نویسنده: کلودیو مینکا؛ مدیرگروه رشتهی مطالعات فرهنگی در دانشگاه واخنینگن هلند.
مترجم: علی آتشی
من یک دیوار بزرگ درست خواهم کرد. باور کنید هیچ کس بهتر از من دیوار درست نمیکند. و من این دیوار را خیلی ارزان درست خواهم کرد. من یک دیوار خیلی خیلی بزرگ در سرتاسر مرزهای جنوبی ایالات متحده خواهم ساخت و دولت مکزیک را مجبور میکنم تا هزینههای آن را بپردازد. این حرفم را یادداشت کنید. (دانلد ترامپ[۱]، رییس جمهور ایالات متحده، ژوئن ۲۰۱۵)
مرزهای ما در معرض خطر قرار گرفتهاند. زندگی ما بر اساس احترام بر قانون بنا شده است. چه ما و چه کل اروپا، دیگر کشورهایمان جایی ندارند. (ویکتور اوربان[۲]، نخست وزیر مجارستان، سپتامبر ۲۰۱۵)
واشنگتن – ۲۵ ژانویه ۲۰۱۷. دانلد ترامپ، رییس جمهور جدید ایالات متحده، دستور ساخت دیوار معروف را امضا میکند. دیوار طویل ۳۲۰۰ کیلومتری که در سرتاسر مرز مکزیک و ایالات متحده قرار است کشیده شود تا مانع بزرگ [دیگری] را به صدها کیلومتر موانع ساخته شدهی موجود در مرز مکزیک اضافه کند. ترامپ بعد از امضای این فرمان گفت: «ملتی که [کشورشان] مرز نداشته باشد، ملت نیستند. قرار است که ایالات متحده امریکا از امروز دوباره کنترل مرزهای خودش را در دست بگیرد، قرار است دوباره مرز داشته باشد.»
با این همه، ترامپ در «اعلام به دیوارکشی» و «ساخت دیوار» تنها نیست. دولت بریتانیا در سپتامبر ۲۰۱۶ اعلام کرد که قصد دارد میان جنگلهای کمپ کاله[۳] و اتوبانی که از آن حوالی میگذرد، دیواری با هزینهی ۱٫۹میلیون پوند بسازد تا از فرار پناهجویان کمپ کاله جلوگیری کند تا نتوانند در بار کامیونهایی که از تونل چنل[۴] میگذرند وارد خاک بریتانیا شوند. چند هفته بعد، با وجود این که بخش زیادی از جنگل تخریب شده بود، مقامات فرانسوی اعلام کردند برنامههایی برای گسترش دیوار قدیمیای دارند که قبلا در همان حوالی ساخته شده بود.
از ۲۰۱۵ به این سو، ساخت دیوار حائل در دستور کار چندین کشور اروپایی دیگر قرار گرفته است، به خصوص در منطقهی بالکان که در این مدت یاد شده مرزهای پر حاشیهی متعددی داشتند. اگر چه پیش از این نیز بعضی از مرزهای کشورهای حوزهی شنگن با کشورهای خارج از این پیمان، از چند دههی قبل دیوارکشی شده بودند (مثل مرز اسپانیا و مراکش)، اما موج جدید دیوارکشیها در دل اتحادیهی اروپا اتفاق میافتد. برای مثال، در یکی از جنجالیترین نمونهها، حصاری که مجارستان در مرزهای خود با صربستان ایجاد کرد، مسیر اصلی عبور جمعیت عظیم پناهجویان، موسوم به راه بالکان غربی[۵] را مسدود میکرد. همچنین دیوارها نقشی کلیدی در مرزهای بین مجارستان و کرواسی، اسلوونی و کرواسی، مقدونیه و یونان، و اتریش و اسلوونی دارند. همچنین قرار است دیوارهای جدیدی در مرزهای مجارستان و رومانی، اتریش و اسلوونی، و اتریش و مجارستان (و احتمالا اتریش و ایتالیا) ساخته شوند.
«اعلام به دیوارکشی» و «ساخت دیوار» تبدیل به امری رایج بین سیاستمداران کشورهای دموکراتیک و لیبرال غربی شده است و این راهکار، چه در اروپا و چه امریکا، به مذاق جمعیت رو به رشدی از رایدهندگان خوش میآید. افزایش ساخت و ساز این نوع دیوارها طی یک دههی گذشته -که معروفترین و شناختهشدهترین نمونهی آن توسط اسراییل در سرزمینهای اشغالی برای کنترل عبور و مرور فلسطینیان ساخته شد- مویّد این نکته است که تمایل کشورها به سرمایهگذاریهای کلان، آشکار و پرهزینه در ایجاد زیرساختهایی است که اجازهی نفوذ عناصر بیگانه و ناخواسته را به داخل مرزهایشان ندهد.
اما در عصر «شنگن»، چرا باید چنین بازگشت خشنی به مفاهیم فیزیکی مرزبندی در اروپا داشته باشیم؟ آیا واقعا صرفا «بحران پناهجویان» باعث شده که برخی از کشورهای اروپایی این چنین دستپاچه شروع به دیوارکشی در مرزهایشان بکنند؟ در حالی که سرویسهای اطلاعاتی تمایل دارند تا با دنبال کردن سرنخها به تامینکنندگان و گردانندگان شبکههای تروریستی دست پیدا کنند، آیا ساخت چنین دیوارهایی به بهانه مقابله با «تروریسم» ایدهی مناسبی است؟ یا که ماجرایی عمیقتر و متفاوت از چیزی که ما فکر میکنیم پشت این دیوارسازیهاست؟
دیوارهای جدید اروپا، با آن همه دستگاههای الکترونیکی و سیستمهای تشخیص هویتی که دارند، بسیاری از مرزها را تبدیل به منطقهی جنگی کردهاند و به نوعی تداعی کنندهی دوران تسلط منطق سیمخاردارها هستند؛ دورانی که امید داشتیم در قرن گذشته تمام شده باشد. در این برش از تاریخ که بسیاری انتظار داشتهاند که مرزهای بین کشورها به تدریج از میان برداشته شوند یا حداقل با استفاده از سیستمهای هوشمند مرزهایی نامرئی داشته باشیم، باید بررسی کرد که چه طور در اروپا مرزبندیها مجددا به این شکل آزاردهنده و فیزیکی ظاهر میشوند؟ ما در این مقاله به بررسی تاریخچهی این «دیوارکشیها» در قالب نمایش پوپولیستی دولتها مبنی بر نیاز بیشتر به دیوارهای حقیقی و فرهنگی برای مقابله با «مهاجران غیر مجاز» و «تهدیدهای تروریستی» پیش رو میپردازیم.
این دیوارها علاوه بر جنبهی مادی و ابژهوار خود، نماد تعیین مرزهای سیاسی و کنترل از سوی دولت مرکزی است. بر اساس مطالعات مفصل دانشگاهی، دیوارکشی در مرزها برای مقابله با ورود انواع و اقسام موجودات «بیگانه» در تاریخ بارها و بارها تکرار شده است؛ مانند دیوار هادریان[۶] که در دورهی امپراتوری روم ساخته شد یا دیوار بزرگ چین، یا به عنوان مثالی تازهتر، دیوار برلین که نماد جنگ سرد و تقسیمبندیهای آن زمان است. با این حال، با وجود نمونههای متعدد و شبیه به هم در طول تاریخ، بر سر این موضوع که تعداد این دیوارکشیها در سالهای بعد از یازده سپتامبر رشد کرده است، توافق جمعی وجود دارد.
مباحثات علمی اخیر، دلیل رشد تعداد این دیوارکشیها را در پاسخهای این سوالات یافتهاند که: «چرا این دیوارکشیها در این برههی زمانی اتفاق میافتند؟» و «اولین اثر کوتاه مدت این دیوارکشیها چیست؟». برای مثال نویسندگانی مثل الیزابت والیت[۷] (۲۰۱۴) و وندی براون[۸] (۲۰۱۰) دیوارهای جدید را متفاوت از دیوارهایی میدانند که قبل از یازده سپتامبر ساخته شدهاند. دیوارهای قدیم اغلب توسط حکومتها برای محافظت تمامیت ارضی و مراقبت از کشور در برابر حملات دیگر کشورها ساخته میشدند؛ اما دیوارکشیهای جدید به منظور مقابله با ورود کنترلنشدهی پناهجویان و عاملین غیر دولتی[۹] است. در واقع، واقعهی یازده سپتامبر نیویورک، بعدها حملات لندن و مادرید، و در تازهترین موارد حملات پاریس و بروکسل، نشان دادند که چه طور ممکن است که عاملین غیردولتی با عنوان «دشمن-دیگران[۱۰]» و به صورت خشونتآمیز در محیط زندگی ما مداخله کنند. وندی براون در کتاب «کشورهای محصور، قدرتهای رو به سقوط[۱۱]» به خوبی ارتباط میان ترس از «دشمن–دیگران» و مشکلات روزافزون دولتها در ادارهی قلمروی خود را تشریح میکند. بر اساس کتاب وندی براون، نیاز به دیوارکشی در واقع پاسخی است به کاهش قدرت مدیریت قلمروی دولتها در «جهانی یک پارچه، که تنشهای بنیادینی را بین مفاهیمی چون فضای باز یا تحجر، ادغام یا تفکیک، و اصلاح یا حذف، در بر دارد». در چنین تعاریفی دیگر مفهوم «دشمن–دیگران» دیگر تنها در قالب تروریست گنجانده نمیشود، بلکه شامل پناهجویان نامانوس با محیط (بعضا با رفتارهای غلط) نیز میشود. با این تفاسیر، هدف از این دیوارکشیها (احتمالا) کنترل ورود و خروجهای کنترلنشده و جلوگیری از «ورود» دشمن-دیگرانهای ناخوانده است.
همانطور که ریس جونز[۱۲] در کتاب «دیوارهای مرزی[۱۳]» اشاره میکند، با شروع موج جدید مبارزه علیه تروریسم و شیوع ترس از ورود جمعیت کنترلنشدهی دشمن-دیگران، دیوارکشی در قالب خواستهی بسیاری از دولتها برای افزایش امکان کنترل و حفظ یکپارچگی ملت در محدودهای از مرزهای تعریف شده، نمود پیدا کرده است. سیلبرمن و همکارانش[۱۴] نیز در مقالهای که در سال ۲۰۱۲ منتشر کردند، «دیوارکشی» را تظاهر فیزیکی عطش و نیاز به ترسیم خط و مرز میان خودی و غیرخودی، تعریف کردهاند. لازم به ذکر است این دیوارها که با استفاده از ترکیب پیچیدهی شیوههای سنتی (مثل آجر و نردهکشی و سیم خاردار) و شیوههای تازهتر (مثل دوربینهای حرارتی و سنسورهای زیرزمینی) ساخته شدهاند، باز هم اغلب در مقابل تودهی دشمن-دیگران چندان کارایی خاصی ندارند و عملا بدون استفاده هستند. دین مککانل[۱۵] در مقالهای منتشر شده در سال ۲۰۰۵ میگوید که ساخت سازهای که کاملا غیر قابل نفوذ باشد فقط در تخیل انسانها امکان پذیر است. در واقع کارایی این دیوارهای تازه ساخته شده، در جلوگیری از ورود مهاجرین و پناهجویان، کماکان زیر سوال میرود؛ اگر چه ورود پناهجویان به صورت ثبت شده و رسمی کاهش پیدا کرده است -موضوعی که دولتهای طرفدار دیوارکشی به شدت روی آن مانور میدهند-، ولی این کاهش تعداد به طور مستقیم با افزایش عبور و مرورهای غیر ثبت شده از طریق مسیرهای قاچاقی یا تغییر مسیر حرکت پناهجویان به سمت مسیرهای قابل اعتمادتر، ارتباط دارد.
به هر حال اهمیت این نکته که دیوارها قابل نفوذ هستند یا نه، نسبت به درک این موضوع که چگونه یک دیوار میتواند به عنوان یک مانع این چنین آشکار برای «خارج» و «داخل» مرز تفاوت ایجاد کند، بسیار کمتر است. وقتی که رهبران سیاسی در کمپینهای انتخاباتی خود از ساخت یک دیوار حقیقی و محکم صحبت میکنند، در واقع حس وجود یک لایهی محافظ حقیقی را به مخاطبین خود منتقل میکنند: دیواری ساخته خواهد شد که دیده میشود، قابل لمس است، واقعی است، غیر قابل نفوذ است و شکوه آن در تاریخ ثبت خواهد شد. اگر بخواهیم از دید این سیاستمداران و البته با حفظ واقعبینی نگاهی به رشد آماری این دیوارکشیها داشته باشیم، این شائبه به وجود میآید که آیا این سازهها واقعا برای مقابله با مهاجرین و پناهجویان ساخته شدهاند، یا که این دیوارها قرار است فقط تبلور نمادین سیاست کشورها در برابر تهدیدات خارجی باشد؛ یک طور حصار کشیدن به دور خود، حد ممکن و نهایی ایمنی کاربردی به منظور حفظ تمامیت و یکپارچگی ارضی.
اگر بخواهیم در این مسئله یک قدم دیگر فراتر برویم، میتوانیم روی این نکتهی بحثبرانگیز تاکید کنیم که نفوذپذیری این دیوارها تعمدی است و این ناکارآمدی دیوارکشیها خودِ هدف و نشان کارایی آنهاست. برای مثال، کشورهایی که در منطقهی بالکان اقدام به دیوارکشی کردهاند، قصد نداشتند که به طور کامل مسیر ورود مهاجرین و پناهجویان را مسدود کنند. ورود پناهجویان و «بحرانهای» همراه آنان در واقع اموری هستند که ساخت دیوارهای دیگر را توجیح میکنند. دیوارهای بیشتر، دیوارکشیهای بیشتر، مداخلات امنیتی بیشتر، خشونت بیشتر در کنترل مرزها، استفاده از سیستمهای شناسایی هوشمند بیشتر و از همه مهمتر سرمایهگذاری بیشتر در ساخت و تامین نیروی چنین زیرساختهایی، همه و همه، نیازمند ورود مهاجران و گذشتن آنها از این دیوارهای ناکارآمد است. برای این که دیوارها کارایی داشته باشند ما پیشنهاد میکنیم که همین طور قابل نفوذ باقی بمانند. در حالی که وجود این دیوارها باعث مرگ و میر بیشتر در لب مرزهای کشورهای اروپایی میشوند، مدیریت فعلی این دیوارها امکان نفوذ، عبور غیرقانونی یا تحت کنترل و نظارت سختگیرانهی مقامات کشورها، و در پایان، روند ایمنسازی کشورهای عامل را زنده نگه میدارد.
طبق این دیدگاه ممکن است ساخت این دیوارها نمایشی ساختگی به نظر برسد که دولتها برای نشان دادن قدرت و اهتمام خود در حفاظت از ملت و همچنین نشان دادن تواناییشان در بیرون نگه داشتن دشمن-دیگران از سرزمینهای خود، بازی میکنند. در مقطعی که رسانهها هجوم سیل عظیم مهاجران به سوی اروپا را پوشش میدادند و کشورهای اروپایی بعضا به عدم توانایی در کنترل مرزهایشان متهم میشدند، دیوارکشی تبدیل به تنها راه تعیین حدود کشورها شد.
اجازه بدهید بازخوانیهای رسمی صورت گرفته دربارهی اهمیت و کاربرد این ترکیب از سازه و نظارت و کنترل هوشمند (یا همان دیوارهای مرزی) را ریشهیابی کنیم.
اول این که دیوارهای جدیدی که در اروپا کشیده شدهاند فقط یک دسته موانع مجهز نیستند که به منظور جلوگیری از عبور (یک گروه خاصی از) مردم، در مرز برخی کشورها نصب شده باشند. این دیوارها نتایج دیگری نیز در پی خود دارند. این دیوارها کارکردهای مختلفی دارند. دیوارها بر زندگی کسانی تاثیر میگذارند که در مسیر مهاجرتشان به آنها برخورد میکنند. حتی کسانی که در نزدیکی و تحت حفاظت همین دیوارها زندگی میکنند نیز از این تاثیرات در امان نیستند. دیوارهای مرزی خود قسمتی از «سیاستهای دیوارکشی» توسط دولتهای تمامیت خواه و پوپولیست است که با بهانهی افزایش امنیت و خطر خارجی اجرا میشوند. شاید به نظر برسد که امروزه با وجود سیستمهای هوشمند شناسایی، شاید چندان نیازی به این دیوارها نباشد ولی این دیوارکشیها با وجود استفادهی گسترده از این سیستمهای هوشمند کماکان ادامه دارند.
دوم؛ با این حال که خود دیوارها را نمیتوان جدای از ماهیت و تفکر پشت ماجرا بررسی کرد، اما نمیتوان از ماهیت فیزیکی این دیوارها، با آن همه سیم خاردار، آجر، نرده و حصار، و جنبههای بیوپولیتیک درازمدت ماجرا چشمپوشی کرد. لوییس آمور[۱۶] در این رابطه معتقد است که مرزها به طور فزایندهای به مسئلهی اصلی بحث مهاجرت تبدیل شدهاند؛ وقتی ما میگوییم که دیوارها اثرات مخربی دارند و مرگ و میرهایی که به سبب وجود این دیوارها در مرزها اتفاق میافتند، افزایش یافته است، دیگر آن دیوار صرفا نقش کلاسیک یک مانع را با خود به همراه ندارد. آزگون تاپاک[۱۷] در سال ۲۰۱۴ در مقالهای پیشنهاد داد تا مناطق مرزی و نواحی حاشیهای کشورها، به خصوص مناطقی که دیوار کشی شدهاند، نواحیای هستند که به راحتی میتوان اثرات مخرب این عملیات افزایش امنیت قلمرو، توسط دولتها را مشاهده کرد. تاپاک معتقد است که این مناطق باید به طور خاص در رابطه با اثرات سیاسی، و گاها عمیقتری، که این دیوارها بر مهاجرین و پناهجویان گذاشتهاند، مورد مطالعه قرار بگیرند.
سوم؛ نفوذپذیری این دیوارها چه از نظر تئوری و چه در کاربرد واقعی، عادی و طبیعی هستند. برای مثال، سازمان جهانی مهاجرت[۱۸] در گزارشی اعلام کرده است که میزان ورود مهاجران به مجارستان، بعد از ساخت دیوار مرزی توسط این کشور، در قیاس با کشورهای همسایه به شکل چشمگیری کاهش یافته است. تنها کافی است تا نگاهی به تصاویر پخش شده از کمپهای موقت پناهجویان در صربستان بیندازید تا به کارآمدی این دیوارها در جلوگیری از ورود پناهجویان پی ببرید. با این حال، در زمان تحقیقات میدانی ما در مجارستان، متوجه شدیم که با این آمار رسمی ورود پناهجویان به مجارستان کاهش یافته است، اما پناهجویان کماکان به صورت غیررسمی و ثبتنشده وارد این کشور میشوند. یک بار دیگر هم تکرار میکنیم، آن چه که ما از آمارهای رسمی و مشاهدات میدانی دربارهی مهاجرین و پناهجویان در اروپا، به خصوص شرق اروپا، متوجه میشویم، این است که دیوارها امکان ورود پناهجویان را به صورت کامل قطع نمیکنند؛ بلکه باعث میشوند که این مردم مسیرشان را تغییر داده و از راهی دیگر وارد آن کشور شوند، راهی که احتمالا به زودی توسط یک دیوار جدید مسدود خواهد شد. مخلص کلام ما این است که نه تنها مهاجران از هر دیواری که برای جلوگیری از ورودشان ساخته شود رد خواهند شد، بلکه خود این رد شدن نیز یک قسمت اساسی از فرآیند ساخت دیوار است.
نکتهی دیگر این که این دیوارها در همه جا امکان عبور را به مهاجرین نمیدهند، در واقع آن طور هم نیست که همیشه یک نقطهی خاص برای رد شدن برای مهاجرین وجود داشته باشد. بر اساس تحقیقات تیل و همکارانش[۱۹] در سال ۲۰۱۳، «مدتهاست که دولتها مرزهایشان را به صورت انتخابی و عمدی قابل نفوذ میگذارند». همان طور که از سال ۲۰۱۵ به این سو میبینیم همزمان با افزایش مداخلات سیاسی برای مقابله با بحران پناهجویان، این نفوذپذیری عامدانهی مرزها در اروپا واضحتر شده است. برای مثال، در یک بازهی زمانی بین سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶، تنها پناهجویان کشورهای عراق، سوریه و افغانستان که مدارک معتبر داشتند توسط کشور مقدونیه پذیرفته شدند و دیگر پناهجویان بلاتکلیف در یونان و پشت مرزهای مقدونیه باقی ماندند. هر چند این بازهی زمانی چندان طولانی نشد و مقدونیه نه تنها پذیرش پناهجو با شرایط فوق را قطع کرد، بلکه در مارچ ۲۰۱۶، هزاران نفر از پناهجویان افغان و سوری را که پیش از این پذیرش کرده بود از کشور اخراج کرد و به یونان پس فرستاد. این عبور انتخابی پناهجویان از مرزهای مقدونیه شروع ماجرای کمپ ایدومنی[۲۰] بود که در آن، طی فاصله مارچ تا می ۲۰۱۶، هزاران پناهجوی این کمپ که امیدوار به گذشتن قانونی یا غیرقانونی از مرزهای یونان بودند، پشت دیوارهای مرزی مقدونیه ساکن شدند.
و در پایان، اگر این دیوارها قرار است که جلوی ورود مهاجرین را بگیرند ولی به نوعی راه نفوذشان باز است و امکان رد شدن از آنها وجود دارد، به خاطر این است که کارکرد اصلی آنها رفع نیاز بنیادین تامین امنیت کشور است، کشوری که هنوز گمان میشود تامین امنیت آن در گروی حفاظتش در برابر موجودات بیگانه واقعی یا خیالی است. این نگاه به تامین امنیت به دو شکل در رفتار سیاستمداران اروپایی ظاهر شده است: گروه اول سعی دارند تا در دل مردم ترسی دائمی از ورود کنترل نشدهی افراد بیهویت (که قریب به اتفاق آنان قصد دارند خودشان را به آلمان برسانند و نه جای دیگری) ایجاد کنند. گروه دوم این اطمینان را به شهروندان و رایدهندگان میدهند که دیوار مرزی تنها راهی است که میتوان به وسیلهی آن جلوی ورود کنترل نشدهی پناهجویان ایستاد. در این گفتمان، دیوارها بخشی از یک سناریوی مقابلهی نظامی غیرعامل هستند؛ سناریویی که بر مبنای ارجاع مخاطب به مسائلی چون اشغال، تهاجم و آلودگی بنا شده است. در این سناریو دیوارها و سیم خاردارهایشان وظیفهی حفاظت از کشوری را دارند که دائما با تهدید مواجه است. نتیجه این که باز و بسته بودنهای مقطعی یا نفوذپذیری و دژ مستحکم بودن مرزها، نشان از تناقض سیاستهای مرزی کشورها نیست، بلکه کارکرد درست دیوارهای مرزی در گروی همین فعل و انفعالات است. مرزهای کشور را ببندید تا مردم کشورتان مطمئن شوند هیچ موجود بیگانهای وارد کشورشان نخواهد شد و از طرف دیگر امکان رد شدن از مرزها را برای مهاجرین بگذارید تا با استفاده از این فرصت دیوارهای بیشتری بسازید، دیوارهایی که اداره و نظارت آنها نیاز به منابع انسانی و مالی دارد.
بلگراد – ۲۵ ژانویه ۲۰۱۷. در یک صبح سرد زمستانی، بیش از هزار پناهجو، بدون مدارک شناسایی لازم در کمپی در مرکز شهر بلگراد، پایتخت صربستان مستقر شدند. این کمپ اسکان موقت با خرید چند انبار متروکه پشت پایانه اتوبوسرانی بلگراد ایجاد شده بود. این پناهجویان در اوضاع سختی زندگی میکردند. به جز چند پتو و سوزاندن چیزهایی که اطراف انبارها پیدا میکردند، راه دیگری برای مقابله با سرما نداشتند. این پناهجویان، در دل بلگردا، سرزمین ناکجاآبادی را تشکیل داده بودند و در آن زندگی میکردند. نه آبی که با آن شستوشو کنند و نه سرپناهی که زیر آن بخوابند. پناهجویان مانند ارواح سرگردان، با صورتهایی دود گرفته، بدون هدف و مسیر مشخص، در اطراف انبارها و محلههای مرکز بلگراد چرخ میزدند. این پناهجویان پشت دیوارهایی مانده بودند که یکی از کشورهای صربستان در مرزهای خودش با صربستان بنا کرده بود. آنها از این که در سیستم پذیرش مهاجر صربستان و کمپهای پناهجویان این کشور ثبت نام شوند، خودداری میکردند. منتظر بودند تا اتفاقی بیفتد و طی آن اتفاق بتوانند به آن سوی مرزهای مجارستان یا کرواسی بروند. آنها از وجود سوراخهایی در فنسهای مرزی صحبت میکردند و در رابطه با رفتن به دنیای آن طرف دیوار رویا داشتند. در واقع دلیلی که پناهجویان به بلگراد کشیده شده بودند، قاچاقچیانی بودند که ادعا میکردند میتوانند پناهجویان را به آن سوی دیوار ببرند و میل به حرکت رو به جلو عاملی بود که آنها را در آن شرایط سخت و دشوار، در آن جنگل مدرن نگه میداشت. بسیاری از پناهجویان آثار تلاشهای ناموفق برای عبور از دیوار را با خود به همراه داشتند؛ استخوانهای شکسته، زخمها و سرمازدگیها. اثرات مخرب دیوار به وضوح بر پیکر آنها مشخص بود. ولی آنها همچنان امیدوار بودند که از دیوار رد بشوند و میدانستند که این امر غیر ممکن نیست؛ میدانستند که آن دیوارها برای رد شدن ساخته شدهاند.
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] Donald Trump
[۲] Viktor Orban
[۳] Calais
[۴] The Channel
[۵] West Balkan Route
[۶] Hadrian
[۷] Elisabeth Vallet
[۸] Wendy Brown
[۹] non-state actors
[۱۰] enemy-other
[۱۱] Walled States, Waning Sovereignty
[۱۲] Reece Jones
[۱۳] Border Walls (۲۰۱۲)
[۱۴] Silberman et al.
[۱۵] Dean MacCannell
[۱۶] Louise Amoore
[۱۷] Özgün Topak
[۱۸] International Organization for Migration
[۱۹] Till et al
[۲۰]Idomeni
[divider]منبع[/divider]
[button color=”yellow” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://societyandspace.org/2017/04/18/walls-walls-walls/”]SocietyandSpace[/button]