[divider]معرفی راهبرد برنامهریزی اجتماعی و محرومیتزدایی شهری[/divider]
این راهبرد بهجای نوسازی املاک، برنامهریزی اجتماعی و اقتصادی و حل مسائل و مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم را موردتوجه قرار میدهد. بر اساس این نظریه ابتدا از طریق تحلیل علل «محرومیت و فرسودگی شهری» باید زمینههای لازم را برای اجرای سیاستها و برنامههای ساماندهی شهری فراهم آورد. این الگو عمدتاً توسط محققان جامعهشناس شهری مطرحشده است. این الگو ابتدا در ایالاتمتحده (دهه ۱۹۶۰) در پاسخ به شورشهای ساکنان گتوهای سیاهپوست نشین بخش مرکزی شهرها مطرح شد و سپس در بریتانیا در (دهه ۱۹۷۰) بهمنظور حل مشکلات و معضلات بخش مرکزی شهرهای لیورپول و لندن با عنوان «آسیبشناسی اجتماعی و محرومیتزدایی شهری» مطرح گردید. بر اساس تحقیقاتی که در سال ۱۹۷۷ در رابطه با بخش مرکزی شهرها انجام گرفت، مشخص گردید که «عدم تعادل اجتماعی و اقتصادی شهری» ناشی از ویژگیهای سیاستگذاری در سطح کلان اقتصاد شهری ساختارهای فرسوده شکل میگیرد. ساختار جمعیتی بخش مرکزی شهرها یا بافتهای ناکارآمد و فرسوده شهری عمدتاً شامل بازنشستگان، بیکاران، خانوادههای با ضریب تکفل بالا، وابستگان به خدمات تأمین اجتماعی رویهمرفته گروههایی است که از نظر اقتصادی و اجتماعی، فرهنگی ضعیفاند. این ساختارهای اجتماعی و اقتصادی عمدتاً معلول عدم تعادل و توازن در توزیع منابع و سرمایه در سطح شهر هستند. (شماعی،۱۳۸۵)
[divider]معرفی الگوی جایگزینی[/divider]
سادهترین مفهوم نوسازی و بازسازی شهری جایگزینی است. بهاینترتیب که قسمتهای فرسوده در داخل شهر از طرفی خریداری میشوند و با پاکسازی و ساختوسازهای جدید جایگزینی صورت میگیرد. فرض بر این است که قسمتهای فرسوده دیگر در سیستم شهری کارایی ندارند. در ایالاتمتحده الگوی جایگزینی توسط دولت بهعنوان یکی از نوآوریهای اجتماعی بزرگ برای پیگیری آشوبهای گتوها در دهه ۱۹۶۰ میلادی معرفی شد. دولت فدرال بخش توسعه مسکن و شهر را در سال ۱۹۶۵ تأسیس کرد و به دنبال آن مدل طرحریزی شهری را در سال ۱۹۶۶ معرفی نمود. هدف اصلی الگوی جایگزینی ایجاد هماهنگی در بخشهای مختلف شهر و تأمین منابع مالی برای نواحی شهری و مشارکت اجتماعات محلی در بهبود محیط کالبدیشان است. برنامه جایگزین با کمک سرمایهگذاریهای بخش خصوصی توسط تشکیلات نهادی صورت میگیرد.
[divider]معرفی راهبرد خودکفایی و خودتنظیمی[/divider]
این راهبرد برخلاف تخلیه بافت و تعویض مکان، حفظ و بهبود املاک موجود بدون جایگزینی ساکنان آن است؛ بنابراین راهبرد، هر فضایی قابلبهبود است و ارزش اصلاح در محل خود را دارد. بر اساس این الگو با توجه به ویژگیهای فضاهای شهری، اقدامات بهسازی و نوسازی دنبال میشود. این الگو از فرضهای اساسی صرفهجوییهای مقایسهای پاکسازی و بهسازی یا مرمت پیروی میکند و تفاضل هزینههای جاری املاک بهسازی شده و نوسازی شده تبعیت میکند.
[divider]اعطای کمکهای مالی[/divider]
سیاست عادی کمکهای مالی، رایجترین سیاست دولتی در تأمین مسکن است که تقریباً در تمام نقاط شهری کشورهای درحالتوسعه به نحوی اجراشده و یا در دست اجراست؛ اما این برنامهها اکثراً برای تأمین مسکن گروههای خاصی مانند مستخدمین دولت، جنگزدگان، اعضای اتحادیههای کارگری و یا بازنشستگان، تخصیص دادهشده است. اساس این سیاستها بر برنامههای کمک بهره وام مسکن، تأسیس موسسههای اعتباری، تأسیس شرکتهای تعاونی مسکن و … استوار است. همچنین در کلیه این روشها، فرض بر این است که خانوارهای موردنظر بهگونهای دارای درآمد مستمر برای سرمایهگذاری در امر مسکن هستند و بهعلاوه داراییهای غیرمنقول، مانند زمین را نیز برای تضمین وام، در اختیاردارند. در اغلب این برنامهها، گروههای اصلی که نیازمندترین افراد و موردنظر برنامه ریزان هستند، منتفع نمیگردند. بهاینترتیب در اغلب موارد اقشار کمدرآمد جامعه به دلیل قرارگیری در گروههای خاص، عدم دارا بودن شرایط اعطای وام و خصوصاً نداشتن ضامن و عدم توانایی در بازپرداخت وامهای دریافتی و … از این کمکها برخوردار نمیگردند.
[divider]مرور تاریخی چارچوب کمکهزینهها برای نوسازی مسکن[/divider]
انواع مختلفی از کمکهزینه برای پرداخت به مالکان خصوصی مسکن و تعاونیهای مسکن وجود دارد. سیستم کمکهزینهها در دهه ۱۹۸۰ نسبت به قبل تغییر زیادی کرد که اوج تحولات آن در دهه ۱۹۹۰ بود که تحت برنامههایی چون «قانون مسکن و حاکمیت محلی»[۱] در سال ۱۹۸۹ و«کمکهای مالی، ساخت و باز زنده سازی»[۲] در سال ۱۹۹۶ به انجام رسید. یارانههای مختص به «تبدیل و تغییر» یا «ارتقاء» برای اولین بار در سال ۱۹۴۹ میلادی معرفی شد که هم برای ارتقاء خانههای موجود و هم برای تولید خانههای جدید، مورد تأیید مراجع محلی قرار گرفت. بهطورمعمول مقصود و هدف یارانهها، ارتقاء سطح مسکن در حد استانداردهای حداقل برای زندگی است. بهطور مثال بسیاری از این یارانهها برای بهبود نیازهای اولیه مسکن مانند آشپزخانه و حمام بهداشتی است. اینگونه کمکهای مالی معمولاً کمتر از هزینههایی بود که برای نگهداشت و ارتقاء اعطا میشد. کمکهزینههای خاص نیز بر اساس اختیار و میل صاحبخانه تأمین میشد که تنها در مورد خانههای چند خانواری بهمنظور ایجاد استانداردهای حداقل قابل پرداخت بود.
«یارانههای مختص تعمیر» در سال ۱۹۷۴ میلادی معرفی و عرضه شد که تنها مختص به تعمیرات ساختاری و اساسی ساختمانهایی بود که قبل از سال ۱۹۱۹ میلادی ساختهشده بود. در مجموعه همه این یارانهها که در بالا ذکر شد بهعنوان «یارانه بازنوساخت» شناخته میشود. از سال ۱۹۹۰ میلادی یک سیستم جدید از اعطا «یارانه بازنوساخت» طبق قوانین موجود در[۳] «قانون مسکن و حاکمیت محلی» معرفی شد. این یارانهها برای همه انواع نوسازی و بازنوساخت مسکن مورد استفاده است: ارتقاء و بهبود، تبدیل کاربرد، تعمیر، تقسیمبندی داخلی ساختمانها.
در تصمیم سازی برای نوسازی مسکن، موضوع بسیار مهم اختصاص کمکهزینهها به محدودههایی است که مسکن آن از کیفیت پایینی برخوردار است. دو ابتکار در طی ۳۵ سال گذشته بااهمیت بوده است: «محدودههای توسعه عمومی» و «محدودههای اقدام مسکن». برنامه های «محدودههای توسعه عمومی» بهعنوان مسئول پاسخگویی به برنامه های در حال پیشرفت پاکسازی زاغهها مد نظر قرار گرفت و توسط برنامه های «محدودههای اقدام مسکن» توانمند شد. «محدودههای توسعه عمومی» هدف وسیعی برای بالا بردن میزان عرضه مسکن در زمانی که مساکن تخریب میشدند، داشت. برنامه «محدودههای توسعه عمومی» یک راه حل دو سویه برای ایجاد چارچوب کمکهزینهها ارائه داد تا بتواند محدودههای رو به زوال را مورد تجدیدحیات قرار دهد. در برنامه های «محدودههای توسعه عمومی» ساکنان مساکن در شرایط فقیر، میتوانستند سطوح بالاتری از یارانهها را به خود اختصاص دهند نسبت به کسانی که در خارج از محدوده برنامه مربوطه قرار داشتند. بهطور کلی تجربه برنامه «محدودههای توسعه عمومی» تجربه موفقی نبوده است بلکه انتقاداتی نیز بر آن وارد شده است که شاید بتوان در سه شاخه اصلی «اعیانی سازی، زمین خواری و احتکار، تقسیمات جزئی» آن را خلاصه کرد. دولت مندانه گری و احتکار، زمانی اتفاق افتاد که در برنامه «محدودههای توسعه عمومی» توسعه دهندگان و صاحبان املاک در حال ارتقاء سود و منفعت خود از طریق به کارگیری سیستم یارانهها بودند.
ابتکار دوم برای نوسازی مسکن، معرفی برنامه های «محدودههای اقدام مسکن» بود؛ که اصول کلی آن مکانهایی را هدف قرار میداد که نیازمند تجدید حیات و نوسازی مسکن بودند؛ و بر خانههایی تأکید داشت که صاحبان آن درآمد پایینی برخوردار بودند. هزینههای مطلوب برای یک چارچوب فرایندی تنظیم میشد، بنابراین خانوارهای کمدرآمد میتوانستند نسبت بالاتری از هزینه کل را از سیستم یارانه دریافت کنند. در سال ۱۹۸۰ میلادی، این دو برنامه با برنامه «محدودههای نوسازی مسکن»[۴] تعویض شدند. هدف اصلی این برنامه ایجاد رابطه بین کیفیت مسکن افراد فقیر و ایجاد کمکهزینههای مناسب برای آنهایی که واقعاً نیازمند بودند، بود.
[divider]پانویس[/divider]
[۱]Local Government and Housing Act
[۲]Housing Grants, Construction and Regeneration
[۳]Local Government Housing Act
[۴]Housing Renewal Areas