نویسنده: بارناباس کالدر| استاد ارشد معماری در دانشگاه لیورپول و نویسنده کتاب «بتن خام: زیبایی بروتالیسم» (۲۰۱۶)
ترجمه: زهرا بادامچی. دانشجوی مطالعات معماری ایران. دانشگاه تهران.
معماری بروتالیسم برای همه قابل تشخیص است- ساختمانهای عظیم بتنی که حجم سنگین خاکستری خود را در مرکز بسیاری از شهرها در طول دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ گسترده بودند. امروزه این ساختمانها خیلی پسندیده نمیشوند: باران این ساختمانها را آلوده و رگهدار کرده است، به طرز ناامیدکنندهای خاکستری هستند و هیچ گونه نشانهی خوشایند و انسانی از معماری گذشته ندارند. بتن خشن معمولاً غیرجذابترین عملکردها را پوشش میدهد: زیرساختهای جادهای، مجتمعهای تجاری از مد افتاده با ناخواستنیترین مغازهها، یا در بهترین حالت معمولیترین و پراستفادهترین ساختمانهای آموزشی [در] بیشتر دانشگاهها و مدارس.
جای تعجب ندارد که بسیاری این سبک را نمی پسندند. بروتالیسم هنوز یاد آور حملات سال ۱۹۸۰ پادشاه ویل[۱] است. (او اعلام کرد که تیاتر ملی بریتانیا بدون شک مثال بارزی از ساخت یک ایستگاه نیروی اتمی درمیان لندن است) و در نظر بسیاری از افراد، بتن مادهای نازل، ابتدایی و کسالتآوراست.
من کاملاً مخالفم، بروتالیسم را میپسندم و کاملاً برایم واضح است که بروتالیسم صرفاً برابر معماری دورههای دیگر نیست، بلکه بهتر است؛ هیچ دورهی [دیگرِ] معماری چنین دستاوردی نداشته است.
بخشی از موفقیت چشمگیر و استثناییِ معماریِ دههی ۱۹۶۰ از توسعهی فنی ناشی میشود. قدرت و تنوع بتن مسلح به طور گستردهای بر دیگر تکنولوژی[های] اولیهی معماری گذشته پیشرو بود و معماران را آزاد میگذاشت تا فضایی کاربردی و زیبا طراحی کنند. بروتالیسم، سختی عصر طراحی فاسادهای باربر را از میان برد- صفحهی سازهای عمودی و ضروری که انتخاب محل بازشوی پنجرهها و نحوهی تزیین آنها را برای معماران آسانتر کرد. به وسیلهی بتن، امکان بارگذاری بر روی تعداد کمتری ستون فراهم شد و کف بناها در هر جایی که طراحان و کارفرماها در نظر داشتند، قابلیت جایگذاری پیدا کرد، نه جایی که لزوماً ثقل ایجاب میکرد. امکان ایجاد فضاهای باز و نور بیشتر، مسیرهای پیادهی خارجی در ارتفاعات مختلف و همچنین تراسهای مجلل در میانهی بناها فراهم شد. به کمک سیستمهای گرمایشی جدید و کارآمدتر از شومینهها، پنجرهها بزرگتر شدند و ابعاد اتاقهایی که در قرنهای گذشته به شکل تحملناپذیری کمجا بودند، گسترش یافتن. معماران دههی ۱۹۶۰ امکانات گسترده و بیشتری برای اجرا در اختیار داشتند.
بتن در عین حال زیبا هم بود. [بتن] از کاربرد سنگ به مثابه سیستمی یکپارچه در مصالح کلیساهای گوتیک میانه پیروی کرد: سازه، سطح و تزیینات، [همگی] برآمده از نحوهی ساخت بنا و مصالحی است که از آن ساخته میشوند. اگرچه سنگکاریهای گوتیک، محدود به شکلهایی بود که از شکل و طبیعت قوسها متأثر شده بود. بهترین سنگکاران به واقع با تبدیل این عوامل محدودکننده به هنری عالی، کاری شگفت انجام دادند، البته دستاوردشان با وجود تحسینبرانگیز بودن، سطحی هم بود: کلیساهایی که تنها خیرهکننده بودند و بس. بتن درهر قالب و عملکردی میتواند بگنجد. برخلاف ساختمانهای قدیمیتر نیاز به رنگزدن منظم، نصب مجدد و بیپایان تایلهای بام بعد از هر روز بادی یا گچکاریهای گران ندارد. بتن میتواند سختی و مشقت زندگی شهری را از بین ببرد و[آن را] با قدرت توأمان با انعطافپذیری جایگزین کند.
برای معماران مدرنیست ۱۹۶۰ که تحتتاثیر دغدغهی صادقانهی جنبش «هنر و صنایع دستی[۲]» بودند- با بناها و مصالحی که هر آنچه را که بودند نشان میدادند- بتن زیباییِ صداقت تمام را داشت. حتی با اندکی دانش، میتوان از ظاهر آن دریافت که بنا چگونه ساخته شده و چگونه استواراست: اینکه بتن در قالبهایی با دقت ساخت بالا در جایگاه نهایی ریخته شده یا در کارگاههای تخصصی ساخته شده و به وسیلهی جرثقیل در محل گذاشته شده است، اینکه قالبهای چوبی رگهدار بودند یا از جنس فایبرگلاس صاف، کدام اجزا وزن را تحمل میکنند و کدام تنها روکشی برای یک چهارچوب هستند.
آهن و شیشهی ارزان ساخت، که زمانی مصالحی بسیار مجلل برای کاربردهای گستردهی معماری و به راحتی در دسترس بودند، زمینه را برای تولید انبوه مادهی اصلی ترکیب بتن یعنی سیمان، فراهم کردند. این مصالح جدید و مقرونبهصرفه به همراه جرثقیلها و ماشینهای حفاری قدرتمند که با بنزین کار میکردند، به شکل بیسابقهای از رونق جهانی ساختمانسازی حمایت داشتند: مساکن، دانشگاهها، مدارس، ساختمانهای حکومتی، دفاتر شرکتها و مراکز تجاری در کل دنیا ساخته شدند، بسیاری از آنها در وسعتی بنا شدند که پیش از انقلاب صنعتی منحصر به کاخهای معدودی از انسانهای قدرتمند جهان بود. تعداد معماران و هیئتها نیز بیسابقه بود، هم چنین آگاهی آنها از سایر کشورها از طریق سفرهای بینالمللی تقویت میشد و متخصصان فعال خبرگزاری، ایدهها و عکسهای جدید را از هرجای ممکن سریعاْ جمعآوری میکردند و آنها را برای مخاطبان خودشان به شکل جدیدی ارائه میدادند.
سطح آگاهی مشترک و رقابت بین معماران جاهطلب متناظر با رقابت بین نقاشان فلورانس در دورهی رنسانس بود. اما تعداد معماران و مشاغل به مراتب بیشتر بودند، به طوریکه مشهورترین و خلاقترین گلخانهها در مقایسه با معماری دههی ۱۹۶۰ کلانشهرهای به هم پیوستهی جهانی، روستایی هنری به نظر میرسیدند.
معماران سراسر دنیا جذب این گزینههای جدید و آزادی باشکوه و همچنین سرعت فزایدی پیشرفت تکنینکها شده بودند. آن ها مجذوب ساختار تندیسهای بتنی قابل سکونت بودند که معمار سوییسی-فرانسوی، لوکوربوزیه، از اواخر جنگ جهانی دوم تولید آن را آغاز کرده بود. این جنبش سبکشناختی بینالمللی، در کشورهای مختلف نمودهای جامعهشناختی متفاوتی درپیداشت: بیانیهی دولت رفاه در انگلستان؛ سیاست جنگ سرد در ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی؛ خودمختاری کبکیها[۳] در مونترال؛ خودسازی پس از جنگ در ژاپن؛ افتخار استقلال از امپراتوری بریتانیا در هند؛ روابط نزدیک و آرامش بعد از سرکوب درفرانکوی اسپانیا و غیره. هر کدام از این موارد حقایقی را در بردارند، اما فراگیری این سبک روایت شفافی از بعد هنری و فنی نیز بیان میکند. معماران دههی ۱۹۶۰ تمایل داشتند که نسبت به این خواست هنرمندانه، سکوت کنند. در جایی که حامیان دورههای قبلتر اغلب افراد قدرتمند بودند و با گفتوگوهایی پیرامون اهمیت جهانی طرحهایشان، جلب توجه میکردند، مشتری معمولی بروتالیسم، کمیتهای بود که مسئولیت مدیریت بودجهی دولتی یا شرکتی را به عهده داشت. معماران در رابطه با بناهایشان با لحن خشک فنی صحبت میکردند و مینوشتند، و همزمان تلاش میکردند که آنها را از جنبههای هنری برهانند، و این مسأله در بلند مدت در بیتوجهی و نادیدهگرفتن وجهی هنری کارشان تأثیر داشته است. برای مثال، پل رودولف[۴] تأثیرگذارترین بروتالیست آمریکا، برای مرکز خدمات دولتی در بوستون[۵] پلههای پیچ خوردهای را طراحی کرد که تداعیکنندهی مار آمادهی شکار است، این پلههای میانزمینی از قارچهای بتی در مسیری منحنیوار میلغزند و از دفاتری که شبیه صخرهای ترکدار هستند، آویزاناند که از این دفاتر یک دماغهی مرموز که بیشتر به قورباغهای عظیم شباهت دارد، بیرون زده است. کل بنا با نوارهای چکشخوردهی بتنی پوشانده شده و به آن وجهای تمام و کمال از صلبیت و پایداری میبخشد و قابل توجهترین قسمت، در محل تماس دست با هندریل پلهها است، که خشونت بتن با سطحی نرم و پولیش شده جایگزین میشود. ساختمان رودولف ارزشمندتر و وهم انگیزتر از باروک آلمانی و مانند درههای آلپ تاثیرگذار است. با این حال وقتی که از پل رودولف دربارهی هدف زیباییشناسیانهی بنایش سوال میشود، در حالی که سعی دارد خندهاش را برای طرح جدی و شوکهکنندهاش مخفی کند، پاسخ میدهد: که طرح راه حلی کاملاً عملکردی در پاسخ به مشکلات سیرکولاسیون و زهکشی ساختمان است.
زمان آن رسیده است که دیگر تحتتأثیر اینگونه ادعاها قرار نگیریم و از بهترین دوران معماری- که پس از محدودیتهای به پایان رسیدهی ساختارمندانهی آجر، سنگ، چوب و پیش ازآنکه بحران نفت در دههی ۱۹۷۰ آیندهگرایی خوش بینانهی دههی ۱۹۶۰ را نابود کند؛ کوتاه اما ارزشمند است، لذت ببریم. مهارت مورد نیاز برای کار با بتن در سطح کارهای رودولف، به اندازهی سایر فناوری بناهای قدیمی مهم و نیازمند تخصص است؛ و کیفیت با تنها یک نگاه درست قابل تخشیص است .
امروزه، افزایش آگاهی در زمینهی تأثیرات زیستمحیطی گزینههای معماران را محدود میکند و آنها باید برای آیندهی قابل پیشبینی طراحی کنند. بروتالیسم دیگر تکرار نمیشود. بناهای موجود بروتالیسم محدود هستند و متأسفانه در معرض حملات مداوم قرار دارند. تخریب و «بازسازی» بناهای ممتاز «رودولف»، «آی ام پی[۶]»، «دنی لاسدون[۷]» و بقیهی بزرگان این جنبش، باید جدی گرفته شود، همانطور که از بینرفتن بناهای «دونات برامانته[۸]»، «کریستوفر رن[۹]»، «فرانک لوید رایت» حائز اهمیت است. بروتالیسم بیشتر از دستهای تخریبکننده لیاقت دارد: بروتالیسم در رأس معماری جهان در کل تاریخ قرار داشت.
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] Prince of Wales
[۲] Arts and Crafts movement
[۳] Québécois
[۴] Paul Rudolph
[۵] Government Service Center
[۶] I M Pei
[۷] Denys Lasdun
[۸] Donato Bramante
[۹] Christopher Wren
[divider]منبع[/divider]
[button color=”red” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”https://aeon.co/ideas/the-concrete-buildings-of-brutalism-are-beautiful”]Aeon[/button]