نویسنده: کارن برنز[۱]. تئوریسین و تاریخنگار معماری، دانشگاه ملبورن استرالیا
مترجم: نیلوفر رسولی| دبیر سرویس ترجمان
در ژانویهی ۲۰۱۲ مجلهی بریتانیایی «ژورنالِ معماران[۲]» نتایج حیرتآوری از هفتصد زن مشغول به کار در معماری و ساختمانسازی ارائه کرد[۳]. نتایج حاکی از تجارب گستردهای بود که در آن شمایی تاریک از تجربیات زنان را در این حرفهی جنسیت زده آشکار میکرد: تبعیض، تعرض جنسی و تفاوت حقوقهای دریافتی. «اِی. جی» جوایز «زنان در معماری[۴]» را به عنوان بخشی از تعهد خود به ایجاد تغییر در وضعیت حضور زنان در معماری و [ارتقای] کیفیت فرهنگ این حرفه پایهگذاری کرد. این مسابقه متشکل از بخشهایی نظیر جایزهی «جین درو[۵]» و دو جایزهی جدید است- «معمار زن سال» و «معمار زن نوظهور سال». هر دو جایزه و اصطلاح «معمارِ زن» را بر دوش میکشند. اصطلاح «معمار زن» تحقیرآمیز است یا سودمند؟ چه تنشی در میان این اصطلاح جاسازی شده است؟ و آیا جوایزی که به یک جنسیت تعلق میگیرد سکسیستی است؟
مخالفت من با اصطلاح «معمارزن» از علاقهام به زبان و هویت نشئت میگیرد. من هرگز از این اصطلاح استفاده نمیکنم، در عوض اصطلاح «زنان در معماری» را برمیگزینم. از «معماران زن» استفاده نمیکنم چرا که به وضوح واژهی معماری را به جنسیت مذکر تعمیم میدهد. علاوه بر این، جنسیت مردانهی معمار در پس واژهی معمار پنهان شده و این واژهی زن در این اصطلاح است که با جنسیت خود ظاهر میشود. با استفاده از این توصیفات الگوهای تولید آشکار و نهان جنسیت را مستحکم میکنیم.
با این حال میدانم که برخی زنان در معماری هم با توجه به دلایل دیگری از این اصطلاح استفاده نمیکنند. در سال ۲۰۰۶، ژورنال «معماری استرالیا[۶]» جوابیهای را به متن پائولا ویتمن[۷] با عنوان «پلههای ترقی» که گزارشی از پیشرفت زنان در حرفه ی معماری بود، منتشر کرد. ریچل نیسن[۸]، مدیر دفتر نیسن مورکات[۹] در سیدنی با این گزاره فصل مشترک میان جنسیت و معماری را تبیین کرد.
«موافقم. تقریبا هر روز ترجیح میدهم تا به جای تئوریسین و تاریخ نگار معماری ِ زن، همان تئوریسین و تاریخ نگار خوانده شوم. همانند نیسون من هم ارزش کارم را با ابزار رسمی و غیر رسمی میسنجم. با این حال، من در حوزهی معماری و فرهنگ پژوهش و کار فمینیستی هم انجام میدهم و این پژوهش مرا به سمت دیگری میکشاند که درمسیری دور از زندگی شخصی من و ریچل نیسن است».
در تجربهی کاری من، گاهی اوقات و نه همیشه، به عنوان یک زن مورد قضاوت نادرست واقع شدهام (نه در محل کار فعلیم). در قبال اموری مانند بقا، ارتقا، درآمد، دسترسی به مقام ارشد و فرصتهای رهبری یا کفایت مشارکت خودم در قیاس با همکاران مرد، تجربهای متفاوت داشتهام. تحقیق سال ۲۰۱۲ ژورنال معماری تایید کرد که نزدیک به ۵۰% از زنان چنین الگوهای رفتاری را در محیط کاری خود تجربه کردهاند. علیرغم نهایت تلاشی که برای زدودن بار جنیسیتی از معماری میکنم، به این نتیجه رسیدهام که نمیتوانم همیشه نظر دیگران را به خودم کنترل کنم. هویت من به شیوههای خودآگاه و ناخودآگاه به واسطهی فرهنگ شکل گرفته است. شکافی میان این دو نقطه نظر وجود دارد، اعتقاد به عاملیت منفرد- ظرفیت ما برای کنش در جهان و کنترل کردن سرنوشتمان- و اعتقاد به کنشهای فرهنگ در تولید و حمایت از الگوهای مستحقانه در رفتارهای موجود در محل کار. به اعتقاد من تجربیات زندگی در کشاکشی میان عاملیت فردی و فرهنگ رخ میدهد.
مفهوم من از قدرت جاذبهی فرهنگ نباید در سازوکارهای ارزشی عمومی حرفهی ما منعکس شود. اعتقاد به فردیت و استحقاق فردی به شدت در معماری تنیده شده است. سیستم آموزشی متمرکز بر آموزش در آتلیه، آموزش مهارتهای طراحی و پیشرفت ظرفیتهای طراحی است. به طور کلی کار دانشجویان بر پایههای فردی ارزیابی و قضاوت میشود. این [قضاوت] باید بر مبنای استحقاق باشد. ارزش فردیت و شایسهسالاری به سرعت آموخته میشوند.
اما آیا رشد فرهنگ طراحی مبنی بر شایسته سالاری میتواند به راحتی مدیریت شده و پیروز میدان باشد؟ یکی ازامور مختص به حرفهی معماری، میزان عواملی است که برمبنای استحقاق پایه نشدهاند و میتوانند آغاز و گسترش پروژهی موفقی را مشخص کنند: دسترسی به گروه حامی و نافذ اجتماعی و اقتصادی، دسترسی به سرمایه، دسترسی به شبکههای اجتماعی، دسترسی به درآمدهای جایگزین خصوصاً زمانی که کار در حال آغاز است، مزایای روابط اجتماعی و خانوادگی، و حتی عوامل شخصیتر- مثل جذابیت ظاهری، کاریزما و روابط عاطفی. من به شخصه معمارانی را با استعدادهای ناب دیدهام که به صرف شخصیت جامعهستیزشان در عمل شکست خوردهاند، با اینکه خلاقیت و طراحیهایشان فوقالعاده بوده است (میدانید که سخنم از چه کسانی است).
اهمیت پاداشهای شایسته سالار محور در سازوکار جایزههای معماری نهاده شده است. با این حال، زمانی که به مطالعهی سازوکار محلی انتخاب و ژوری جایزههای معماری میپردازم، به نظر میرسد که تنها گروه کوچکی در مقام داوران در طی سالیان دوام میآورند و هیئت داروان اکثراً برندگان سال قبل جایزه هستند. البته اینجا به فساد موجود در سازوکار مسابقات معماری نمیپردازم- صرفاً به این اشاره بسنده میکنم که این جایزه صرفاً بر مبنای سیستم سلیقهای است که با افراد باقی مانده در گروه و اعضای جدید که با آن پیوستهاند، ادامه پیدا میکند. آیا جوایز محضا بر مبنای شایسته سالاری توزیع میشوند؟ (یا مشخص میشوند؟) یا عوامل دیگری موثر هستند: شهرت قبلی، روابط، آشنایی با گروه و تطبیق با سلیقهی عمومی در فرهنگ؟ جوایز بخش قدرتمندی از سازوکار پاداشی معماری است و به برندگان امتیازهای زیادی را اعطا میکند: برای مثال تمایز در رقابت بازار، شهرت عمومی و تبلیغات.
جایزهای انحصاراً برای «زنان» سوالهایی را در ارتباط با ضرورت خود اصطلاح و جوایزی بر مبنای سیستم ستارهپروری برمیانگیزد. ما نیازمند جوایز معماری برای پروژههای داوطلبانه و به نفع مردم هستیم، جوایزی برای کارمند منتخب، برای ابداع خلاقیت پژوهشی درارائهی خدمات یا برای مذاکرات انجام شده با مشتری.
اما مسئلهی موجود در جایزهی «ای. جی» این است که جایزهای صرفاً برای معماران زن توجه ما را به جایزه و کانتکستش جلب میکند: اینکه چگونه سازوکار جایزه برقرار است و چه کسانی آن را میبرند. جوایز ادبی برای زنان مثل «جایزهی نارنجی[۱۰]» در اعتراض به جوایزی تاسیس شدهاند که لیست برندگان آنها توسط مردان تهییه میشود یا اینکه زنان سالها از لیست برندگان غایبند. جایزهی «ای. جی» هم لازم است که ما را وادارد تا به جایزه و مشکلات پس آن نظر کنیم. اما روابط میان مشکل و راهحلهای ممکن بسیار درهم ریخته است.
جوایز صرفا زنانه میتواند در چرخهای گیر کند. این جوایز توجه را به ارزشهای غیر شایسته سالاری مثل جنسیت جلب میکند که ممکن است در لیست برندگان تاثیر بگذارد. جوایز تک جنسیتی، با تکیه بر جنسیت به مثابه ابزاری برای تفکیک شرکتکنندگان، میتوانند خود متهم به همان امری شوند که معترضش هستند: معیارهای انتخابی که بر مبنای شایستگی شرکت کنندگان نیست. برای منتقدان بسیار سهل خواهد بود اگر بخواهند ادعا کنند که جایزهی تک جنسیتی خود سکسیستی است.
اما شاید ما با معیارهای اشتباهی دربارهی جوایز تک جنسیتی میاندیشیم. به نظرم جوایز تک جنسیتی خود نمودی از فعالیت سیاسی هستند. آنها توجه را به سمت مکانیزم انتخاب، معیارهای انتخاب و حضور اندک زنان در انتشارات یا ساخت و ساز جلب میکنند. پایهگذاری جایزهای صرفا برای زنان امری محرک و سیاسی است. این امر مانند نوشتنِ قانون ضد تبعیض یا جلب توافق عمومی برای شکلگیری قانونی نیست. این امر به دنبال این نیست که «منصف» باشد بلکه تجسم نابرابری است، البته به شیوهای پارادوکسیکال. این امر در جستوجوی تولید مباحثه و عمومیت یافتگی است. از طرفی هم ممکن است که این جایزه برای صاحبش مفید واقع شود.
برای من گزارههایی مثل «معماران زن» و جوایز صرفاً زنانه فرصتهایی را فراهم میکند تا بتوان به بحران، پیچیدگیها و تناقضات حول پرسش هویت جنسیتی پرداخت. من هیچ پاسخ سرراستی ندارم. تجربهی مضحک از ناتوانی در کنترلِ تصویر دیگری و درعین حال، حضور در فرهنگی که برای شکل دهی به اعمال و هویت، ظرفیت شخص را بتواره میکند در حضور پاتریشیا شرودر[۱۱] در انتخابات مجسم شد. به نقل از هافینگتن پست[۱۲]؛ وقتی که شرودر درحال شرکت در انتخابات سنا بود، از وی پرسیده شد که آیا به عنوان یک زن در این انتخابات شرکت میکند. او پاسخ داد که: «آیا انتخاب دیگری دارم؟»
گاهی این انتخاب را داریم و گاهی نداریم.
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] Karen Burns
[۳] این نتایج هر سال تحت برنامهای «زنان در معماری» توسط این پایگاه به روز میشوند. نتایج اخیر با نتایج ذکر شده در این متن متاسفانه تغییر چشمگیری نداشته است- م.
[۴] Women in Architecture awards
[۵] Jane Drew Prize
[۷] Paula Whitman
[۸] Rachel Neeson
[۹] Neeson Murcutt
[۱۰] the Orange Prize
[۱۱] Patricia Schroeder
[divider]منبع[/divider]
[button color=”yellow” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://archiparlour.org/who-wants-to-be-a-woman-architect/”]Archiparlour[/button]