نوشتن و گفتن از ریز گردها کمکم ملالآور شده، هم برای نویسندگان و هم برای خوانندگان. همه از ریز گرد میگویند و ابراز نگرانی میکنند و هشدار میدهند؛ از فعالین محیطزیست گرفته تا کارشناسان و حتی مسئولینی که عملکرد فعلی و گذشتهشان در پیدایش این پدیده مؤثر بوده است. در این میان مشخص نیست چه کسی به چه کسی هشدار میدهد. کسانی که خود باید به خاطر قصور و تقصیرشان محاکمه شوند و یا حداقل برای جبران ضررهایی که به محیطزیست کشور زدهاند، سخت در حال اقدام و عمل باشند، حال بهصف سخنرانان و مرثیهسرایان محیطزیست ایران پیوستهاند. ریههای مردم اما روزبهروز بیشتر از گردوغباری که آلوده به انواع میکروبها و قارچ و سرب است، انباشته میشود.
درحالیکه هنوز هیچ پژوهش مستند علمی جامع و کاملی درباره منشأ ریز گردها، اثراتشان بر سلامت انسان و محیطزیست و راهحلهای مقابله با این پدیده در کشور صورت نگرفته، بازار شایعات و اتهامات و سیاسیکاری هم داغ است. هر گروهی عملکرد و سیاستهای رقیب را مقصر اصلی جلوه میدهد و مردم هم ناامیدانه و حیران به اظهارنظرهای متناقض گوش میدهند و البته همچنان غبار تنفس میکنند.
در غیاب پژوهشهای جامع و کامل علمی، از خرده تحقیقات و تحلیلهای علمی صورت گرفته برخی مسائل تاکنون اثباتشدهاند. اینکه اقلیم جهانی به لطف دخالتهای مخرب بشر در حال تغییرات اساسی است، اینکه ناسا برای خاورمیانه و ایران خشکسالی ۳۰ ساله پیشبینی کرده است، اینکه ایران در کمربند غباری واقعشده که از شمال افریقا تا جنوب شرق آسیا امتداد دارد، اینکه چشمههای گردوغباری که بر ایران اثر میگذارند از بیابانهای عربستان وارد و سوریه و عراق تا داخل مرزهای خودمان پراکندهاند و البته نقش عوامل انسانی در پیدایش و تشدید این پدیده خطرناک. از میان متغیرهای متعددی که در این قضیه دخیلاند تعدادیشان در مقیاس جهانی قابلکنترل هستند مانند تغییرات اقلیم جهانی. تعدادی هم در مقیاس منطقهای قابلکنترل هستند مانند مسئله حقابههای (حقوق کشورها از آب) دجله نفرات و تعدادی هم در مقیاس ملی قابلکنترل هستند مانند مسئله مدیریت خردمندانه منابع آب و زمین. تأکید این یادداشت بیشتر ابعاد ملی و منطقهای این بحران است.
[divider]پروژه گاپ و نقش دولت ترکیه در تولید ریزگردها[/divider]
در بعد منطقهای مهمترین مسئله، حقابه دجله و فرات است که دولت ترکیه سالهاست با سوءاستفاده از ضعف دولتهای عراق و سوریه و البته جنگهای طولانیمدت منطقه، آن را در قالب پروژه گاپ (GAP) میدزدد و موجب خشک شدن بسیاری از تالابها و زمینهای مرطوب کشورهای عراق و سوریه شده است. این اقدام مجرمانه ترکیه که ۳۲ میلیارد مترمکعب از ۴۸ میلیارد مترمکعب آورده آب دجله و فرات را سرقت میکند، تاکنون با هیچ واکنش مؤثر کشورهای متضرر یعنی عراق، سوریه و ایران مواجه نشده است. البته نباید از حقابه ایران از هیرمند که افغانستان سالهاست در آن دخل و تصرف غیرمجاز میکند و موجب خشک شدن بخش عظیمی از دریاچه هامون شده است بگذریم. به نظر میرسد پیگیری فوری حقوقی این دستبرد عظیم که زندگی و معیشت میلیونها انسان را در شرق و غرب ایران به خطر انداخته است باید به اولویت جدی دستگاه دیپلماسی کشور بدل شود.
[divider]امنیت عراق و سوریه[/divider]
مسئله بعدی که در بعد منطقهای بر پدیده ریز گردها اثر میگذارد، بهطورکلی امنیت عراق و سوریه بهعنوان کانونهای اصلی ریز گرد است. سالها جنگ در این کشورها و نزاع بر سر بقاء دولتهایشان، عملاً پرداختن به محیطزیست را به اولویت دسته چندم این کشورها بدل ساخته است. باوجوداین، دولت ایران میتواند از طریق مذاکرات دوجانبه با دولت عراق و پایکار آوردن سازمانهای بینالمللی محیطزیست و سازمان ملل متحد، فعلاً در بعد سیاسی و تبلیغاتی جهانیان را نسبت به هزینههای زیستمحیطی جنگ در خاورمیانه حساس کند؛ بخصوص اینکه امروزه مسئله محیطزیست به دغدغهای جهانی و مشترک و وسیلهای برای نزدیکتر کردن انسانها به هم تبدیلشده است. ریاست سازمان حفاظت از محیط زیست که با هیجان در مجامع بینالمللی شرکت میکند و تلاش دارد از خود تصویری شبه دیپلمات ارائه میدهد؛ بهتر است به جای فرافکنی موضوع ریزگردها، این تحرکات را برای فشار بر کشور ترکیه متمرکز کند و هیات دولت و خصوصا وزارت خارجه را در این زمینه همراه سازد.
[divider]سیاستهای توسعه ناپایدار ملی[/divider]
در بعد ملی اما گفتنی بسیار است. بیتردید با سیاستهای توسعهای ناپایداری که در کشور ما تاکنون دنبال شده است، حتی اگر سرزمین ما خشک و نیمهخشک هم نبود و خشکسالی و تغییر اقلیم جهانی هم به سراغمان نمیآمد، ما بازهم با بحرانهای زیستمحیطی روبرو میشدیم. در این مورد خاص، غلبه نگاه سازهای و کمی و توسعههای فیزیکی زودبازده، مدیریت منابع آب ما را به آنجا کشاند که با ساخت دهها سد بدون توجیه زیستمحیطی، با دست خودمان تالابها و دریاچههای کشورمان را خشکاندیم، از جازموریان و گاوخونی گرفته تا هورالعظیم و ارومیه و شادگان و پریشان و غیره. معضل ریشهای عدم اجرای سیاستهای آمایش سرزمین، نداشتن الگوی جامع کشت، نبود حکمرانی آب در کشور، غلبه نگاه استحصال آب بجای مدیریت و اصلاح الگوی مصرف در کشاورزی و شرب و صنعت و دخالتهای بیشازحد در طبیعت است. تغییر سبک زندگی و افزایش شهرنشینی بیقاعده، مصرف آب را چند برابر استانداردهای جهانی کرده و مسئولان باز به دنبال استحصال آب بیشتر از فلات تفتیده و خشکشده ایران هستند. خطای راهبردی به این فاحشی، انسان را مجبور میکند زمزمههایی که درباره وجود مافیای آب در ایران و سود سرشاری که پیمانکاران سدساز و طبیعت خراب کن از این پروژهها میبرند را باور کند وگرنه زنگ خطر مدتهاست به صدا درآمده ولی تغییر محسوسی در سیاستها دیده نمیشود.
آموزش، فرهنگسازی و مطالبه گر بودن مردم درزمینهی حفظ محیطزیست و منابع آبوخاک فعالیت بسیار مهمی است که باید در سطح مدنی شروع شود تا دستاوردهای سیاسی و عملیاتی آن در آینده قابلرؤیت باشد.