نویسنده: گریگوری جِی. اَشوُرث
ترجمه: نوید پورمحمدرضا
میتوانیم سه رویکرد متفاوت را نسبت به زمان و گذشته شناسایی کنیم: رویکردهایی که هریک بیان ویژه خود را در محیطهای شهری دارند و به گونهای متمایز از یکدیگر با اصول مدیریت مکان در ارتباط هستند. اینسه را میتوانیم شهرهای قدیمی۱ ، شهرهای تاریخی۲ و شهرهای میراثی۳ نامگذاری کنیم.
گذشته کلیتی است از هرآنچه که پیشتر اتفاق افتاده و با گذر زمان، دائما، قطورتر میشود. بدیهی است که شهرها در همان لحظه خلقشان، جدید محسوب میشوند، لیکن بعدها بر مبنای قدمتشان از یکدیگر تمیز مییابند. با همه اینها، تقسیمبندی شهرها به جدید و قدیم که ماهیتی کاملا مقایسهای و البته سلیقهای و دلخواهانه دارد، این سؤال را پیش میکشد که یک شهر قدیمی چگونه قدیمی میشود. آیا یک شهر قدیمی، در این معنا، شهری است پُر از ابنیه کهن و واجد قسمی مورفولوژی متعلق به گذشته؟ خیر، منظور از شهرهای قدیمی لزوما آن دسته از شهرهایی نیست که از ساختمانهای کهن تشکیل شده باشند. در این معنا، شهرهای بسیاری در اقصا نقاط جهان وجود دارند که صفت «قدیمی» را یدک میکشند، دقیقا بدین دلیل که به پیشینه کهن یا حتی متمایز خود، واقفاند؛ گیرم که اکنون بقایای کالبدی چندانی در بافت شهریشان به چشم نخورد. هامبورگ در آلمان، برای مثال، به همین «قدیمی بودن» خود واقف است و همواره قدمتش را، پیوندهای تاریخیاش را یادآور میشود: اینکه از حیث تاریخی شهروندان مهمی داشته و پیشترها نقشی اساسی در اتحادیه هانسیتیک۴ ایفا میکرده است. البته [امواج]۵ سازشناپذیرِ مدرن، در بازسازی پس از جنگ، مرکز قدیمی شهر را به تسخیر خود درآوردند. گرچه میتوان وقوع وضعیتی معکوس را نیز [مثلا نسبت به آنچه که در هامبورگ اتفاق افتاد] متصور شد، روند جهانیشدنِ صنعت میراث [و توریسم]، بیش از پیش، چنین امری را نامحتمل گردانیده است؛ به عبارت دیگر، امروزه شهری متشکل از ساختارها و ساختمانهای قدیمی، اغلب، نسبت به قدمت و تاریخمندی۶ بالقوهاش ناآگاه است.
تاریخ تلاشِ امروز است برای توصیف جنبههایی از گذشته؛ توصیفی که لزوما و بیبروبرگرد گزینشی خواهد بود. همانطور که بنا به تعریف، گذشته دیگر در لحظه حال ادامه حیات نمیدهد، شهرِ متعلق به تاریخ نیز، در این معنا، تنها در توصیفات مورخان است که میتواند حیات داشته باشد. البته با همه اینها، مکانها، الگوهای خیابانی و ساختارهای بهجاماندهای که همچنان پیوندهای خود را با شخصیتها و رویدادهای تاریخی حفظ کردهاند، میتوانند حیات داشته باشند و در لحظه اکنون به رسمیت شناخته شوند. شهرهای قدیمی تنها به واسطه کاربستِ استراتژیهای مبتنی بر حفاظت است که میتوانند بدل به شهرهای تاریخی شوند. حفاظت یعنی اقدام برای حفظ کردن چیزی در برابر خرابی و آسیب، لیکن این امر در گام نخست با مقولهای دیگر نیز سروکار دارد: تشخیص اینکه آنچه قرار است حفظ شود، واجد ارزش است، خواه به دلیل قدمتش، خواه به خاطر زیباییاش. تازه پس از این است که اقدامات حفاظتی کالبدی و قانونی معنا پیدا میکنند. اعطای چنین القاب رسمیای، مثلا همین شهر تاریخی، میتواند در سطح محلی صورت گیرد، یا ملی و یا حتی بینالمللی، آن هم از طریق سازمانهایی نظیر یونسکو؛ همچنین اتحادیهها یا شبکههای رسمیای نیز، چه در سطح ملی و چه بینالمللی، برای اقدامات بازدارنده یا حفاظتی وجود دارند. نتیجه آنکه شهر تاریخی شهری است که توسط یک مرجع ذیصلاح تأیید گردیده باشد.
با همه اینها، تمایز میان معیارهایی که یک شهر را «تاریخی» میکنند، تمایزی عمده و گسترده است. در چین، برای مثال، لیستی حاوی ۶۲ شهر تاریخیِ رسمی وجود دارد؛ معیار گزینش، برای آنها، رجوع به ارزشهای مشخصا تاریخی این شهرها بوده است، در نتیجه این لیست تمامی شهرهای بزرگِ چین را شامل میشود. شورای اروپا۷ ، از سوی دیگر، شهرهای تاریخی را بر مبنای ارزشهایی نسبی لیست میکند؛ لذا شهرهایی همچون لندن، رُم و وین به عنوان شهرهایی غیرتاریخی کنار گذاشته میشوند تا جا برای شهرهایی بهتمامی تاریخی، نظیر بث، فلورانس و سالزبورگ، باز شود.
حفاظت را بهسختی میتوان یک استراتژی نابِ دفاعی در نظر گرفت. امروزه در اقدامات حفاظتی، با طیفی از مداخلات فزاینده مواجه هستیم. این طیف شامل موارد زیر میشود: حفاظت از آنچه که باقی مانده و جلوگیری از آسیب بیشتر، نگهداری به منظور اینکه چیزی در وضعیت فعلیاش باقی بماند، تعمیر و مرمت خرابیها، تعویض آنچه که از دست رفته، نوسازی با هدف برگرداندن چیزی به شرایط اولیهاش، بازسازی چیزی که پیشترها بوده و اکنون نیست، ساختِ عینبهعینِ روحِ آنچه که احتمالا پیشتر وجود داشته و نهایتا ابداع خلاقانه آنچه که میباید وجود میداشته لیکن هرگز امکان آن فراهم نبوده است. شهرها نمیتوانند همچون پسماندهای ویران به حال خود باقی بمانند، اگر که میخواهند به حیات و عملکرد خود در قالب یک شهر ادامه دهند؛ البته این امر در ارتباط با تکابنیهها صادق نیست: یعنی گاه، نظیر Kaiser Wilhelm Gedachtniskirke در برلین، این ساختمانها عامدانه دستنخورده باقی میمانند تا معنایی جدید را، مثلا به مثابه نمادی از آوار، در برداشته باشند. مطالبات و انتظاراتِ عملکردیای که از شهرها، بالاخص در خصوص فضا، میرود، مدیریت را بر آن میدارد تا ورای نگهداری و مرمت حفاظتی، دست به مداخله بزند و امکان استفاده مجدد از فضاها را، همسو با کارکردهای مدرن، فراهم آورد.
تمایز میان تاریخ و میراث در این حقیقت نهفته است که اولی میکوشد، گرچه به شکلی ناقص و گزینشی، به توصیف یا خلق دوباره گذشتهای که گفته میشود روزگاری اتفاق افتاده است، بپردازد، حال آنکه دومی یعنی بهکارگیری امروزینِ آنچیزهایی که متعلق به گذشته هستند و فرآورده خیالپردازیِ امروز و اکنون محسوب میشوند؛ فرآوردهای که قرار است نیازهای امروز را ارضا کند. البته گرچه هردوی اینها به نوعی با آفرینش امروزین گذشته سروکار دارند، انگیزهها و معیارهای خالقان با هم فرق میکنند. در برنامهریزی حفاظتی، تأکید بر حفظ و نگهداریِ فرمها و مورفولوژیها به خاطر خودشان است. گو اینکه مد نظر قرار دادن پارهای از ملاحظات در خصوص کارکرد اجتنابناپذیر است، این موارد [در برنامهریزی حفاظتی] همواره به عنوان دغدغههای ثانویه و بعدی دنبال میشوند؛ اما شکلی دیگر نیز از حفاظت۸ وجود دارد که کاملا با نیتی مشخص عمل میکند، بدین معنا که کارکرد فعلی و آتی را به عنوان یگانه معیار کلیدی برای انتخاب در نظر میگیرد. در این شکل از حفاظت، برنامهریزی شهرهای تاریخی همانقدر که درگیر فرم است، با کارکرد نیز سروکار دارد و از این رو مدیران و برنامهریزان شهری را همان اندازه مهم میداند که مورخان و معماران.
نگاه میراثی هیچ نقطهنظری را در خصوص اهمیت تثبیتشده منسوجاتِ ذاتا باارزشِ تاریخی اتخاذ نمیکند و صرفا گذشته را از جایگاه امروز مد نظر قرار میدهد؛ از این رو، اغلب گذشته را به مثابه منبعی لایزال برای استخراج لحاظ میکند تا بدین طریق فرآوردهای امروزین را در قالب فرآیندی کالایی بیافریند. این شهرها هستند که در نهایت نشان میدهند که امروز چگونه به دیروز نگریسته است؛ حتی این را نیز نشان میدهند که امروز چگونه و به چه شکلی گذشته را آرزو میکرده است. بازسازیهای شهرهای ویرانشده لهستانِ پس از جنگ، مشخصتر از همه وروتسواف، که در جرئیات بهقدری دقیق بودند که انگار میخواستند یک منظر شهری کامل و بینقص را خلق کنند، در حکمِ تأکیدی فرهنگی بودند بر هویت لهستانی و مشروعیت سیاسی دولتِ دوبارهمتولدشده. نوسازیِ اوژن ویوله لودوک در کارکاسون بیشتر وامدارِ شهرِ سده میانهایِ خیالیِ خود او بود تا تجربه تاریخی- واقعی او از مکان.
تعاریف دوگانه شهر تاریخی
شهرهای تاریخی میتوانند در دو مسیر کاملا متمایز تعریف گردند؛ مسیرهایی که البته نافیِ یکدیگر نیستند و میتوانند به طور همزمان در شهری واحد وجود داشته باشند، گرچه تبیینگرِ پدیدهای واحد و مشترک نیستند.
اولا این واژه میتواند به یک شهر در مقام یک کلیت و جوهره یا حالوهوای آن ارجاع دهد. یک شهر میتواند به خود به عنوان [شهری] «تاریخی» فکر کند، یا اینکه میتواند ایماژی از تاریخی بودن را از خود ساطع کند، چه برای مصرف داخلی و چه خارجی. البته هویت یک مکان لزوما دال بر این نیست که همه یا بخش اعظمی از ساختارهای کالبدی موجود، فینفسه، تاریخی هستند، بدین معنا که مُهرِ تاریخمندی بر آنها حک شده باشد؛ بلکه این امر بیشتر میتواند یک حالت ذهنی باشد، خواه بر مبنای احساسات ساکنان شکل گرفته باشد و خواه بر اساس فهم و تلقی غریبهها.
ثانیا واژه «شهر تاریخی» میتواند به منطقهای ویژه از شهر اشاره داشته باشد؛ منطقهای که قرار است با یدک کشیدن چنین عنوانی از سایر مناطق که شاکله شهر مدرن را شکل میدهند، متمایز گردد. این معنای دوم از «تاریخی بودن» میتواند در پیوند با همان معنای اول، یا به عنوان توجیهی برای آن، فهم شود، لیکن هرگز به وضعیت وجودیِ یک شهر اشاره نمیکند. تلقی دوم، در واقع، چیزی بیشتر از انعکاسِ سیر تحول فرم شهر در گذر زمان نیست، یعنی زمانی که شهر قدیمیتر از لحاظ کالبدی، به دلیل اضافه شدن مناطق تازهساز و جدید، گسترش پیدا میکند؛ اما البته فقط این هم نیست و معمولا به چیزی دیگر نیز اشاره میکند: بخش قدیمیتر یک شهر میتواند واجد کارکردی اساسا متفاوت باشد و از این لحاظ نیازمند به اینکه با نگاهی متفاوت مد نظر قرار گیرد. شهر تاریخی، در این معنای دوم، منطقهای است واجد کارکردهای مشخص و تخصصی که درون یک شهر قرار گرفته است و در آن تاریخمندی، هم خود را از طریق محیط ساختهشده [یا مصنوع] عرضه میدارد و هم به واسطه کاربریها و فعالیتهای آن منطقه؛ بنابراین، تاریخ بدل به یک عملکرد میشود که میتوان آن را منطقهبندی کرد، دقیقا به همان طریقی که دیگر فعالیتها منطقهبندی میشوند؛ مثلا منطقه تجاری، اداری یا مسکونی. ایجاد، تکامل و مدیریتِ مناطق تاریخی درون شهرها را میتوان در قالب «شهر تاریخی – توریستی» مدلسازی کرد؛ انگارهای که در مقیاس جهانی قابلیت پیادهشدن در گونههای کاملا متفاوت شهری و درون محیطهای کاملا متفاوت فرهنگی و سیاسی را دارد.
چرا شهرهای تاریخی ایجاد میشوند؟
دلایل این را که چرا شهرهای تاریخی شکل میگیرند و چه معیارهایی برای شناسایی عوامل مؤثر در ایجاد آنها مناسب هستند میتوان در دو دسته کلی گنجاند: درونی و بیرونی.
ارزشهای درونی آن دسته از ارزشها هستند که ذاتیِ خود اُبژه به نظر میرسند، خواه متعلق به ساختارها باشند و خواه متعلق به خود مکان. این ارزشها، بنا به ادعا، چیزی مستقل از مشاهدهگر هستند که میباید کشف گردند. سه معیار درونی که متداولا مورد استفاده قرار میگیرند و اغلب در قوانین حفاظتی اکثر کشورها نیز لحاظ میگردند، عبارتاند از: عمر، زیبایی مطابق با اصول زیباییشناختی و پیوند مکان با شخصیتها و رویدادهای تاریخی. فرض بر این است که این معیارها به شکل عینی قابل تأیید و اثبات هستند، آن هم از سوی متخصصان بیطرف. مفهومِ اصالت۹ نقشی کلیدی را در اینگونه تصمیمات دارد و به نوعی ملاکی است که بر مبنای آن مکانها و اُبژهها [ی مورد پژوهش] مورد قضاوت قرار میگیرند. البته تمایزی بنیادین و روشن میان اصالتِ اُبژه، ساختمان، یا مکان و اصالتِ یک گزارش تاریخی در مقام چیزی کلی وجود دارد. اولی اصالتِ ساختمانها، مجموعهها، پیوندها و خود مکانها را مورد پرسش قرار میدهد، حال آنکه دومی به بحث در این خصوص میپردازد که آیا آن چیزی که حفظ میشود بازتابدهنده انعکاسی اصیل و موثق از آنچه که واقعا رخ داده، هست یا خیر.
ارزشهای بیرونی، در مقابل، بر مبنای طیفی گسترده از دلایل و توجیهات امروزی، به ساختارها و نواحی یک شهر نسبت داده میشوند، بیآنکه بخواهند تغییرناپذیر یا اجتنابناپذیر باشند؛ بنابراین، ملاک ارزیابی هرگز با کیفیات درونی سروکار ندارد، بلکه منوط به آن است که تا چه حد نیازهای بیرونی ارضا میشوند. این نیازها میتوانند جنبه اجتماعی-روانشناختی داشته باشند و از این رهگذر به اینهمانیِ افراد و گروههای اجتماعی با آنچه که بر جای مانده (همان میراث) اشاره کنند؛ میتوانند جنبه سیاسی- عقیدتی داشته باشند و سبب مشروعیتبخشی به قوانین و ایدئولوژیهای غالب گردند؛ یا میتوانند اقتصادی باشند که در این صورت میراث بدل به منبعی کالایی برای فروش در بسیاری از بازارهای اقتصادی، که توریسم نیز یکی از آنهاست، میشود. تنها شمار معدودی از شهرهای میراثی به منظور نیل به هدفی واحد شکل گرفتهاند؛ اکثر آنها چندعملکردی هستند، چه در مؤلفههای مرتبط با میراث و چه در دیگر عملکردهایشان و از این رو به بازارهای میراثی بسیار متفاوتی، داخلی یا خارجی، خدماترسانی میکنند و در ضمن طیفی گسترده از انگیزهها را دربر میگیرند: سیاسی، اجتماعی و همچنین اقتصادی. حتی «شهرهای تاریخیِ نمونهای» نیز که برای بازتاب دادن و نمادپردازی کردن فرهنگهای ملی و ارزشهایشان انتخاب میشوند، نظیر رُتنبورگآبدِرتاوبِر (آلمان)، اِگر (مجارستان)، یا تِلک (جمهوری چک)، در کنار نقش سیاسی- فرهنگیِ نمادینشان، واجد عملکردهای توریستیِ عمدهای هم هستند. این شهرهای تاریخی که عملکردهای متنوعی را در بخش میراث عرضه میدارند، روز به روز متداولتر میشوند، گرچه نباید از یاد بُرد که این شرایط ناشی از خدماترسانی بازارهای چندگانه، عملا، احتمالِ بروز نزاع و کشمکش را نیز افزایش میدهند و از این رو توجه به مدیریت دائمی در بخش میراث امری ضروری است.
شهرهای تاریخی هم شهر هستند
اکثر مباحث مطروحه در سطور فوق بر معنا و اهمیتِ صفت «تاریخی» تکیه داشتند تا خود واژه «شهر»؛ بنابراین شاید لازم باشد که تأکید کنیم شهرهای تاریخی میباید واقعا شهر نیز باشند. خطری که اینجا وجود دارد، به همین فرآیند «میراثی شدن »۱۰ برمیگردد؛ یعنی خلق تاریخمندی بر اساس اهداف و نیتهای امروزین میتواند وجود و حیات خودِ شهر را تهدید کند. تاریخمندی میتواند تهدیدی باشد برای شهریت۱۱ . مسئله مفهومی، در اینجا، این است که اعطای مقام و منزلتی تاریخی به شهرها میتواند یک شهر، مجموعه، یا ساختمان واجد کارکرد را به یک یادمان بدل سازد. در واقع همین عمل حفاظت قادر است، از طریق مداخله در فرآیند [طبیعی] تغییر و زوال، آنچه را که بوده با چیزی نو جایگزین کند. مشکل متناظر با این امر در برنامهریزی به «فسیلشدگی» برمیگردد؛ بدین معنا که حق طبیعی و ظرفیت یک شهر را برای تغییر نادیده بگیریم. سؤالی در اینجا مطرح میشود: آیا یک شهر حفاظتشده میتواند همچنان شهر باقی بماند یا اینکه بدل به یک نمایش ممتد موزهای میشود؟
بله! در تئوری ساده است که میان شهرهای تاریخیای که همچنان به عنوان یک شهر عمل میکنند با تِمپارک های۱۲ میراثی و تاریخی که صرفا به عنوان محرکی برای تبادل و فروش میراث تاریخی ایجاد میشوند، تمایز قایل شد. شاید تنها شمار معدودی در تشخیص میان خلقِ دیزنیلند-گونه یک منظر خیابانی و یک سکونتگاه واقعی گیج شوند. گرچه به شکل فزایندهای، مرز میان ایندو در حال محو شدن است. امروزه، تعداد زیادی موزه سرباز (که به نوعی همگی دنبالهروی کار معروف آرتور هزلیوس، تحت عنوان موزه سرباز اسکانسن [در سوئد]، بودند) ساخته و جانمایی شدهاند؛ برخی از آنها کاملا شهری هستند، نهفقط به این خاطر که درون شهرها مکانیابی شدهاند، بلکه بدین دلیل که دربرگیرنده زندگی شهری هستند. چنین مکانهایی بعضا به دلیل حضور افرادی با لباسهای محلی که مشغول فعالیت در اموری متناسب با دوره تاریخیِ فراخواندهشده هستند، روح و حیات پیدا میکنند. شهرک موزهای و در عین حال قدیمی [ملقب به Den Gamle By] نزدیک شهر آرهوس (دانمارک) که ساخت آن در سال ۱۹۰۹ آغاز شد، یکی از قدیمیترین مثالهاست؛ نمونههای شناختهشدهتری نیز وجود دارند، نظیر ویلیامزبورگ (ویرجیانا، ایالات متحده)، لوئیزبورگ (نُوا اسکوشا، کانادا) و یا حتی بلیستز هیل به عنوان یکی از ده موزه سرباز ساختهشده توسط بنیاد موزه آیرونبریج جرج (شراپشایر، بریتانیا). گرچه تمامی این تِمپارکهای میراثی سعی دارند تا شهرهایی متعلق به گذشته را بازنمایی کنند، به واقع هیچکدامشان شهر نیستند؛ نه جمعیتِ همیشگی و دائمی دارند و نه عملکردهای شهری مدرن؛ آنها بیشتر یک صحنه تئاتر هستند.
در شهر شِلبورن (نُوا اسکوشا، کانادا)، بخش مرکزی و قدیمی شهر از سایر بخشها مجزا گردیده، گرچه این بار تجربه موزهای به شکل متفاوتی رقم خورده است: ساکنان بخش قدیمی جابهجا نشدهاند و دستکم درون محدوده تعریفشده میراث، با جامه محلی زندگی میکنند، درحالیکه سایر بخشهای شهر عملکرد متداول خود را دارند. همچنین، شهرهای جواهرنشانِ۱۳ فسیلشدهای وجود دارند، اغلب در قالب شهرهای تاریخی کوچک و فشرده که بافت تاریخیشان بیشوکم دستنخورده باقی مانده و حفاظت در آنها به شکل کاملی اجرا گردیده است. این شهرها معمولا حالتی دژگونه دارند، نظیر ویلمستات یا ناردن (هلند)، سیتادلا (ایتالیا) و مون سنت میشل یا نیو- بریساش (فرانسه). اقدامات حفاظتی کامل و سختگیرانه در این شهرها یا مناطق تاریخی عملا به بیرون راندن هر گونه تسهیلات مدرن از شهر منجر شده است. معضل آشکار این است که گرچه این عملکردها اخلالگر یا ناهماهنگ با شهر تاریخی محسوب میشوند، حضورشان برای زندگی و عملکرد دائمی شهر ضروری است، چه برخی از آنها به خود نیازهای صنعت میراث پاسخ میدهند.مدیریت مناطق تاریخی درون شهرهای چند-عملکردی نیز با معضلات مشابهی مواجه است و بنابراین باید بتواند میان آنها سازش برقرار کند. بسیاری از شهرها فضاهایی میراثی را شامل میشوند که فراتر از صرفا موزههای سرباز تک-عملکردی هستند. اِلم هیل (نورویچ، بریتانیا)، برای مثال، خیابانی تاریخی است که اوایل دهه ۱۹۶۰ به شکلی اساسی نوسازی و بازسازی شده، با الگوی سنگفرشها و مبلمان خیابانی [متعلق به] گذشته تزئین گردیده است و در حال حاضر، یک تجربه توریستی مرتبط با بخش میراث به حساب میآید و توسط مغازههای تجاری توریستی و مشاغل متناظر آن احاطه گردیده است. این خیابان کهنالگویی برای بازسازی یک منظر خیابانیِ قرونوسطایی به شمار میآید، آن هم مطابق با انتظارات صنعت توریسم و در مقیاس جهانی، از گاستاون در ونکوور گرفته تا منطقه توریستی راکز در سیدنی، دائما بازتولید میشود؛ در تمامی این مکانها، هم عملکردهایی مختص به میراث در نظر گرفته شدهاند و هم تلاش زیادی شده تا شهر با لقب تاریخی شناخته شود.
بنابراین، شهر تاریخی نه مجموعهای است از اشیا و منسوجاتی متعلق به گذشته که مورد حفاظت قرار گرفتهاند و نه مکانی که در آن شخصیتها و رویدادهای مربوط به گذشته نقش اصلی را ایفا کنند؛ بلکه در مقابل، پدیداری است که توسط اکنون و امروز آفریده میشود و دقیقا شبیه به مطالعه خود تاریخ، هربار از نو توسط نسلی جدید و مطابق با نیازها و نگرشهای زمانه، بازتولید میشود. گرچه شهر تاریخی به شکل آزادانهای میتواند از فرمهای معماری حفظشده، الگوهای ریختشناسی و پیوندهای تاریخی بهره ببرد، همچنان محصولِ آفرینشِ لحظه حال، آن هم در خدمت نیازهای زمانه، باقی میماند. اصالت که به عنوان گونهای بازنمایی موثقِ گذشته از طریق حفظ پسماندههای دیروز تعریف میشود، ارتباط چندانی با آفرینشِ مورد بحث ما ندارد. میان یک سایت باستانشناسی و یک تِمپارک میراثی، مراحل میانی زیادی وجود دارد و مجموعهای از گامهای کوتاه است که این مراحل را به هم وصل میکند؛ این مراحل شامل موارد ذیل میشوند: حفاظت از آنچه که هست، مرمت و تعمیر آنچه که بود، خلق دوباره آنچه که بوده لیکن در جا و مکانی دیگر و ساخت آنچه که نبوده لیکن میتوانسته یا میبایست میبوده. به همین اعتبار، تمایزی آشکار نیز میان موزه تاریخ شهری و یک شهر عملکردی مدرن با شهرهای تاریخیای که گهگاه جایی نامطمئن را آن وسط [جایی در میانه ایندو حد متضادِ موزه و شهر مدرن] برای خود دستوپا میکنند، وجود دارد؛ و نقش برنامهریزی و مدیریت میراث شهری دقیقا در همینجا برجسته می شود.
[divider]پینوشت[/divider]
۱ – old cities
۲ – historic cities
۳ – heritage cities
۴ -:Hanseatic League اتحادیهای بازرگانی در شهرهای آلمانی (مشخصا برلین، هامبورگ و لوبک) که از قرن ۱۳ تا ۱۷ دایر بود و هدفش محافظت از منافع تجاری این شهرها، بالاخص در رقابت با شهرهای خارجی، بود ـ مترجم.
-۵ در برخی موارد برای روشنتر شدن مطلب، عباراتی در داخل علامت [ ] به متن اصلی اضافه شده است.
۶ – historicity
۷ – Council of Europe
۸ – در این قسمت، نویسنده مقاله تمایزی کلیدی را میان دو واژه Preservation و Conservation ترسیم میکند؛ درحالیکه در اولی، بیشتر توجه به فرم و مورفولوژیِ خودِ بافتها و بناهاست و دغدغههای کارکردی در درجه دوم قرار میگیرند، در دومی، رویکردِ منفعتطلبانهتری در پیش گرفته میشود و کارکرد بنا یا بافت در اولویت قرار میگیرد. از آنجا که در زبان فارسی، واژگان متمایزی برای چنین تفکیکی وجود ندارد، Conservation را به شکلی دیگر از حفاظت ترجمه کردهایم ـ مترجم.
۹ – authenticity
۱۰ – heritage-ization
۱۱ – urbanicity
۱۲ – تِمپارک (theme park) در قالبی کلیتر پارکِ تفریحی (Amusement park) نیز نامیده میشود. پارکهای تفریحی مجموعهای از جاذبههای تفریحی و سرگرمکننده را در خود جای میدهند و نسبت به دیگر پارکهای شهری، رنگارنگ و پُرزرقوبرقتر هستند و یا برای یک گروه سنی خاص، یا تمامی گروههای سنی طراحی میشوند. تِمپارکها، در این میان، گونهای حاص از این پارکهای تفریحی محسوب میشوند که به شکل ظریفی حول مضمون خاص یا دستهای از مضامین و قصهها شکل میگیرند. تِمپارکها مناظر، ساختمانها و جاذبههایی خاص را در خود جای میدهند، با این هدف که بازدیدکنندگان خود را بهتمامی از جهان واقعیِ بیرون، ولو برای یک روز هم که شده، جدا کنند و غرق در یک جهانِ کاملِ خیالی نمایند. دیزنیلند در کالیفرنیا از مشهورترینِ تِمپارکها به حساب میآید ـ مترجم.
۱۳ – gem cities
[divider]منبع[/divider]
[button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” ]شمارهی ۲۴ فصلنامهی همشهری معماری[/button]