آیا پلی‌بوی معماری مدرن را رواج داد؟

نویسنده: کری جیکوبز[۱]
مترجم: الیاس کهن سال


گزارشی تحلیلی از نمایشگاه «معماریِ پلی‌بوی ۱۹۵۳-۱۹۷۹»

اگر مقاله‌ی بئاتریز کُلومینا[۲]، با عنوان «دیوار ترک‌خورده: چشم‌چرانی خانگی[۳]» را در مجموعه‌ای به نام «سکسوالیته و فضا[۴]» که خود او دبیر آن بوده است بخوانید، ممکن است به این گمان برسید که معماران مدرن اولیه، نظیر آدولف لوس[۵] و لوکوربوزیه[۶] در حال انجام بازی انتزاعی دالی[۷] بوده‌اند. کلومینا در مقام تاریخ‌شناس معماری، تمام تلاشش را کرده تا رگه‌های لذات جسمی را در روش‌های عجیب و غریب چینش پرسپکتیوهای داخلی این معماران بیابد. [بررسی آثار] لوکوربوزیه عایدی برای او نداشت ولی لوس با خانه‌ی معروف هرگز ساخته نشده‌اش برای خواننده‌ی فرانسوی، ژورفین بیکر[۸] – که احتمالاً حتی هرگز قراردادی هم برای آن بسته نشد– سرنخی به دست کلومینا داد. در طرح او استخری در مرکز قرار داشت و سایر اتاق‌های دیگر به گونه‌ای گرداگرد آن چیده شده‌اند که دید به استخر و شخص داخل آن را، قاعدتاْ بیکر، به «مرکز توجه نگاه[۹] بازدید کنندگان» تبدیل می‌کند.

از آنجا که طرح کردن تئوری‌های جنسی بر مبنای آثار این مردان نسبتاً بی‌احساس به جایی نمی‌رسد، تعجبی ندارد که کلومینا که استاد معماری دانشگاه پرینستون است، به سمت رویکرد مجله‌ی «پلی‌بوی» نسبت به طراحی و معماری مدرن کشیده شد که به طرز جذابی هم ثمربخش است. چیزی در مورد «سکسوالیته و فضا» می‌خواهید؟ کافی است به یکی از شماره‌های مجله‌ی پلی‌بوی از سال ۱۹۵۳ که توسط هیو هفنر[۱۰] تاسیس شد و تا دهه‌ی ۱۹۷۰ به بیشترین تیراژ خود یعنی بیش از ۷ میلیون خواننده رسید، نگاهی بیاندازید. این سال‌ها پایه و اساس نمایشگاهی هستند با عنوان «معماریِ پلی‌بوی ۱۹۵۳-۱۹۷۹» که توسط کلومینا (همراه با پپ آویلز[۱۱]، معمار و تاریخ شناس؛ دانشجوی دکتری پرینستون) برپا شده است.

مجموعه‌ای از صندلی‌های مدرن که در این نمایشگاه به نمایش گذاشته شده است. منبع: موزه هنر المهرست

در دهه‌های پس از جنگ [جهانی]، این مجله شاخ وفوری[۱۲] حیرت‌انگیز از معماری با کیفیت و بعضاً رادیکال فرانک لوید رایت[۱۳]، باکمینستر فولر[۱۴]، گروه انت فارم[۱۵]، پائولو سولری[۱۶]، چارلز مور[۱۷] و بسیاری دیگر را به نمایش می‌گذارد، به علاوه مبلمان‌هایی از پیشگامان طراحی این صنعت در اواسط قرن نظیر جورج نلسون[۱۸] و چارلز ایمز[۱۹] (قاعدتاْ بدون رِی[۲۰]) و طراح ایتالیایی، جو کلومبو[۲۱]. طبیعتاً سبک پلی‌بوی در نمایش آثار با مجله‌های معماری آن دوره متفاوت بود. مثلاً اینکه عکس‌ها و تصاویر این مجله تمام رنگی بودند. مهم‌تر از آن، اینکه این مجله خانه‌ها و آپارتمان‌ها را به گونه‌ای نشان می‌داد که سرشار از زندگی بودند، معمولاً پر از زنان عریان. کلومینا در این باره، در یکی از سخنرانی‌های اخیرش برای بنیاد گراهام[۲۲]، می‌گوید: پلی‌بوی «تن‌ها را به فضا می آورد.»

ظاهراً دانستن این گزاره که پلی‌بوی در دهه‌های ابتدائی‌اش پر از ایده‌های معماری بوده، زمانی بسیار رایج بوده است. زیگفرید گیدیون[۲۳] در پیش‌گفتار چاپ ۱۹۶۳ کتاب معروفش، «فضا، زمان و معماری[۲۴]» (انتشارات دانشگاه هاروارد[۲۵]) به شدت علیه «معماریِ پلی‌بوی مآبانه[۲۶]» موضع می‌گیرد که آن را «برخورد با معماری آن گونه که پلی‌بوی‌ها با زندگی برخورد می‌کنند، پریدن از حسی به حس دیگر و به سرعت از همه چیز خسته شدن» تعریف می‌کند. ظاهراً واژه‌ی پلی‌بوی برای گیدیون همان مفهومی را دارد که واژه «استارکیتکت[۲۷] (معمارستاره‌ها)» امروزه برای ما دارد. از طرف دیگر، رینر بنهام[۲۸] در سال ۱۹۶۰ در یادداشتی با عنوان «برای یک پلی‌بوی، حاضرم یک مایل سینه‌خیز بروم[۲۹]» در مجله‌ی آرکیتکتس جورنال[۳۰]، از این مجله و فرهنگ منتسب به آن تمجید می‌کند.

جلد [باز شده] یک شماره از پلی بوی مربوط به جولای ۱۹۶۱. منبع: موزه هنر امهرست

ولی در ده‌های اخیر پلی‌بوی معماری را رها کرده و اشتیاقی که این مجله در پرداختن به موضوعات معماری داشت، از یادها رفته است. حداقل تا زمانی که کلومینا و دانشجویانش دوباره آن را کشف کردند. کلومینا در مورد چگونگی کشف این بخش گمشده از تاریخ معماری، به من گفت: «می‌خواستم یکی از شخصیت‌های مهم آن دوره مثل چیپ لرد[۳۱] از گروه انت فارم را برای سخنرانی به پرینستون دعوت کنم و او رزومه‌اش را فرستاد. نگاهی به رزومه انداختم و با خودم گفتم «اوه، توی پلی‌بوی در موردش نوشتن!».

تصویری از فرانک لوید رایت در یک شماره از پلی‌بوی سال ۱۹۵۵

کلومینا متوجه شد که این اتفاق در مورد معماران دیگری نیز افتاده است: «خلاصه متوجه شدم که خیلی در مورد معماری در پلی‌بوی هست. بعد، یک تحقیق سیستماتیک با کمک دانشجویان رسانه و مدرنیته[۳۲] دانشگاه پرینستون انجام دادم که طی آن از پرینستون خواستم که تمام پلی‌بوی‌ها را بخرد.»

چرا پلی‌بوی اینقدر بر معماری تمرکز داشت؟ کلومینا به من می‌گوید: «آنها حس می‌کردند که این [معماری] ابزاری مهمی – در واقع ضروری – برای اغواست. آپارتمان مدرن برای مرد جذاب[۳۳] ضروری است و باید خود را با همه‌ی این اسباب و مبلمان مدرن و در نهایت حتی معماری، خانه‌ی یک پلی بوی مجهز کند. این پس‌زمینه و فضایی است که اغوا در آن صورت می‌گیرد».

هیو هفنر، موسس پلی‌بوی، در تخت دایره‌ایش، ۱۹۶۶. عکس: برت گلین[۳۴]/مگنوم[۳۵]

این سوال را پیش روی جیسون بِهرمِستر[۳۶]، سردبیر فعلی مجله قرار دادم که تنها ۱۵ سال است که برای پلی‌بوی کار می‌کند ولی می‌گوید که تمامی شماره‌های پیشین را خوانده است. پاسخ او در موازات نظر کلومیناست ولی تصویری بزرگتر ارائه می‌کند. بهرمستر توضیح می‌دهد که: «پلی‌بوی در آن طوفان خاص بعد از جنگ جهانی دوم که هف (هیو هفنر) نیز جزئی از آن بود، به وجود آمد. ایده‌ درباره‌ی جذب تمام این مردان جوانی بود که از شهرهای کوچکی از سرتاسر آمریکا بودند و قرار بود که با دختران همسایه ازدواج کنند ولی ناگهان به جنگ رفتند، و برگشتند، و نسلی به کل متفاوت بودند. بنابراین با بچه‌ای طرف هستید که از وسط ناکجا آمده، ولی به پاریس رفته، به آمستردام رفته، هاوایی را گشته… این واقعا همان فلسفه‌ی «بیشتر از آن دیده‌ام که بتوانم به خانه برگردم» است… و این دقیقاً همان اتفاقی است که برای هف افتاد. و این باعث تولد ایده‌ی مرد جذاب شد.»

از نظر بهرمستر، معماری فقط یک عنصر از پروژه بسیار بزرگتر هفنر بود. پروژه بازآفرینی مرد امریکایی: «معماری و طراحی جزئی طبیعی از آن [پروژه] بود. چرا که بخش اعظم آن، هف بود که با آنچه که او به عنوان ستون‌های سخت و خشک مردانگی می‌پنداشت، مقابله می‌کرد. در بخش یادداشت سردبیرش در اولین شماره‌ی مجله، او می‌گوید: «این فیلد، اند استریم[۳۷] نیست. ما علاقه‌ای به شکار نداریم. ما علاقه‌ای به ماهیگیری نداریم. ما ترجیح می‌دهیم که کوکتل بنوشیم و در مورد نیچه[۳۸] صحبت کنیم و به موسیقی جَز گوش دهیم.»

پنت هاوس یک آپارتمان که در یک شماره از سال ۱۹۵۶ مجله چاپ شده است

 

خانه الراد[۳۹]، اثر جان لوتنر[۴۰] در پالم اسپرینگز[۴۱] که در یک شماره از سال ۱۹۷۱ چاپ شده است. منبع: موزه المهرست

 

کلومینا که فریفته‌ی این کشف خود شده، ادعا می‌کند که پلی‌بوی علت اصلی ورود مدرنیسم به جریان اصلی زندگی امریکایی در دهه‌های بعد از جنگ است. او می‌گوید: «هفنر این را رواج داد. هدف اصلی این نمایشگاه همین است [که نشان دهد] پلی‌بوی بیشتر از هر مجله معماری دیگری یا حتی موزه هنر مدرن[۴۲] به [رواج] طراحی و معماری مدرن کمک کرده است.»

گنبد بادی اثر گروه کریسالیس[۴۳]، از یک شماره مجله از سال ۱۹۷۲

اثبات این ادعا بسیار سخت است. از یک سو این  مسئله، مسئله‌ی مرغ و تخم مرغ است. پیش از آن که هفنر پلی‌بوی را راه اندازی کند، طراحی مدرن شهرت بسیاری به دست آورده بود. برای مثال، در سال ۱۹۴۹، تصویر ریچارد نوترا[۴۴] بر روی جلد مجله تایم[۴۵] رفت و مجله‌ی لایف[۴۶] در پرونده‌ای به این موضوع پرداخت که ژولیوس شولمنِ[۴۷] عکاس چطور خانه‌های مدرن را «فریبنده» می‌کند. به علاوه، مدرنیسم در آن زمان به بخشی از زندگی روزمره، به خصوص در شرکت‌ها و موسسات تبدیل شده بود. برای مثال، صندلی‌های پلای وود[۴۸] ایمز در کلیساها و مدارس بیشتر از خانه‌ها استفاده می‌شدند. بنابراین، پلی‌بوی در واقع انعکاس دهنده و تشدید کننده‌ی یک موج رونق مدرنیستی بوده است که پیش از انتشار آن شروع شده بود.

به نظرم بهتر است بگوییم که پلی‌بوی نقش عمده‌ای در بازآفرینی زندگی آمریکایی، که در آن زمان در حال اتفاق افتادن بوده، داشته است. اشخاص مختلفی همچون هلن گرلی براون[۴۹] (که در سال ۱۹۶۵ مجله کسموپولیتن[۵۰] را به کتاب مقدس دختران شغل‌مدار[۵۱] تبدیل کرد) و بتی فریدان[۵۲] (که کتابی که در سال ۱۹۶۳ با عنوان «رازورزی زنانه[۵۳]» نوشت یکی از ستون‌های فمینیسم امریکایی است) در حال باز‌تصویرسازی معنی زنانگی بودند. هفنر، که مجله‌اش نماینده‌ی هر آنچه بود که جنبش زنان با آن مخالفت می‌کرد، به نوعی هم مسیر آنها بود و در حال باز‌تصویر‌سازی معنی مردانگی بود. بهرمستر اشاره می‌کند که بخشی از شاخص بودن پلی‌بوی در سال‌های اولیه‌اش به این خاطر بود که مجله‌ای مردانه بود که تقریباً اصلاً به ورزش نمی‌پرداخت. بهرمستر در مورد هفنر می‌گوید که: «او از طرفداران ورزش نیست. هیچ وقت نبود. ورزش را حذف کنید و هنر و طراحی را به جای آن بگذارید و تا حدی متوجه می‌شوید که هف به دنبال چه بود.»

تصویری از نمایشگاه. منبع: موزه هنر المهرست

خود نمایشگاه، با آنکه بسیار جالب است ولی چندان بزرگ نیست؛ المهرست موزه‌ی کوچکی است. نمایشگاه بیش‌تر شامل دسته‌هایی از مقالات و تصاویر اصلی پلی‌بوی است که بازسازی شده‌اند و روی پایه‌هایی به نمایش گذاشته شده‌اند، به همراه نمونه‌هایی از مبلمان‌ اواسط قرن مثل «صندلی رحِم[۵۴]» ایرو سارینن[۵۵] یا «صندلی الماس[۵۶]» هری برتویا[۵۷]. ماکت‌هایی در ابعاد خانه‌ی عروسکی از اشیاء مهمی مثل جت شخصی هیو هفنر که به خرگوش بزرگ[۵۸] معروف بود یا تخت خواب دایره‌ای معروفش که اکثر اوقات خواب و بیداری‌اش را در آن می‌گذراند، نیز در این نمایشگاه وجود دارند.

چیز خارق العاده‌ای که در مورد این نمایشگاه وجود دارد و سفر ۳۰ دقیقه ای با قطار از مرکز شهر شیکاگو تا آن جا را توجیه می‌کند این است که این نمایشگاه در خانه‌ای برگزار می‌شود که توسط لودویگ میس‌ وندر‌رو[۵۹] طراحی شده است. یکی از سه خانه‌ی شخصی‌ای که توسط این معمار در آمریکا طراحی شده است. خانه‌ی المهرست میس در سال ۱۹۵۲ برای رابرت هال مک کورمیکِ پسر[۶۰]، فرزند سازنده‌ی آپارتمان‌های معروف شماره ۸۶۰-۸۸۰ این معمار در جاده لیک شُر[۶۱] شیکاگو، ساخته شده است. این خانه به همراه بال‌های مستطیلی‌اش در سال ۱۹۹۲ توسط موزه خریداری، جا‌به‌جا و در نهایت به ساختمان موزه که در سال ۱۹۹۷ ساخته شد، الحاق شد. این خانه با حس خودمانی و خانگی‌اش، به طرز غریبی یکی از مهم‌ترین ادعاهای کلومینا را بی‌پایه و اساس جلوه می‌دهد. این خانه دوست داشتنی است ولی اثری از آن برق و فریبندگی پلی‌بوی گونه در آن نیست.

جزئیات دیگری از نمایشگاه. منبع: موزه هنر المهرست

بیشترین لذت نمایشگاه برای من نه [مشاهده‌ی] آثار به نمایش در‌آمده و نه حتی [مشاهده‌ی] آن خانه‌ی باارزش، بلکه این حقیقت بود که بسیاری از شماره‌های قدیمی پلی‌بوی برای خرید در آنجا عرضه شده بودند. مثل بچه‌ای که اتفاقی مجله‌های مخفی شده‌ی پدرش را پیدا کرده باشد، کف گالری روی زمین نشسته بودم و مجله‌ها را ورق می‌زدم. اگر از دو صفحه‌ی وسط مجله‌ها، کارتون‌های رکیک و جوک‌های مهمانی‌پسند احمقانه بگذریم، مطالب تحریری چنان متنوع و عالی هستند که مایه‌ی خجالت مجله‌های امروزی می‌شوند. می‌توانید به دو صورت این را تفسیر کنید. یا مرد شهرنشین جدید که هفنر مُبلغ آن بود، چنان پیچیده است که به واقع برای یافتن ایده‌های جدید برای نحوه‌ی زندگی به جان لاتنر، موشه سفدی[۶۲] یا فایا[۶۳] چشم دوخته است یا اینکه از آنجا که دو صفحه وسط مجله باعث فروش آن می‌شده‌ است، هیئت تحریریه‌ی پلی‌بوی این آزادی را داشتند که در دیگر زمینه‌ها هر چقدر که بخواهند، پیشتاز و فراتر از حدود رفتار کنند.

به طور قطع، این نمایشگاه جالب توجهی است؛ نقطه نظری غیرمنتظره درباره‌ی تغییرات اجتماعی و فرهنگی‌ای که ما به دهه‌ی شصت نسبت می‌دهیم. ولی نمایشگاه موزه فقط یک پیش غذاست. آنچه واقعاً نیاز است، یک کتاب است؛ یک کتاب قطور با تصاویر با کیفیت از آرشیوهای معماری پلی‌بوی و تحلیل‌های فکر شده درباره‌ی مسائلی که این نمایشگاه به آنها می‌پردازد؛ درباره‌ی انقلاب‌های معماری و جنسی که به طرز عجیبی در هم آمیخته‌اند.

 

[divider]پی‌نوشت[/divider]

[۱] Karrie Jacobs
[۲] Beatriz Colomina
[۳] The Split Wall: Domestic Voyeurism
[۴] Sexuality and Space
[۵] Adolf Loos
[۶] Le Corbusier
[۷] peek-a-boo یا “دالی موشه” نوعی بازی که با کودکان انجام می دهند. این بازی معمولاً شامل پنهان و آشکار کردن صورت فرد در مقابل کودک، همراه با تکرار جمله یا عبارتی خاص است. در اینجا منظور این است که معماران هر از گاهی نشانه‌هایی را در آثارشان به کار می‌برند که ممکن است نظر مخاطبان دقیق را به خود جلب کند ولی به عمدی بودن آن اتفاق نیز اقرار نمی‌کنند.
[۸] Josephine Baker
[۹] gaze
[۱۰] Hugh Hefner
[۱۱] Pep Aviles
[۱۲] Cornucopia یا horn of plenty: در اساطیر یونانی، زئوس در کودکی توسط یک بز شیر داده می‌شد. بر اثر اتفاقی شاخ این بز می‌شکند و از آن پس این شاخ همواره از چیزی که صاحبش تمایل داشت (به خصوص انواع میوه و خوراکی)، پر می‌شد. این عبارت در انگلیسی نماد فراوانی و برکت است و گاهی در فارسی عبارت «شاخ وفور» به عنوان معادل آن به کار می‌رود.
[۱۳] Frank Lloyd Wright
[۱۴] Buckminster Fuller
[۱۵] Ant Farm
[۱۶] Paolo Soleri
[۱۷] Charles Moore
[۱۸] George Nelson
[۱۹] Charles Eames
[۲۰] Ray Eames: همسر و همکار چارلز ایمز است که بسیاری از کارهای آنان مشترک است. علت اینکه نویسنده میگوید “قاعدتا بدون رِی” این است که پلی بوی مجله ای بسیار مردانه و مردسالار است و در نتیجه به آثار طراحان زن بی توجه بوده است.
[۲۱] Joe Colombo
[۲۲] Graham Foundation
[۲۳] Siegfried Gideon
[۲۴] Space Time and Architecture
[۲۵] Harvard University Press
[۲۶] playboy-architecture
[۲۷]  Starchitect: معمار-ستاره؛ اشاره به معماران بسیار معروف فعلی
[۲۸] Reyner Banham
[۲۹] I’d Crawl a Mile for a Playboy
[۳۰] The Architect’s Journal
[۳۱] Chip Lord
[۳۲] Media and Modernity
[۳۳]  Bachelor: اصطلاح به کار رفته در متن، معنی “مرد مجرد” می دهد ولی باید توجه داشت که معنی این عبارت در فضای فرهنگی آن زمان و آن مجله، با درک امروزی ما در فرهنگ ایرانی از مرد مجرد یکسان نیست. بنابراین واژه “مرد جذاب” را در اینجا جایگزین کرده ام – مترجم.
[۳۴] Burt Glinn
[۳۵] Magnum
[۳۶] Jason Buhrmester
[۳۷] Field and Stream: نام یک گروه تجاری بزرگ که به ساخت و فروش تجهیزات ورزشی، شکار، کمپینگ و … می پردازد.
[۳۸] Nietzsche
[۳۹] Elrod House
[۴۰] John Lautner
[۴۱] Palm Springs
[۴۲] Museum of Modern Art
[۴۳] Chrysalis’ Pneudome
[۴۴] Richard Neutra
[۴۵] Time
[۴۶] Life
[۴۷] Julius Shulman
[۴۸] plywood
[۴۹] Helen Gurley Brown
[۵۰] Cosmopolitan magazine
[۵۱]   career girl: careerist یا career-oriented به افرادی اطلاق می‌شود که محور اصلی و مهم‌ترین بخش زندگی خود را شغل و حرفه‌شان می‌دانند. اصطلاح career girl در دوران جنبش‌های زنان و فمینیسم رایج شد که به ترغیب دختران و زنان جوان می‌پرداخت که به جای اهمیت به ارزش‌های اجتماعی آن زمان، به پیشرفت و ارتقای شغلی فکر کنند.
[۵۲] Betty Friedan
[۵۳]  The Feminine Mystique: این کتاب با عنوان «رازورزی زنانه» توسط نشر «نگاه معاصر» به فارسی چاپ شده است.
[۵۴] Womb Chair
[۵۵] Eero Saarinen
[۵۶] Diamond Chair
[۵۷] Harry Bertoia
[۵۸] Big Bunny
[۵۹] Ludwig Mies van der Rohe
[۶۰] Robert Hall McCormick Jr.
[۶۱] Lakeshore Drive
[۶۲] Moshe Safdie
[۶۳] FAIA

[divider]منبع[/divider]

[button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://www.architectmagazine.com/design/did-playboy-mainstream-modernism_o”]ArchitectMagazine[/button]

مطلبی دیگر
بدا به حال شیراز، بدا به حال ما