…جایزه معمار سال خاورمیانه که از ۴ سال پیش با انتخاب کوروش حاجیزاده بهعنوان چهره برتر برای ایرانیان شناخته و کمکم معتبر شد، امسال نیز فرشاد مهدیزاده را بهعنوان معمار سال خاورمیانه انتخاب کرده است. آثار دیگری نیز در بخشهای دیگر این رقابت برنده شده و یا موردتقدیر قرارگرفتهاند. حضور معنادار و تمایز برانگیز ایرانیان سبب شده است که دبیر جایزه نیز در یادداشتی به ستایش از معماری معاصر ایران بپردازد. در همین متن او از عبارت خلیج عربی استفاده میکند که اعتراض به آن بهزعم من هرچند اقدامی شرافتمندانه باشد، اما هیچ موضوعیتی ندارد…
«… اگر قصاب محل شما، به برادر کوچکتان گفت پسر تخس ِ پلاک ۴۷، آیا شما نیز زین پس برادر خود را به همین نام خواهید خواند؟ تعریف هویت مجموعه زیستی ما مبتنی بر نامگذاری و یا برنامهدهی دیگران همینقدر مایه تمسخر است که اصرار یک ایرانی بر واژهی «خلیج عربی». هرچند هرکسی میتواند هر چیزی را به هر نامی صدا بزند، اما به رسمیت شناختن و بدان ندا پاسخ گفتن مسئله دیگری است.کشوری با عمری چند دههای که بر سه جزیره ایرانی ادعای مالکیت دارد، پرچمدار برگزاری جایزهای شده که نام استعماری خاورمیانه را به دوش میکشد. اگر به برگزیدههای دورههای اول نگاه کنید، تقریباً تمام برندگان، دفاتر و شرکتهای نامدار اروپایی هستند. سپس در چرخشی تمامعیار، برندگان جایزه به کشورهای مؤثر در محدوده جعلی خاورمیانه اختصاص پیدا میکنند، جایزهها در ابتدای امر بهشدت نیازمند برندگان شناختهشده و اعتبار زا هستند. سالیان که بگذرد، منطبق بر منطق سرمایهداری، این اعتبار انباشته، سود افزودهای دارد که حالا به سرایهدارهای قبلی، اجازه مدیریت و جریانسازی میدهد…»
خاورمیانه کجاست؟
میانه کدام شرق است؟ اگر مراد از شرق پهنهای مکانی و تمدنی باشد، میتوان میانهاش را چین تلقی کرد که میدانیم چنان نیست. مراد از شرق در اینجا، شرق ِ غرب است. آنهم اروپای غربی. همان استعمارگری که مرکز جهان را بیهیچ توجیه جهانشمولی در گرینویچ تعیین کرده و در تقسیمی حتی غیر هندسی و نامرتبط به مسافت، بلکه کاملاً منطبق بر حوزهبندی مستعمرهها، دو حوزه شرق نزدیک و شرق میانه را در همسایگی هم و سپس شرق دور را در فاصلهای بعید از این دو تعریف کرده است. اگر قصاب محل شما، به برادر کوچکتان گفت پسر تخس ِ پلاک ۴۷، آیا شما نیز زین پس برادر خود را به همین نام خواهید خواند؟
تعریف هویت مجموعه زیستی ما مبتنی بر نامگذاری و یا برنامهدهی دیگران همینقدر مایه تمسخر است که اصرار یک ایرانی بر واژهی «خلیج عربی». هرچند هرکسی میتواند هر چیزی را به هر نامی صدا بزند، اما به رسمیت شناختن و بدان ندا پاسخ گفتن مسئله دیگری است.
جایزه معمار سال خاورمیانه که از ۴ سال پیش با انتخاب کوروش حاجیزاده بهعنوان چهره برتر برای ایرانیان شناخته و کمکم معتبر شد، امسال نیز فرشاد مهدیزاده را بهعنوان معمار سال خاورمیانه انتخاب کرده است. آثار دیگری نیز در بخشهای دیگر این رقابت برنده شده و یا موردتقدیر قرارگرفتهاند. حضور معنادار و تمایز برانگیز ایرانیان سبب شده است که دبیر جایزه نیز در یادداشتی به ستایش از معماری معاصر ایران بپردازد. در همین متن او از عبارت خلیج عربی استفاده میکند که اعتراض به آن بهزعم من هرچند اقدامی شرافتمندانه باشد، اما هیچ موضوعیتی ندارد. چراکه او مختار است تا در نشریه خودش و با ضوابط قانونی کشور خودش و یا حتی مبتنی بر میل باطنی خودش، هر عنوان دیگری را که میپسندد نیز به این خلیج اطلاق کند. اما اگر کمی بافاصله بیشتر به صحنه نگاه کنیم، ممکن است تعبیر دیگری داشته باشیم. کشوری با عمری چند دههای که بر سه جزیره ایرانی ادعای مالکیت دارد، پرچمدار برگزاری جایزهای شده که نام استعماری خاورمیانه را به دوش میکشد. اگر به برگزیدههای دورههای اول نگاه کنید، تقریباً تمام برندگان، دفاتر و شرکتهای نامدار اروپایی هستند. سپس در چرخشی تمامعیار، برندگان جایزه به کشورهای مؤثر در محدوده جعلی خاورمیانه اختصاص پیدا میکنند؛ یعنی همان اروپایی که به امارات متحده عربی و خود خاورمیانه هویت داده، به جایزه نیز اعتبار بخشیده و آن را قابلاعتنا ساخته است. حالا وقت آن است که بقیه نیز با شرکت و حضور در این رقابت به آن اعتبار ببخشند تا این نهاد نوپا بتواند مأموریت پرچمداریاش را بهدرستی ادا کند.
جایزهها در ابتدای امر بهشدت نیازمند برندگان شناختهشده و اعتبار زا هستند. سالیان که بگذرد، منطبق بر منطق سرمایهداری، این اعتبار انباشته، سود افزودهای دارد که حالا به سرایهدارهای قبلی، اجازه مدیریت و جریانسازی میدهد. کاری که پریتزکر در جهان لیبرالیستی و جایزه آقاخان متمرکز بر کشورهای اسلامی انجام میدهند. تا اینجای ماجرا باید به متولیان تبریک گفت و هیچ نقصی در رفتار آنها نیست. ولی اینکه معماران و حتی جامعه معماری ایرانی، نهادی نوپا دریکی از هتلهای دوبی را چنان بپروراند که در دهه آینده، او زعیم، قاضی و ابرستاره ساز معماری ایران و منطقه شود، نشان از کمی بیسلیقگی دارد و اینکه این میزبان نوپا، که بهشدت به مشارکت همه کشورهای منطقه برای مرکزیت یافتن نیازمند است، از همین ابتدای امر، میخ عربیت را چنان محکم کوبیده که با ابراز تأسف میگوید نمیتواند از عبارت خلیج عربی به خاطر خوشآمد طرفهای ایرانی بگذرد، بهخوبی آشکارکننده جهتگیری آینده این نهاد است.
بگذارید به ۱۰ سال دیگر سفری بکنیم. کوروش حاجیزاده پروژه هتلی را که در ابوموسی طراحی کرده برای این رقابت میفرستد و دبیران آن اعلام میکنند که تنها در صورتی پروژه را در رقابت شرکت میدهند که محل پروژه باید امارات متحده عربی ذکر شود. آیا کوروش حاجیزاده این کار را با خوشنودی انجام خواهد داد؟
چرا برای چنین مثالی به ۱۰ سال آینده رجوع کنیم؟ در همین دوره جایزه WAF که بیهیچ مستمسک واقعی قانونی و صرفاً از روی محافظهکاری ملالآور و حقارتبار برگزارکنندگان، ایرانیان اجازه شرکت قانونی در رقابت نداشتند، برگزارکننده بعد از فهم این موضوع که ثبتنام ایرانیان بیمانع است، بههیچوجه حاضر نشد تا با تمدید زمان ثبتنام از مواضع خودساخته خود بگذرد و چون از وجه ثبتنام پروژههای متعدد ایرانی نیز نمیتوانست چشمپوشی کند، بخشی صدقهای به نام جایزه ایران برپا کرد که رفتار توهینآمیز داوران و برگزارکنندگان با شرکتکنندگان ایرانی بلافاصله در فضاهای مجازی مایه رنجش عمومی شد. اما نکته ظریف حضور پروژههایی است که در بخش اصلی با تغییر ملیت از ایرانی به انیرانی در جایزه شرکت کرده بودند. [توضیح پایگاه رویدادهای معماری: شرکتکنندگان ایرانی بحش اصلی جایزهی WAF امسال در نامهی تکذیبیهای که به پایگاه ارسال شده است تصریح کردهاند که ایشان در این دوره با ملیت ایرانی شرکت کردهاند و دلیل شکلگیری بخش اختصاصی پروژههای ایرانی به دلیل عدم اطلاع معماران ایرانی از مجاز شدن شرکت ایرانیان در این جایزه و گذشتن زمان مجاز برای حضور در جایزه اصلی بوده است. شرح کاملتر این توضیحات را از این لینک بخوانید]
این سطح از آویختگی تأسفبار بههیچروی قابلپذیرش و گذشت نیست. جامعه حرفهای ایرانی که بهوضوح از جایگاه برتر خود در میان همسایگان مطلع است، آنقدر شخصیت جمعی و حرفهای ندارد که خود را زعیم معماری این منطقه شکستهبسته بپندارد و باید با تن دادن به هر تحقیری، نان خود را برای خوردن به سر سفره دیگران ببرد. بهایی که امروزه برای تقریباً هیچ میپردازیم، بهایی رو به افزایش است. در سالهای بعد این رفتارها بهوضوح تشدید میشود و برای عبور از این فضاحتها، توجیهاتی مضحکتر از قبل تراشیده خواهد شد. دردناکتر و ناامیدکنندهتر آنکه، امروزه هسته اصلی میان چهرههای شناختهشده جامعه حرفهای، نه آدمهای بیتفاوت به این وضعیت و نه حتی مدافعان این روند، بلکه شرکتکنندگان تغییر هویت دادهای هستند که نقل شد. ازاینرو اندیشیدن به جایگاه اعتباری ایران، بیهیچ نیازی به تعصب ورزی و یا حتی وطندوستی، بلکه کاملاً مبتنی بر منطق جهانیشده برندینگ، امری ضروری و غیرقابلتردید است. بسیاری در این امر سابقه مؤثری دارند که چندان قابلاعتماد نیست.
جایزهای ایرانی با چهرههای ایرانی که دفتر خود را در دوبی ثبت کرده و در اروپا برگزار میشود تا به معماری آسیا جایزه بدهد، چنان دچار آلزایمر فرهنگی است که نمیتواند پرچمدار هیچ رویداد قابلاعتنایی باشد. تکراری بودن چهرهها در این رویدادها که در ادوار مختلف تنها چروک زیر پلکشان بیشتر و غبغبشان بزرگتر شده است، خود نشان از مسیری دارد که گذرش به تردمیل افتاده است. شاید ضروری باشد که رسانههای معماری ایران با وحدت بخشی به ماهیت تشکیلاتی خود و تعریف جایزهای فرا منطقهای و درخور نام ایران، به صیانت از جامعهای حرفهای بپردازند، که با این سطح از بصیرت، توانش در نقد کردن چکهای تاریخ خورده کارفرما، بیشتر به معجزه میماند.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۳۱، نیمه دوم آذر ۱۳۹۶ ، سرویس امروز ، صفحه ۳