«باغ کتاب تهران». این یکی از نامهایی بود که به کرّات در رسانههای کشور در نیمهی اوّل سال ۱۳۹۶ شنیده میشد. خبر هیجانانگیزی بهنظر میرسید؛ اینکه فضایی مختص و متمرکز برای فروش کتاب در قلب تهران، لابهلای تپههای عباسآباد قرار است ساخته شود. فضایی شبیه به نمایشگاه کتاب تهران، با امکانات و آرامشی بیشتر که خریدن کتاب را تبدیل به تجربهی لذتبخشتری کند و در عینحال به مرکزی برای کتابدوستان تبدیل شود. پاییز ۹۶ رسید و پروژهی باغ کتاب برندهی بخش ساختمانهای عمومی جایزهی معمار، این معتبرترین جایزهی معماری کشور نیز شد. تمام اینها به مخاطب، کسی که روزی از روزهای آذر ۱۳۹۶ تصمیم میگیرد به این پروژهی عظیم، بلندپروازانه و –لابد- از لحاظ معمارانه ارزشمند سری بزند، مژدهی تجربهی فضایی لذتبخش و کاربردی را میدهد. با اینحال، حدود شش ماه پس از افتتاح این پروژه، بهترین واژه برای توصیف آنچه با بازدید «باغ کتاب تهران» بر همان مخاطب عارض شد این بود: بُهت!
[dropcap size=big]1[/dropcap] باغ کتاب تهران در نیمهی اوّل تیر ماه ۱۳۹۶ با حضور شهردار وقت تهران، محمدباقر قالیباف و علی لاریجانی افتتاح شد. این پروژهی ۶.۵ هکتاری، با هدف ایجاد فضایی برای ارائهی عملکردهای مختلف «با محوریت کتاب» تعریف، طراحی و ساخته شد. این عملکردها علاوه بر فضای فروش کتاب شامل سینما، سالن تئاتر، فضاهایی برای یادگیری و علمآموزی کودکان و نوجوانان، فضاهای تجمع، کافه، گالری و فضای سبز است. بنا به اطلاعاتی که در سایت پروژه وجود دارد ، باغ کتاب تهران در میان نمونههای مشابه خود در جهان از نظر بزرگی فضا رتبهی اوّل را به خود اختصاص داده است. این پروژه در کنار کتابخانهی ملّی قرار گرفته است و به اتوبانهای شهید حقانی و همت و البته ایستگاههای متروی همت و شهید حقانی نزدیک است. گروه معماری بعد چهارم برای طراحی این پروژه، که هنوز اجرایش تکمیل نشده، موفق شد در جایزهی معمار سال ۱۳۹۶ رتبهی اوّل بخش ساختمانهای عمومی را به خود اختصاص دهد.
بنا به اطلاعاتی که در سایتهای جامجم آنلاین و «کُجارو » وجود دارد، از دو ایستگاه متروی شهید همت و شهید حقانی میتوان به باغ کتاب سر زد و با ماشینهایی که در کنار این ایستگاهها قرار دارند به باغ کتاب رفت. دستکم در آن روز آذر ماه ۱۳۹۶ هیچ خبری از چنین ماشینهایی نبود و برای رسیدن به باغ کتاب از ایستگاه شهید همت راهی جز پیاده گز کردن پیش پا نبود. هیچ اثری هم از تابلوهای راهنما به چشم نمیخورْد و هیچ بعید نبود چند بار لابهلای مسیر زیگزاگی جلوی باغموزهی دفاع مقدس گم شوید تا بالاخره به اشارت این باغبان و آن نگهبان، بتوانید باغ کتاب را پیدا کنید.
[dropcap size=big]2[/dropcap]بعد از مدتی کوهنوردی لابهلای تپههای سرسبز عباسآباد، شگفتزده میشوید از اینکه میبینید همهی راهنمایانتان به ساختمانی اشاره میکنند که شباهتی به تصاویر پروژه ندارد. از دور نمای مستطیلی صاف ساختمانی شیشهای پیداست که تاورکرینی بالای سرش خودنمایی میکند. از خود میپرسید که آن تصاویری که از بامهای سبز و پلههای بام میدیدید کجایند؟ ساده و سرراست باید گفت که آن تصاویر به شما دروغ میگویند. اگر دروغ نباشند تنها در یک صورت میتوانید آنها را راست بدانید: با هلیکوپتر از فراز باغ کتاب تهران عبور کنید و از هلیکوپتر بر سقف آن فرود بیایید: فرم باغ کتاب برای ناظری طراحی شده که از بلندترین تپههای تهران هم قدّ بلندتری دارد!
[dropcap size=big]3[/dropcap]ورودی غربی ساختمان باغ کتاب جز سطحی صاف و شیشهای و بدون اتفاق و خطّ آسمانی ممتد و یکنواخت چیزی در برابر چشمان شما قرار نمیدهد. ورودی شرقی هم از این حیث چندان تفاوتی ندارد: رشته پلّههای پرشماری که معلوم نیست به کجا میروند و شما را باید به کدام انگیزه به خود بخوانند. پلههایی بسیار عریض کمر حجم یکنواخت سمت غربی را قطع میکنند. این پلههای خشکوخالی مقیاسی بسیار عجیب دارند و با دیدن آنها سوالی ذهن را مشغول به خود میکند: مگر آن بالا چه خبر است که پلهها را چنین عریض گرفتهاند؟
پاسخ این است: دقیقاً هیچ! ممکن است زمانی کافهای دیگر بر روی «بام سبز» ساختمان هم برپا شود، امّا حتّی در آن صورت هم این مقیاس بزرگ و این سطح بیسایهبان و خشکوخالی بعید است بتواند توجیهگر خویش باشد. از تصاویر رندرهای پروژه چنین به نظر میرسد که قرار نیست آن فضای سبز بام کاربری مشخصی داشته باشد یا لااقل فضایی، حتّی برای نشستن و گذراندن وقت از فراز یکی از نقطههای بلند تهران فراهم کند.
[dropcap size=big]4[/dropcap]با ورود به داخل ساختمان «باغ کتاب تهران»، فضایی وسیع در برابرتان پدیدار میشود. این فضا در طبقهی همکف سه بخش عمده دارد: کتاب کودکان، کتاب بزرگسالان و فضای واسط میان این دو. «لمکده»هایی کنار پنجرههای سرتاسر شیشهای رو به نور آزاردهندهی غرب ساختمان وجود دارند تا در روز، مطالعهی کتاب را روی نیمکتهای «لمکده»ها به تجربهای عذابآور تبدیل کنند.
هیچ تفاوت معناداری در طراحی فضای کتابفروشی کودکان و بزرگسالان وجود ندارد: همان ستونهای مدور بتونی، تأسیسات اکسپوز سقف، رمپهای گاهبهگاه که با اختلاف ارتفاعی که بهوجود میآورند فضاهای عبوری را از فروشگاهها مجزا میکنند و شیشههای سرتاسری جدارهی غربی بی هیچ تفاوتی در هر دو بخش طبقهی همکف تکرار میشوند. توجهتان به فضای واسط در ظاهر امروزی آن جلب میشود که در یکی از مهمترین بخشهای طبقه قرار گرفته است و انگار میخواهد نوعی واقعیت افزوده را در باغ کتاب ایجاد کند، امّا آنچه میبینید چند پروژکتور است که تصاویری مطلقاً بیارتبط و بیمعنی بر دیوار «خیالستان» انداختهاند. اوج تمهیدات تکنولوژیک این پروژهی عظیم در همین گذر خلاصه شده است. جز این، احتمالاً بهروزترین و تکنولوژیک فضای باغ کتاب غرفهی بزرگ پولی شرکت «الجی» برای کودکان در طبقهی اوّل است.
[dropcap size=big]5[/dropcap]کیفیت طراحی جزییات و فضاهای مختلف باغ کتاب نیز در نوع خود جالب است. در طبقهی اوّل به فضاهایی به نام «مشاهیر» و «داستان آفرینش» وجود دارند. قشر هدف این دو فضا کودکان و نوجوانان هستند. در فضاهای مشابه در دنیا و حتی در بعضی نمونههای داخلی، طراحان و مجریان سعی میکنند در چنین فضاهایی حواس مختلف مخاطب را تحریک کنند و به کار بگیرند، از تکنولوژیهای نوین استفاده کنند و در یک کلام، اطلاعات علمی و آموزشی را به شیوههایی جذاب و روزآمد –بهخصوص برای کودکان- ارائه دهند. امّا فضای «مشاهیر» و «داستان آفرینش» چگونه فضاییست؟ چند بنر پلاستیکی با انبوهی از اطلاعات، که حتّی برای بزرگسالان هم خواندنش حوصلهسربر است، که با چند مهتابی روشن شده است کنار هم قطار شدهاند تا فضایی علمی برای بچهها فراهم کنند و در این آشفتهبازار، سیم و لامپهای مهتابی هم از میان بنرها عشوهگرانه خود را نمایان میکنند!
[dropcap size=big]6[/dropcap]سوال اصلی امّا اینجاست: باغ کودک برای چه کسانی طراحی شده است؟ در غیاب دسترسی عمومی آسان، نبود پارکینگ، تأکید بر فضاهای کودکان و نوجوانان و بازدیدهای خانوادگی و کمبود امکانات و تمهیدات طراحانهی مناسب برای معلولان و سالخوردگان، چه کسانی قرار است زحمت آمدن به این نقطه از شهر را بدهند تا از باغ کتاب دیدن کنند؟ احتمالاً جز همان خانوادهی خوشحال، خانوادهای که خود وسیلهای شخصی برای رفتوآمد دارد، کمتر کسی رغبت میکند به این «بزرگترین باغ کتاب خاورمیانه» بیاید. دانشجویان بهعنوان یکی از اصلیترین مخاطبان کتابفروشیهای تهران، چه امتیازی در این فضا میبینند که باید به آن بیایند؟ دسترسی راحت و ارزان؟ وجود فضاها و امکانات مناسب برای آنها؟ برای اینکه به میزان استقبال شهروندان از این فضا پی ببریم، کافی است تعداد مراجعین به یک کتابفروشی چند دهمتری در مرکز شهر، مثلاً «افق»، «چشمه» یا «ترنجستان سروش» را در مدتزمانی ثابت با تعداد مراجعین «باغ کتاب تهران» مقایسه کنیم؛ بعید است که پروژهی شصتوچندهزار متری جایزه بردهی داستان ما توفیق بیشتری از آن کتابفروشیها کسب کند.
دیگر فضاها: