نویسنده: دکترحجت میان آبادی پژوهشگر دیپلماسی آب
بیش از ۴۵ درصد از خشکی های زمین و ۶۰ درصد از کل آب های شیرین این کره خاکی، توسط ۲۷۶ حوضه آبریز مشترک بین المللی پوشانده شده است که بین حدود ۱۴۸ کشور دنیا مشترک هستند. زندگی نزدیک به ۴۰ درصد از مردم دنیا به این رودخانه های بین المللی و منابع آب مشترک وابسته است. کمبود منابع آب، صنعتی شدن جوامع، افزایش مصرف سرانه و چالش تغییر اقلیم سبب شده که رقابت ها بر سر بهره برداری بیشتر از این منابع مشترک به طور چشم گیری افزایش یابد. از آنجایی که آب برخلاف نفت هیچ جایگزینی ندارد، لذا برخی از تحلیل گران پیش بینی کرده اند که جنگ در قرن آینده، به ویژه در خاورمیانه، نه بر سر ذخایر نفت بلکه بر سر منابع آب خواهد بود. تا کنون تنش ها و درگیری های مختلفی بر سر منابع آب در قرن گذشته به ثبت رسیده است.
برای نمونه برخی مطالعات نشان می دهد که در پنجاه سال گذشته بیش از ۳۷ مورد تنش آبی بین کشورهای مختلف صورت گرفته و منجر به درگیری های نظامی شده است که از این بین، بیش از ۳۰ مورد آن مربوط به درگیری های رژیم صهیونیستی بر سر منابع آب مشترک با همسایگان سرزمین های اشغالی بوده است. بیشتر این درگیری ها در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بین رژیم صهیونیستی و کشورهای سوریه و اردن بر سر انتقال آب رودخانه های اردن و یرموک صورت گرفت.
علاوه براین، برخی معتقدند که هیچ نقطه ای در دنیا وجود ندارد که همچون آسیای مرکزی مستعد درگیری بر سر منابع باشد. استقلال و توسعه افغانستان و سهم خواهی این کشور از منابع آب آمودریا بر پیچیدگی های این مسئله افزوده است. احداث سد بر روی رودخانه فرات سبب ایجاد تنش ها و درگیری های سیاسی و نظامی بین سه کشور ترکیه، سوریه و عراق گردید. تنش بین عراق و سوریه در سال ۱۹۷۵ در بهره برداری سوریه از سد الثوره و کاهش دبی رودخانه فرات تا مرز یک جنگ تمام عیار پیش رفت و عراق، سوریه را تهدید به بمباران سد الثوره کرد.
اعلام کشور اتیوپی برای ساخت سد بر روی رودخانه نیل آبی سبب شد رئیس جمهور مصر این کشور را تهدید به جنگ نماید. علاوه بر این، اقدام قرقیزستان در ساخت طرح های برقابی در حوضه آرال، رابطه این کشور با ازبکستان را در طول سال های ۱۹۹۶-۱۹۹۳ بحرانی نمود و در مقابل ازبکستان تهدید کرد که قرارداد تبادل گاز با قرقیزستان را لغو خواهد نمود. این اولین باری بود که کشورهای آسیای مرکزی از منابع طبیعی به عنوان یک قدرت نفوذ استراتژیک استفاده کردند. علاوه بر این، برخی از کارشناسان یکی از ریشه های اصلی بحران بین المللی دارفور در سال ۲۰۰۳ را بحران آب و تغییرات آب و هوایی می دانند. آن ها معتقدند که کاهش باران و بیابان زایی سبب شده که جنگ و منازعات ناشی از آب و زمین در این منطقه تبدیل به یک بحران گردد. طبق آمار منتشر شده، این بحران سبب کشتار ۲۰۰ هزار تا ۴۵۰ هزار نفر و آواره شدن بیش از ۲.۵ میلیون نفر شده است. برخی دیگر نیز معتقدند که بحران بین المللی دارفور ناشی از دخالت چندین عامل به هم پیوسته است. این بحران در نابرابری های اجتماعی و سیاسی بین مرکز و شمال کشور سودان با دیگر مناطق ریشه دارد که به وسیله عواملی مانند خشکسالی، رشد جمعیت و بیابان زایی و فرصت طلبی سیاسی کشورهای غربی تشدید شده است. برخی دیگر نیز بحران دارفور را ناشی از دوره طولانی مدت خشکسالی در طول دهه های ۱۹۷۰ و۱۹۸۰در شمال دارفور و همچنین عدم اتخاذ راهکار های مقابله با آن توسط دولت سودان دانسته اند. تنش ها و درگیری های سیاسی بین کشور آمریکا و مکزیک بر سر بهره برداری کیفی از رودخانه ریوگرانده و احداث سد بر روی رودخانه کلرادو، از دیگر نمونه های نشان دهنده پتانسیل بالقوه رودخانه ها و منابع آبی مشترک در ایجاد تنش و تضاد بین کشورها است.
هرچند که شواهد مختلفی از درگیری ها و تنش های سیاسی ناشی از بهره برداری از رودخانه های مشترک مرزی وجود دارد که در برخی موارد نیز به درگیری نظامی منجر شده است، ولی بسیاری از محققان معتقدند و بر این عقیده اصرار دارند که تنش های آبی به ندرت باعث ایجاد جنگ و خشونت در قرن حاضر شده است. آن ها معتقدند که بیشتر روابط بین المللی مرتبط با آب، مشارکتی هستند و آب می تواند به عنوان یک ابزار و یا به صورت یک هدف مشترک برای مشارکت بین دولت ها عمل نماید. به عقیده آن ها جنگ آب، اغراقی است که توسط طرفداران محیط زیست برای توجه سردمداران سیاسی به اهمیت مسائل آبی و محیط زیستی ایجاد شده است. برای نمونه از کل وقایع بین المللی مربوط به آب از سال ۱۹۴۸ تا ۲۰۰۵، تنها ۲۸ درصد آن تنش زا بوده است.
مطالعات و بررسی های صورت گرفته در خصوص اتفاقات رخ داده در خصوص منابع آبی مشترک در پنجاه سال اخیر نیز نشان می دهد که ۱۸۳۱ اتفاق (مشارکت و تضاد) بر سر آب در جهان رخ داده است که ۱۲۲۸ مورد آن مربوط به مشارکت و همکاری بین کشورها بوده و تنها ۵۰۷ مورد آن مربوط به اتفاقات تنش محور بوده است. به طور کلی اکثر محققان بر این باورند که منابع مشترک آبی نه تنها می تواند تضاد و تنش های بین دو کشور را کاهش دهد، بلکه به عنوان یک تسهیل گر در بهبود روابط و افزایش سطح مشارکت و همکاری های دولت ها در زمینه های مختلف اقتصادی و سیاسی نیز عمل نماید.
برخلاف نظر محققان که آب را یک ابزار مشارکت و نه یک ابزار تضاد می دانند، سردمداران سیاسی دنیا نظرات متفاوتی در این زمینه داشته اند. انور سادات رئیس جمهور مصر در سال ۱۹۷۹ اعلام نمود که «تنها حالتی که می تواند مصر را مجدد درگیر جنگ کند آب است». پطروس غالی دبیر کل سابق سازمان ملل نیز در سال ۱۹۸۵ هشدار داد که «جنگ بعد در خاورمیانه بر سر آب خواهد بود نه سیاست». اسماعیل سراج الدین معاون رئیس کل بانک جهانی در سال ۱۹۹۵ اعلام نمود: «در حالی که بسیاری از جنگ ها در قرن حاضر بر سر نفت بوده است، جنگ های قرن آینده بر سر آب خواهد بود». کوفی عنان دبیر کل سابق سازمان ملل نیز در مارس ۲۰۰۱ عنوان نمود که: «رقابت شدید بر سر منابع آب ممکن است عاملی برای درگیری و جنگ در آینده گردد». هر چند که بلافاصله پس از آن در سال ۲۰۰۲ نظر خود را در این رابطه اصلاح کرد و از نقش آب به عنوان عاملی موثر در بهبود همکاری های بین المللی یاد کرد و همگان را به مشارکت و همکاری در مدیریت منابع آب فراخواند. بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل نیز در سال ۲۰۰۹ اعلام نمود که بحران دارفور به دلیل بحران اکولوژیکی و در درجه نخست بحران آب آغاز و فراگیر شد و درگیری های شدید را در سطح بین المللی به وجود آورد. علاوه براین، امیر «حسن بن طلال» برادر ملک حسین، پادشاه سابق اردن و عموی عبدا… دوم، شاه کنونی این کشور هشدار داد که جنگ بر سر آب و انرژی می تواند خون بارتر از بهار عربی در منطقه باشد. نوری مالکی، نخست وزیر سابق عراق هم در اوایل سال ۲۰۱۲ هشدار داد که در صورت عدم انجام اقدامی سریع برای رفع کمبود منابع آب، ممکن است کشورهای عربی بر سر این موضوع به جنگ با یکدیگر کشیده شوند.
به طور کلی، منابع آبی اگر چه ممکن است علت اصلی جنگ و تنش های شدید بین دولت ها و ملت ها درنظر گرفته نشود، ولی ممکن است یکی از عوامل ایجاد جنگ ها و تضاد بین دولت ها باشد. به بیان دیگر، ادعای عدم وجود جنگ بر سر آب، به معنای عدم تضاد بر سر مسائل آبی مشترک نیست. از طرفی این مسئله به معنای حتمی بودن وقوع جنگ آب در قرن حاضر نخواهد بود. منابع آب به خصوص منابع آبی مشترک می توانند عامل مشارکت و همکاری بین کشورها و یا عامل ایجاد درگیری و تنش بین آن ها باشند که این مسئله به ساختارهای مدیریتی و بهره برداری از این منابع بستگی دارد.
آنچه که منابع آب مشترک را به عاملی برای بحران و تنش بین کشورها تبدیل کرده است عدم وجود ساختار مدیریتی مناسب در بهره برداری مشترک و حکمرانی آن بوده است. لذا جنگ آب، نه به آن قطعیتی است که سیاستمداران پیش بینی کرده اند و نه به آن صورتی است که محققان آن را انکار کرده اند، بلکه ترکیبی از این دو احتمال است که وقوع یا عدم وقوع آن به طور کامل به رویکرد کشورها در ایجاد یک ساختار مناسب حکمرانی برای بهره برداری مشترک از منابع آبی بستگی دارد.
منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://khorasannews.com/newspaper/page/18944/10/481284/0″]روزنامهی خراسان[/button]