نویسنده: رومان مارز / مجری و تهیهکنندهی برنامهی ۹۹ درصد نامرئی
مترجم: فرشته حسنی
نیمکتهای پارک، ایستگاههای قطار و اتوبوس و دیگر اماکن عمومی، فضای نشستن هستند اما تنها برای مدتی کوتاه.بسیاری از اجزای این صندلیها آشکارا و یا بهطور نامحسوس محدودکننده هستند.بهعنوانمثال، دستهی صندلی در عین اینکه فضای استراحت دست محسوب میگردد، مانع از دراز کشیدن افراد میشود و فرد را مجبور میکند در حالت خاصی بنشیند. این شیوه طراحی گاهی «معماری خصمانه[۱]» و یا بهسادگی «طراحی ناخوشایند[۲]» نامیده میشود.
گردان ساویچیچ[۳] و سلنا ساویچ[۴]، مؤلفین کتاب طراحی ناخوشایند، میگویند که طرح ناخوشایند طرحی شکستخورده نیست، بلکه طرحی موفق است از این نظر که با طراحی جلوی فعالیتهای مشخصی جلوگیری میکند. مثلاً، نیمکتی که راحت و منعطف نیست، درصورتیکه هدف طراح ایجاد نیمکتی ناراحت باشد که نمیتوان مدتی طولانی روی آن نشست، همچنان میتواند طرحی موفق محسوب شود.
طراحی ناخوشایند میتواند اشکال مختلفی داشته باشد، اما تمام آنها یک هدف مشترک دارند: اعمال نوعی کنترل اجتماعی در اماکن عمومی و یا «خصوصیِ در دسترسی عموم».در حقیقت این طرحها به دنبال خسته و دور کردن افراد، بهخصوص آنهایی که در گروههای جمعیتی مخصوصی قرار دارند، هستند.
هدف برخی از این استراتژیها نوجوانان ولگرد هستند.بسیاری از آنها نسبت به یک نیمکت ناراحت، چندان بارز و هویدا نیستند.در برخی فضاهای تجاری با این تفکر که نوجوانان علاقهای به شنیدن موسیقی کلاسیک و صحبت کردن در چنین فضایی ندارند، از این نوع موسیقی استفاده میکنند.از دیگر استراتژیهای صدامحور، میتوان به استفاده از مولدهای صوت با فرکانس بالا اشاره کرد که صدای همهمه مانند آن را تنها جوانان میشنوند.در مجتمعهای مسکونی بریتانیا از نور صورتی برای پررنگتر کردن جوشهای صورت نوجوانان استفاده میکنند.در بسیاری از موارد، در مورد کارایی این استراتژیهای غیرمتعارف اطلاعات کمی وجود دارد.
در انتهای دیگر طیف رنگ، در سرویسهای بهداشتی عمومی جهت جلوگیری از تزریق مصرفکنندگان مواد مخدر از نور آبی استفاده میشود، چراکه پیدا کردن رگ در زیر این نور سختتر است.پس از تعبیه نور آبی در چراغهای خیابانها گلاسگو، جرائم خیابانی این شهر کاهش یافت اما نمیتوان این کاهش را بهراحتی به نور آبی نسبت داد.رنگ آبی ممکن است اثری آرامشبخش داشته باشد و یا بهسادگی (برخلاف نور زرد) فضای غیرمعمولی ایجاد کند که افراد در آن احساس راحتی برای انجام شرارت نداشته باشند.هرچند ممکن است این اتفاق مغالطهای ساده از نوع علت شمردن همبستگی باشد، توکیو طرح نور آبی را بهطور آزمایشی برای کاهش خودکشی در ایستگاههای مترو به اجرا گذاشته است.
استفاده از نور در نقش کنترلکنندهای عمومی ممکن است بسیار قدیمیتر از مدخلات با نورهای رنگی باشد.سلنا ساویچ در این مورد ویشگراد[۵] بوسنی را در زمانی که بخشی از مجارستان-اتریش بود، مثال میزند: در آن زمان دولت چراغهای خیابانی با نور شدید و ناخوشایندی نصبکرده بود تا از اجتماعات شبانه که ممکن بود به مقاومت و یا شورش منجر شود جلوگیری کند.مردم محلی که از نصب این چراغها ناراضی بودند شبهنگام آنها را میشکستند، اما هر بار روز بعد دولت به دوباره این چراغها را نصب میکرد.پیشازاین نیز در پاریس از چراغهای خیابانی باهدف کنترل اجتماعی استفاده میشد.
امروزه چنان به روشنایی عمومی عادت کردهایم که اولین ذهنیت ما در مورد چراغهای خیابانی این است که آنها از ارتکاب جرم جلوگیری میکنند و به ما حس امنیت میدهند.بهاستثنای کسانی که از نبود ستاره در آسمان شب تأسف میخورند و یا آپارتمانشان کنار یک تیر چراغبرق پرنور قرار دارد، امکان دارد ناخوشایند بودن روشنایی خیابان به فکر کسی هیچگاه خطور نکند.این بخشی از موضوع کتاب و پروژهی «طراحی ناخوشایند» است: توضیح اینچنین پدیدههایی که کمتر توجه قرارگرفته است.
درحالیکه بعضی از نمونهها پنهانترند یا حداقل نامحسوس هستند، دیگر مداخلات معماری خصمانه فیزیکیتر و آشکارترند.برای مثال، میخهای بتنی و یا فلزی، مردم را از اجابت مزاج و یا خوابیدن در گوشههای تاریک شهر و خیابان بازمیدارد.
یکی از مشکلات اساسی این میخها (و تمام طراحیهای ناخوشایند که مانع از رفتار نامتعارف میشوند) این است که برخلاف نیروهای امنیتی و یا افسران پلیس، با این عوارض فیزیکی نمیتوان سازش کرد.ازآنجاکه این عناصر به محیط مصنوع پیرامون متصل شدهاند، دوام و پایداری آنها بسیار بوده و انعطافناپذیر هستند، بهطوریکه بهدشواری میتوان با آنها کنار آمد.
به غیر از میخها، مبلمان شهری نیز یکی از موضوعات رایج نقد طراحی ناخوشایند است.محدودیتهایی که در عناصر شهری جاسازی میشود مانع بسیاری از فعالیتها و استفادههای بالقوهی آنها میشود..علاوه بر جداکنندهها و دستههای صندلی، برخی از نیمکتها چنان ارتفاعی دارند که پای شخص به زمین نرسد و پس از مدت کوتاهی احساس ناراحتی کند.در موارد دیگر، صندلیهای عمومی لبههای باریکی هستند که بهسختی میتوان آنها را نیمکت نامید و تنها میتوان ایستاده به آنها تکیه کرد.
در میان تمام طرحهای گوناگون نیمکتها یک نیمکت میدرخشد.این نیمکت نمونهی پیشرفتهای از طراحی ناخوشایند است که هیچ کاری بهجز نشستن نمیتوان روی آن انجام داد.نیمکت کمدن که توسط «Factory Furniture» طراحی شده، نیمکتی عجیب، زاویهدار و حجاریشده از تودهای بتنی است با لبههایی گرد و درجاهای غیرمنتظرهای شیبدار.فرانک سوین[۶] منتقد، این نیمکت را «ضد شیء تمامعیار[۷]» مینامد.
خوابیدن بر روی نیمکت کمدن تقریباً ناممکن است.این نیمکت ضد-موادفروش و ضد-زباله است چراکه روی آن هیچ شکاف یا درزی که در آن مواد مخفی کرد و یا زبالهای بیافتد وجود ندارد؛ ضد-دزد است زیرا تورفتگی زیر نیمکت به مردم این امکان را می-دهد که کیف خود در پشت پای خود و دور از دسترس مجرمان پنهان کنند؛ ضد-اسکیتبورد است، چون لبههای آن صاف نیست و شکست دارد که سُر خوردن با اسکیتبورد را دشوار میکند؛ و ضد گرافیتی است، بهسبب روکش مخصوصی که رنگ را دفع میکند. سطح شیبدار نیمکت کمدن که مانع خوابیدن بیخانمانها بر روی آن میشود.
بسیاری از این اهداف خوب به نظر میرسند، اما نتیجه نهایی تاحدودی دلسردکننده است و از منطقی بالقوه خطرناک در ارتباط با طراحیِ فضاهای عمومی پیروی میکند.وقتی راهکارهای طراحانه به حل پیامدهای مشکل (مانند خوابیدن در اماکن عمومی) و نه علت آن مشکل (مانند مشکلات اجتماعی بسیاری که به بیخانمانی میانجامد) میپردازد، مشکل به فراموشی سپرده میشود.
میخ میخ میآورد، بدین معنی که اگر در یک منطقه از میخ استفاده شود، افراد به محدودهای دیگر میروند و آنجا نیز پس از مدتی میبایست به میخ مجهز شود …درست همانند بازدارندههای پرندگان که آنها را از بلوکی به بلوکی دیگر آواره میکند بیآنکه تعداد این پرندگان در شهر کم شود.
در این میان، برخی با اعمال چریکی با این طراحیهای ناخوشایند مقابله میکنند.بهعنوانمثال، هنرمندی به نام سارا راس[۸] مجموعه «Archisuits» را مخصوص این بازدارندهها طراحی کرده است.دریکی از نوع لباسها این پوشش، وجود پشتیهایی شکافدار به شخص اجازه میدهد که روی نیمکتهای دستهدار بخوابد.
شرکت «Softwalks» مجموعهای از میز و صندلیهای که به داربستها و ستونها و تیرهای چراغبرق شهری متصل میشود، طراحی کرده است.این مبلمانهای خیابانی تا اندازهای کاربردی است اما درعینحال تصویری از خصومت و محیط مصنوع تداعی میکند.
چه این طراحیهای به سفارش قدرتمندان یا پاسخی باشد به مداخلات دولتی، همواره جنبهی اجبار در طراحی دیده میشود.بهعنوان نمونه، در طراحی کارکردی[۹]، مردم ناخودآگاه به استفادهی خاصی هدایت میشوند.از این نظر طراحی ناخوشایند، معماری و مبلمان خیابانی خصمانه اساساً تفاوتی ندارند.
ما برای آنکه قادر باشیم جبری را که در فضاهای عمومی شهرمان روی میدهد بشناسیم، به نقد طراحیهای ناخوشایند نیازمندیم.ما باید بدانیم که چه موقع همدلی، ظرافت و تعامل انسانی را با راهکارهای سخت، فیزیکی و سازشناپذیر جایگزین میکنیم.
چه معتقد باشید که طرحی دورکننده است اما اهداف والاتری را دنبال میکند و چه معتقد باشید که آن طرح فقط خصمانه و اهانتآمیز است، مهم این است که از تصمیماتی که برای شما گرفته میشود، آگاه باشید.طرحهایی که برای گروهی از مردم ناخوشایند است بهمنظور مطلوبتر کردن چیزی برای گروه دیگری اجرا میشود.
[divider]منبع[/divider]
[button color=”yellow” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://99percentinvisible.org/episode/unpleasant-design-hostile-urban-architecture/”]99% Invisible[/button]
[divider]پینوشتها[/divider]
[۱] Hostile Architecture
[۲] unpleasant design
[۵] Višegrad
[۶] Frank Swain
[۷] perfect anti-object
[۸] Sarah Ross
[۹] Usability design