نمایند. و لذا نظارت مستمر بر این گونه ساختمانها (حتی پس از ساخت و اتمام بنا) یک ضرورت تام و یک وظیفۀ مدیریتی است.
پلاسکو متعلق به نسلی از ساختمانهای بلندمرتبه است که نمایندۀ ساخت و سازهای جدید در کشوراند. واقعیت آن است که در کشوری با مشخصات ایران، این گونه ساختمانها قدمت چندانی ندارند. عکسهای هوایی ۵۰- ۶۰ سال پیش به خوبی نشان میدهد سیمای عمومی فضایی تهران چگونه بوده است و اکثریت قریب به اتفاق ساختمانهای تهران چند طبقه بوده است. لذا عدم رعایت بسیاری از استانداردهای بلندمرتبهسازی در هنگام ساخت این گونه ساختمانها چندان عجیب و دور از انتظار نیست. در واقع نفس بلندمرتبهسازی به عنوان یکی از نمادهای معماری مدرن آنقدر جذبه داشت که کمتر کسی و نهادی به ضرورتهای رعایت نکات ایمنی به ویژه در مواقع بحرانی و وقوع حوادث غیرمترقبه فکر می کرد.
اما پلاسکو نمایندۀ یک گروه دیگر از ساختمانها نیز هست. ساختمانی که پیچیدگی بهرهبرداری در آن زیاد است. متأسفانه فرهنگ حاکم بر این ساختمانها به کلی با فرهنگ حاکم بر بازارهای سنتی متفاوت است. انگار ساختمانهای جدید با خود فرهنگ جدید به ارمغان میآورند. بازار به عنوان یک نهاد تاریخی و اقتصادیـاجتماعی اثرگذار که قلب تپندۀ فعالیتهای تجاریـتولیدیـخدماتیـفنی صنوف مختلف بود، آداب و رفتار ویژهای بر آن حاکم بود و همه موظف و مکلف به رعایت آن بودند. اما گسستی که در این گونه ساختمانهای تجاری خدماتیـتولیدی نسبت به نهاد بازار سنتی ایجاد شده، خلق و خویی را بر آن حاکم کرده است که نقش اخلاق و سلامت حرفهای در آن هر روز کمرنگتر از گذشته شده است. فروش و سود بیشتر آن هم به هر قیمت مهمترین قانون مبنای عمل عاملان شده است. لذا نگرش عاقبتگرا و آیندهنگر و قیامتمحور هر روز از مناسبات اقتصادی حاکم بر این گونه مجموعهها بیشتر و بیشتر رخت بر میبندد و نگرش حداکثر سود در حداقل زمان با حداقل زحمت و کیفیت جانشین آن میشود. در مناسبات بین کارفرمایان و حرفهمندان و کارگران هم، از آن پیوند اخلاقی و انسانی حاکم بر مناسبات سنتی بازار کاسته میشود و فرار از بیمه و مالیات و عوارض به هر قیمت و با هر ترفندی یک رویۀ حاکم میشود و نه تنها این امر مفهوم تخلفی خود را از دست میدهد بلکه یک نوع زرنگی و حواسجمعی ویژه ارزیابی میشود. این است که امنیت شغلی و پایداری و ثبات شغلی نیز به تدریج ارزش و اعتبار خود را از دست میدهد و روزمرگی و باری به هر جهتی فضای غالب و حاکم میشود.
در جامعۀ مدرن بسیاری از نهادها کارکرد و شرایط خاص و ویژه و اضطراری دارند، آتشنشانی از زمرۀ این نهادهاست. آتشنشانی برای مقابله با همین شرایط خاص و پیچیده و بحرانی به وجود آمده است. لذا حمایت از این نهادها و مجهز ساختن آنها به تجهیزات و تأسیسات کارآمد، جزو وظایف مدیریت شهری و شهرداریهاست. متأسفانه در حالی که هزینههای غیرضروری و تشریفاتی و نمایشی بر بسیاری از فعالیتهای شهرداری حاکم است، اختصاص منابع لازم و آموزش مستمر، خرید تجهیزات پیشرفته و سازماندهی لازم فضایی و فراگیر برای آتشنشانی به میزان زیادی مورد غفلت واقع شده است.
اما شهروندان هم در این میان نقش مؤثر دارند. شهروند آگاه و پرسشگر، مسئولان را پاسخگو میکند. شهروندان باید بدانند چنانچه به حقوق و وظایف خود آگاه و عامل نباشند، نباید انتظار یک شهر خوب و قابل زیست مطلوب را داشته باشند. شهروندان باید بدانند که در مواقع بحران لشگر تماشاچی نباشند و از آن بدتر، مخل عملیات امدادرسانی نشوند. آنچه در جریان پلاسکو اتفاق افتاد برای شهروندان تهرانی نیز نمرۀ خوبی به دنبال نداشت.
رسانهها هم برخورد خوبی با حادثۀ پلاسکو نداشتند. نباید با این گونه اتفاقات سیاسی و جریانی برخورد کرد و آن را اسباب تسویهحساب های سیاسی قرار داد. واقعیت آن است که همۀ ما در این گونه موارد، ضعفهای جدّی داریم و فاقد بینش و سیاستگذاری و برنامهریزی و سازماندهی اجرایی هستیم. بازی با این گونه اتفاقات، فرهنگ خوبی را بر جامعه حاکم نمیکند و سطح عمومی رفتار در جامعه را تنازل میدهد. فرافکنی و همۀ تقصیرات را به گردن طرف مقابل انداختن، رویکرد خوب و کارگشایی نیست.
پلاسکو یک حادثۀ تلخ و یک اتفاق ناگوار بود که تمام شد. اما زندگی جریان دارد. آنچه میتواند جریان زندگی را زیبا و تعالیبخش کند، نحوۀ برخورد و عبرتآموزی از این حوادث ناگوار است. گذشته چراغ راه آینده است. بپذیریم همه در پلاسکو (و پلاسکوها) مقصریم. بلندمرتبهسازی در ایران دچار بحران جدی است. نگذاریم سوداگری حاکم بر بلندمرتبهسازی، فاجعۀ پلاسکو را تکرار کند. رفع ابهامات و نواقص قانونی و تقویت دانش و بینش مدیریت شهری و نظارت وسیع و گستردۀ شهروندان و نهادهای مردممحور حداقل وظایف ماست. فاعتبروا یا اولی الابصار… پس عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت.