در بین تقسیمبندیهای گوناگون معماری گونهای وجود دارد که معماری را به دو دورهی معماری سنتی و معماری پس از آن تقسیم میکند. در این نگاه، معمول چنین است که معماری سنتی مطلوب و معماری پس از آن نامطلوب توصیف میشود. عمده تحلیلی که تاریخنگاران معماری برای این تغییر یعنی از سنتی به بعد از آن و یا از مطلوب به نامطلوب ارائه میدهند این است که عدهای ایرانی فرنگدیده نظرات خود را بر جامعه و معماری دیکته کردند و باعث دگرگونی شدند. در ادامه به اما و اگرهای این پندار میپردازیم.
پر واضح است که در شکلگیری معماری چه مطلوب چه نامطلوب و چه هر نام دیگری که برآن بگذاریم عوامل بسیاری ازجمله محیطی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و… دخیل است. پس بدیهی است که علاوه بر عدهای ایرانی فرنگدیده عوامل دیگری نیز باید در این «تغییر» -بهزعم نگارنده- و «گسست» -به گمان معتقدانش- دخیل بوده باشد.
گسست در معماری (و یا آنچه به افول معماری ایران مشهور شده) به ایام میانی قاجار مربوط می شود. در اینجا سؤال مهمی که پیش میآید این است که در ایام میانی قاجار مگر چه رخ داد؟!
بررسی تاریخ قاجار مشخص میکند که اتفاق عمدهای که در دورهی میانی آن رخ داد شکلگیری جنبش مشروطه بود. جنبشی که عَلَم ترقیخواهی برافراشت و بر روزگار نکبت خود تاخت. جنبشی که مقابل نیروی مطلقهی قاجاریه سینه سپر کرد و ایستاد. جنبشی که بخش عظیمی از نکبت روزگار خود را در پیوند با اعتقادات میدید. جنبشی که گاه به ایران باستان و گاه به فرنگ نگاه داشت و در آرزوی بِه شدن بود. جنبشی که به تمام معنی زمینی بود و میخواست با قوانین آن هستِ خود را طرز دیگر شکل دهد.
موارد زیر از عمده علل پدیدآمدن این جنبش است:
۱ . روزگار نکبت ایران بعد از شکست مقابل روس
۲ . ناکارآمدی نظام دیوانی سلطنت مطلقهی قاجار
۳ . ظلم و تعدی حاکمیت بر رعیت
۴ . استعمار انگلیس و روس
۵ . روحیهی ترقیخواهی و فداکاری بعضی ایرانیان
به هر ترتیب جنبش شکل گرفت و تاریخ معاصر ایران را مقدمه شد. سنتگریزان مورد بحث، ترقیخواهانی بودند که از جامعهی خود ناراضی و خواهان تغییر بودند، چراکه وضعیت نامناسب جامعهی خود را نتیجهی سنت جاری بر جامعهی خویش میپنداشتند. ترقیخواهان وضعیت نامناسب سیاسی، اقتصادی، امنیتی، معرفتی و عمارتی زمانهی خویش را زیر سؤال بردند و در واقع به آنها نقد وارد کردند. پس ابزار اول مشروطهچیها طرح سؤال و در کل دعوت به اندیشیدن بود. بدین سبب ادبیات پیشاتغییر که تهرنگش جرأت سؤال کردن و جسارت نقد کردن است پدید آمد. افردی چون طالبوف در این باره آورد: «انسان آن روز انسان شد و تکلیفات الهی بر او آن وقت وارد گشت که لفظ چون و چرا گفتن و ماهیت هرچیزی را جستن گرفت» (طالبوف، ۱۳۵۶: ۱۳) و یا در جای دیگر آورد: «سبب ترقی معارف و حکمیات، آزادی افکار و افتتاح باب سؤالات است.» (طالبوف، ۱۳۵۶: ۱۴). بنابراین دنیای سنت با ابزار «چون و چرا گفتن» مقدمات تغییر را کلید زد و نقدها جاری ساخت، و همو در فضیلت نقد آورد: «اگر در اعمال و اقوال دایر منافع ملی (کرتیکه) تشریح معایب و محسنات نباشد در آن ملت ترقی نمی شود.» (طالبوف: ۱۳۲۴: ۴/۲۳).
البته این طرح سؤال و انتقاد به همین سادگیای که نگارنده بیان کرد نبود و معمولاً با برخوردهای سنگین حکومتی و غالباً با اعدام سران جنبش توأم بود؛ از جمله میرزا آقاخان کرمانی و احمد روحی و میرزا حسنخان خبیرالملک و سیدجمال الدین اسدآبادی و سیدجمال الدین واعظ اصفهانی و بسیاری دیگر؛ و یا با حصر و تبعید بزرگانی چون میرزا مَلکَم خان و میرزا یوسف خان تبریزی مستشارالدوله و احمد مجدالاسلام کرمانی و میرزا محمد علی محلاتی و بسیاری دیگر؛ و یا با فراری از وطنهایی چون میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی و میرزا فتحعلی آخوندزاده.
میرزا فتحعلی آخوندزاده که جایگاه پیشقراولی سنتشکنان را داشت در مورد ناملایمات اعدام و حصر و تبعید آورد که علاج در «تشدد نیست بلکه رد [نظر] آنهاست» (آخوندزاده، ۱۳۵۷: ۳/۲). در واقع آخوندزاده با این سیاست در تلاش بود از خشونت حاکمیت سلطنت قاجار بکاهد و آن را در مسیر گفتوگو بیندازد. هر چه بود جنبش مشروطه خبر از ظهور خردگرایی نوینی میداد که اساس آن با خردگرایی پیشین تفاوت ماهوی داشت. از نظر نگارنده درک هر امر معاصر بدون درک کنه این جریان ابتر است. چراکه دگرگونیهای بنیادین نهتنها در معماری بلکه در تمام هستِ ایرانی از جمله طرز فکر آن ریشه در این تحول عظیم فکری دارد.
غفلت از این نقطهی عطف باعث شده است در بین پژوهشگران تاریخ معماری خطاهای فاحشی روی دهد، مهمترین خطای ایشان این است که طرز فکر حاضر خویش را استوار دانسته و مطلوب و نامطلوب گذشته را جابجا فرض میکند؛ بدین معنی که برای طرز فکر سیر تحولی قائل نیستند. برای مثال، مطلوب «اندرونی و بیرونی» را بدون قیام نسوان که خواهان رفع این گونه تبعیضهاست میبیند؛ و یا مطلوب حفظ و نگهداری آثار معماری را در نگاه موزهای آن فرض میکند که این نگاه در پیش پدران خود مورد مذمت بوده است؛ و یا تشکیلات معماری در گذشته را چون ادارات امروزی میبیند و مطلوب خویش را از امروزی نیز خواستار است، بدون اینکه فکر کند اصلاً آیا چنین چیزی در توان امروزی هست یا نه؛ و مثالهای بسیار دیگر. بحث بر روی فرضهای مطروحه و چگونگی آن را به نوشتههای بعد موکول میکنیم و به ادامهی بحث عنوان میپردازیم.
این جنبش پیشتر در قفقاز و عثمانی شعلهور شد و موجهای آن با فاصله به ایران نیز سرایت کرد. عمده خواستهی مشروطهخواهان «حکومت قانون» بود، یعنی «تأسیس مجلس» و «مشارکت عموم در سرنوشت خویش». شاید برای مخاطب این سؤال پیش آید که مگر در پیش از مشروطه قانون نبود؟ پاسخ به این سوال این است که «قانونهای متعدد و ناهمخوان» وجود داشت اما مشروطهچیها به دنبال واحد کردن آن بر پایه میثاقی اجتماعی بودند. در این بین مشروطهخواهان برای برآوردن خواستههای خود به نوشتن و تبلیغ مرام خود روی آوردند. حال سؤال پیش میآید که مشروطهخواهان چه نوشتند؟ عمده اقدامات مشروطهخواهان تحریک به سؤال کردن و انتقاد بود. در واقع مشروطهخواهان با نقد مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و مسائل دیگر درصدد تحریک عموم برای تغییر وضع موجود بودند، طوری که طالبوف گفت: «صدای جماعت صدای خدا است» (طالبوف، ۱۳۵۶: ۱۲۱). در واقع مشروطهچیها با تحریک جماعت در پی این بودند که سلطنت مطلقهی قاجار را متزلزل و حکومت جماعت را برپا کنند. سؤال بعدیای که پیش میآید این است که مشروطهخواهان برای تحریک جماعت چه جنس سؤالات و انتقاداتی طرح میکردند؟ بحث در مورد مسائل اجتماعی محض، سیاسی محض، اقتصادی محض و نظامی محض را در صورت وجود چنین چیزهایی به کارشناسان مربوط واگذار میکنم و با توجه به تخصصم به مسائل مرتبط با معماری و شهرسازیای که مورد سؤال و انتقاد مشروطه چی ها بود میپردازم.
اولین سنگ بنای پیدایش جنبش را باید در شکست ایران مقابل روس و از دست دادن سرزمینهای شمالی از ایران دورهی فتحعلیشاه جست. این رویداد مقدمهای بود برای مهاجرت ایرانیان به قفقاز و استانبول عمدتاً و دهلی و قاهره و دیگر نقاط گیتی ندرتاً؛ ایرانیانی که از نظر معیشتی در تنگنا (طالبوف، ۱۳۵۶: ۵۶) (آخوندزاده، ۱۳۵۷: ۲۱) (قزوینی، ۱۳۷۰: ۴۷) و از عدم قانون معین برای مالیات در رنج (آخوندزاده، ۱۳۵۷: ۳۹) (مراغهیی، ۱۳۲۳: ۴۷) (طالبوف، ۱۳۲۴: ۴/۶۳) (قزوینی، ۱۳۷۰: ۸۲) بوده و به کارهای پست در ممالک دیگر میپرداختند (مراغهیی، ۱۳۲۳: ۴۶). مهاجرتهای برونمرزی عمدتاً از شهرهای مرزی (آذربایجان) و مهاجرتهای درونمرزی عمدتاً به سوی شهرهای بزرگ (تهران) صورت میگرفت. با توجه به حجم بالای مهاجرتها این حال تأثیر بسیاری بر معماری و شهرهای آن زمان گذاشت، بنابراین توصیفات سلسله عواملی دست به دست هم داده تا «هجرت» اولین سنگ بنای تغییر و تحول در معماری و شهر را فراهم کند.
رفت و آمد ساکنین شهرهای مرزی عمدتاً باعث اختلاط معماری آنها شد که میتوان به اختلاط معماری تبریز و قفقاز اشاره داشت و مهاجرتهای درون مرزی از آنجایی که توجه حاکمیت قاجار به دارالخلافه خود یعنی طهران بود (طالبوف، ۱۳۲۴: ۲۰) (قزوینی، ۱۳۷۰: ۶۷)، اغلب به سوی این شهر جریان داشت که این مسأله باعث تنزل کیفیت زندگی در شهر مقصد (تهران) و گاهی با اختلال و یا نابودی آبادی مبدا توأم بود. آنچه از گزارشها برمیآید این است که این مورد بر وضعیت نامناسب بهداشتی تهران (قزوینی، ۱۳۷۰: ۱۰۴) و همچنین به مفسدههای اخلاقی آن (قزوینی، ۱۳۷۰: ۱۲۰) میافزود.
آنچه مشروطهچیها از وضعیت نامناسب خدماتی و بهداشتی شهر دستاویزی برای نقد داشتند عمدتاً ایرادگیری بر این موارد است:
۱- خزینهی حمام (آخوندزاده، ۱۳۵۷: ۸/۳۷) (طالبوف، ۱۳۵۶: ۷/۳۶) (طالبوف، ۱۳۵۶: ۱۰۰/۹۸) (طالبوف، ۱۳۵۶: ۱۰۹) (مراغهیی، ۱۳۲۳: ۴/۵۳)
۲- اوضاع قبرستانها و حمل مردهها به اماکن مقدسه و شیوع بیماری در مسیر حرکت (زنجانی، بی تا: ۲/۱۱) (طالبوف، ۱۳۵۶: ۷/۳۶) (آخوندزاده، ۱۳۵۷: ۷/۳۵) (آخوندزاده، ۱۳۵۷: ۷/۵۶) (طهرانی، ۱۳۸۱: ۴۱) (طهرانی، ۱۳۸۱: ۹/۱۹۶) (طالبوف، ۱۳۵۶: ۱۰۰/۹۸)
۳- تنگی و کثیفی و عدم روشنایی شبانهی معابر (آخوندزاده، ۱۳۵۷: ۷/۳۵) (طالبوف، ۱۳۵۶: ۱۰۰/۹۸) (طالبوف، ۱۳۵۶: ۱۱۸) (مستشارالدوله، ۱۳۹۳: ۴/۳) (قزوینی، ۱۳۷۰: ۱۰۴) (محمدقلیزاده، ۱۳۳۶: ۲۶)
۴- نبود مریضخانهها یا شفاخانهها یا بیمارخانههای ملی (آخوندزاده، ۱۳۵۷: ۷/۳۵) (آخوندزاده، ۱۳۵۷: ۴۴) (آخوندزاده، ۱۳۵۷: ۴/۵۳) (مستشارالدوله، ۱۳۹۳: ۴/۳) (مراغهیی، ۱۳۲۳: ۵۵) (مراغهیی، ۱۳۲۳: ۶۲) (مراغهیی، ۱۳۲۳: ۶۷) (مراغهیی، ۱۳۲۳: ۹۰/۸۹)
۵- غیر بهداشتی بودن کشتارگاهها و قصابیها (طالبوف، ۱۳۵۶: ۳/۱۱۱)
مورد دیگری که مشروطهچیها روی آن بسیار تأکید میکردند مسأله حملونقل بین شهری و درونشهری بود. ترقیخواهان که اغلب در خارج مرزها بودند تا میتوانستند از این قضیه نهایت بهره را بردند و در قیاس با راههای نامناسب ایران، راههای عرادهرو و راهآهنهای فرنگ را به رخ میکشیدند که در تحت حکومت قانونی، مردمان آن سرزمینها چنین در راحتی غرقه هستند (آخوندزاده، ۱۳۵۷: ۷/۳۵) (طالبوف، ۱۳۵۶: ۵۱) (طالبوف، ۱۳۵۶: ۴/۵۳) (طالبوف، ۱۳۵۶: ۷۲) (طالبوف، ۱۳۵۶: ۴/۹۳) (طالبوف، ۱۳۵۶: ۱۰۰/۹۸) (طالبوف، ۱۳۵۶: ۱۰۷) (مستشارالدوله، ۱۳۹۳: ۴/۳) (مستشارالدوله، ۱۳۹۳: ۵۴) (محیط طباطبایی، ۱۳۲۷: ۶).
اوضاع آموزشی دیگر مورد مهمی بود که مشروطهچیها با نقد آن به حکومت قاجار تاختند. آنها به عدم تربیت صحیح در مکاتب (آخوندزاده، ۱۳۵۷: ۷/۴۶)، عدم توجه به علوم دنیوی (آخوندزاده، ۱۳۵۷: ۵۹) (طالبوف، ۱۳۵۶: ۱۰۸) (طالبوف، ۱۳۵۶: ۴/۹۳) (محمدقلیزاده، ۱۳۳۶: ۶/۱۵) (طالبوف، ۱۳۲۴: ۲۶)، فقدان مدرسه برای فقرا و کوران و کران (طالبوف، ۱۳۵۶: ۶/۸۵) و برحذر داشتن اناث از آموزش (مستشارالدوله، ۱۳۹۳: ۴/۳)، بیشترین نقدها را داشتند و خواستار ایجاد مدارس جدید به جای مکاتب قدیم (دولت آبادی، ۱۳۶۲: ج۴: ۴۲۰) (تقی زاده، ۱۳۲۲: ۶۸) و مدارس عالی یا همان دانشگاهها (آخوندزاده، ۱۳۵۷: ۷/۳۵) بودند. در ارتباط با تربیت، مشروطهچیها بر احداث مطبعهها (بهبهانی، ۱۳۸۵: ۷۳) و فراموشخانهها (آخوندزاده، ۱۳۵۷: ۶/۵۵) نیز تأکید داشتند و آنها را از ملزومات تمدن میدانستند. علاوه بر موارد فوق مشروطهچیها به انواع کارخانهها نیز اشاره داشتند (طالبوف، ۱۳۵۶: ۴/۵۳) که چطور تحت حکومت قانون تمام آنها امکانپذیر بود. اما از کارخانهها مهمتر مشروطهچیها خواستار محکمه (مستشارالدوله، ۱۳۹۳: ۴/۳) (قزوینی، ۱۳۷۰: ۸۹) (قزوینی، ۱۳۷۰: ۹۷) و مجلس ملی (طالبوف، ۱۳۲۴: ۳/۴۲) بودند. رویایی که مشروطهچیها در پرورش آن کم نگذاشتند با تبلیغ وسایل ارتباطی چون تلگراف (طالبوف، ۱۳۲۴: ۲۱) و مکانهای تفریحی چون تیاتر و تماشاخانه (آخوندزاده، ۱۳۵۷: ۲/۷۱) تکمیل میشد.
آنچه نقد شهر و معماری را به چاقوی برندهی مشروطهچیها تبدیل کرده بود فهم آسان آن برای همه و ارتباط همیشگی مردم با این مسائل بود؛ زیرا درک این قضایا به سواد سیاسی، اقتصادی، دینی و فرهنگی خاصی نیاز نداشت و از این رو بسیار مورد توجه مشروطهچیها قرار میگرفت. حاصل تبلیغات ترقیخواهان در وهلهی اول نهتنها قُبح تقلید در معماری و شهرسازی را ریخت بلکه به آن سویهای مثبت بخشید. در ریختن این قُبح، جنبش مشروطه بسیار مؤثر و در پیدایی جنبش مشروطه، شرایط اقتصادی بسیار تأثیرگذار و در به وخامت گراییدن شرایط اقتصادی، نوع زمامداری قاجاریان نقش تعیینکنندهای داشت و این سلسله علل مقدمهی تغییر را رقم زد.
[divider]مآخذ[/divider]
- میرزا فتحعلی آخوندزاده. ۱۳۵۷. مکتوبات. تبریز: نشر احیاء.
- طالبوف، عبدالرحیم. ۱۳۵۶. کتاب احمد. تهران: انتشارات شبگیر.
- طالبوف، عبدالرحیم. ۱۳۲۴. ایضاحات در خصوص آزادی.
- میرزا آقاخان کرمانی. ۲۰۰۰. سه مکتوب. به کوشش و ویرایشِ بهرام چوبینه. آلمان (اِسِن): نیما.
- مستشارالدوله، میرزا یوسفخان. ۱۳۹۳. رساله یک کلمه.
- محیط طباطبایی، محمد. ۱۳۲۷. مجموعه آثار میرزا ملکم خان. تهران: کتابخانه دانش.
- جمالی اسدآبادی، صفاتالله. بی تا. اسناد و مدارک درباره ایرانیالاصل بودن سیدجمالالدین اسدآبادی. تهران: کتابخانۀ ابن سینا.
- تاجالسلطنه. ۱۳۶۱. خاطرات تاج السلطنه. به کوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان. تهران: نشر تاریخ ایران.
- قزوینی، محمد شفیع. ۱۳۷۰. قانون قزوینی. به کوشش ایرج افشار. تهران: نشر طلایه.
- طهرانی، مصطفی. ۱۳۸۱. سفرنامه گوهر مقصود. به کوشش زهرا میرخانی. تهران: میراث مکتوبسازمان میراث فرهنگی کشور.
- دولتآبادی، یحیی. ۱۳۶۲. حیات یحیی. تهران: عطار: فردوسی.
- تقی زاده، حسن. ۱۳۲۲. مقالات حسن تقی زاده. از نشریات کتابخانه طهران.
- زنجانی، ابراهیم. بی تا. خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی. به کوشش غلامحسین میرزا صالح.
- محمدقلیزاده، جلیل. ۱۳۳۶. چکیده ای از زندگی و افکار جلیل محمدقلیزاده. به کوشش بهزاد آبادی باویل. تبریز: نشر تلاش.
- مراغهیی، زینالعابدین.۱۳۲۳. سیاحت نامه ابراهیم بیگ. تهران: آگاه.