معماری بعد از گوگنهایم بیلبائو؛ به مناسبت بیست سالگی موزه‌ی گوگنهایم بیلبائو اثر فرانک گهری

 

موزه‌ی گوگنهایم بیلبائو بیست سال قبل، در اکتبر سال ۱۹۹۷ افتتاح شد و این روزها در حال برگزاری جشن بیست سالگی خود است. این موزه از زمان افتتاح تا به حال، یکی از تاثیرگذارترین و بحث ‌برانگیز‌ترین بناهای دوران مدرن بوده است. برخی با تکیه به ارقام از تاثیرات مثبت این موزه در ارتقای اقتصاد این شهر و سرازیر شدن سیل توریست به بیلبائوی اسپانیا سخن گفته‌اند و برخی با لفظ‌هایی مثل «معماری آشوب» نقدهای تند و تیزی به آن وارد کرده‌اند. از طرفی در مواجه با این اثر نمی‌توان از تأثیر جریان قدرت و سرمایه‌ای که در پشت پرده از اجرا و موفقیت آن حمایت کرده است سخن نگفت، با تمامی این موارد قابل بحث، این بنا تأثیر مشخصی را بر جریان معماری پس از خود گذاشته است. موجی که بعد از این بنا در پی تکرار موفقیت‌های مشابهی بودند، موید این ادعاست.

در طول دهه‌ی ۱۹۸۰، صنایع تولیدی شهر بیلبائو، آهن، استیل و کشتی‌سازی رو به سقوط بودند. بدتر از همه، نرخ بیکاری به ۲۵ درصد رسیده بود و- بعد از دهه‌ها شورش- گروه شبه نظامی «اِی. تی. آی[۱]» باسک سه پلیس را در بمب‌گذاری اتومیبلی در داخل شهر و در سال ۱۹۸۹ به قتل رساندند. از طرفی محیط اطراف رودخانه -که سایت این موزه است- آلوده شده بود، و ترافیک درهم تنیده و انبارهای فروریخته آن را احاطه کرده بودند. در چنین شرایط متشنج سیاسی و اقتصادی بود که بیلبائو و گوگنهایم به فکر طرحی بلندمدت برای احیای این منطقه بودند و بسیار زیرکانه دریافته بودند که آنچه مردم در عصر پسا‌صنعتی خواهان آن هستند، تجربه‌ای است فرهنگی از توریسم جهانی که در خلال معماری تجربه شود و از طرفی این تجربه از طریق عکس قابل بیان باشد؛ در دوره‌ای که هنوز پدیده‌ای به نام اینستاگرام وجود نداشت. امروز این بنا با تمامی ویژگی‌های فضایی و قابل عکاسی‌اش به خوبی از عهده‌ی این امر بر می‌آید.

پس از بیلبائو، شمار کثیری از موزه‌ها و سرمایه‌گذاران و مسئولان برگزاری آن‌ها در سراسر دنیا، معماران رده بالایی را استخدام کرده‌اند تا بتوانند از این طریق به جذب توریست، توسعه و جایگاه اجتماعی برای خود اقدام کنند. چنین جریانی به نام  «اثر بیلبائویی» در دنیا شناخته شده است. اثر بیلبائویی پدیده‌ای است با چشم داشتی به موفقیت موزه‌ی بیلبائو که در آن قرار است سرمایه‌گذاری فرهنگی و معماریِ نمایشی دست در دست هم داده و به داد شرایط نابسامان اقتصادی برسند. از طرفی می‌توان موزه‌ی گوگنهایم بیلبائو را پدر معماری آیکونیک خواند، پیشگام خیلِ عظیم معماری‌های عجیب‌الشکل در سرتاسر دنیا. اما با این حال هیچ کدام از نمونه‌های متأثر از این ساختمان نه به شهرت و نه به موفقیت این موزه دست نیافتند.

 با توجه به شهرت این بنا، این پرسش همچنان مطرح است که آیا اثر بیلبائویی هنوز به قوه‌ی خود باقی است و آیا این پدیده تکرارپذیر است؟ آیا موزه‌ی بیلبائو ترکیبی از یک پروژه در زمان و در مکان مناسب و مطابق با روح زمانه‌ی خود نبود؟

موزه‌ی گوگنهایم بیلبائو محصول زمانه‌ای است که در آن، بازار آزاد سرمایه‌داری، جهانی‌سازی و جهانی‌شدنِ فرهنگ مشخصه‌ای بارز بود. در بیلبائو مشخصه‌های این موقعیت همگی به یک مسیر واحد جریان داده شده‌اند و همین مسئله باعث بی‌همتایی آن شده است. درس واقعی در این مسئله، تکرار نشدنی بودن این اتقاق است. شاید چنین شرایطی با مشخصات زمانه‌ی ما که تزلزل سیاسی و بحران‌های موجود آن را انباشته‌اند قابل قیاس نباشد. ترجمان وضعیت حاضر در معماری به موزه‌ی گوگنهایم بیلبائوی دیگری نیاز دارد که بدون هیچ تاثیری از اثر بیلبائویی، به زبان خود سخن بگوید و اثر خود را بیافریند و به جریان بیندازد.

[divider]پی‌نوشت[/divider]

[۱] ATI

مطلبی دیگر
چرا طراحی باید شامل همه شود؟