ساعتهای نوین شهری که در میدانهای شهرها نصبشدهاند یکی از مصداقهای مبلمانهای شهرهای امروزی است. در نگاه اول به نظر میرسد که این ساعتها ریشه در ساعتهای اروپایی دارند که در میدانهای شهرهای اروپایی نصب میشدند. ساعتهایی بر فراز برجها که در راس ساعت، ناقوسهای آنها به صدا درمیآمده است. نخستین ساعتی ازایندست که پایش به شهرهای ایران باز شد به دورهی صفویان بازمیگردد. ساعتی بر بالای سردر قیصریه که ساخت پرتغال و از جنگهای ایران و پرتغال در جزیرهی هرمز به غنیمت گرفتهشده بود. این ساعت از دورهی شاهعباسکبیر تا دورهی شاهعباسدوم یکی از اصلیترین مبلمانهای شهری میدان نقشجهان بود و سر هر ساعت ناقوس بزرگ آن به صدا درمیآمد و اعلام ساعت جدید را میکرد. نمود دیگری از این ساعتها که بازهم در فضاهای شهری خودنمایی میکرد ساعت معروف ساختمان شمسالعماره در دورهی قاجاریان است. این ساعت نیز مانند ساعتِ سردر قیصریه ایرانی نبود بلکه ارمغان ملکه ویکتوریا به ناصرالدینشاه قاجار بود. ناقوس بزرگ این ساعت نیز راس هر ساعت به صدا درمیآمد و با بانگ بلند خویش سراسر تهران دورهی ناصری را از آغاز ساعتی جدید خبردار میکرد. ولی آیا در میدانهای شهرهای اسلامی که ساعت هم برای کارهای روزانه و هم امور آیینی رایج در شهر و همچنین انجام کارها بر پایه ساعت بدشگون و خجسته انجام میشده، ساعت اینقدر دیر و آنهم از اروپا واردشده است؟ آیا در ایران با چنین پیشینهای از دانشها ساعت حضور نداشته است؟ و اگر حضورداشته شیوهی حضور آن به چه صورتی بوده است؟
[divider]ساعتِ میدانِ وقت و ساعت یزد[/divider]
نگاهی به تاریخنامههای پیش از دورهی امروزی خبر از حضور ساعتهایی در میدانهای شهرهای ایرانی میدهد که با ساعتهای اروپایی متفاوت است. یکی از کاملترین توصیفاتی را که میتوانیم درباره یکی از این ساعتها در میدانِ وقت و ساعت یزد یعنی باارزشترین میدان شهری یزد در دورهی تیموری بخوانیم مربوط به کتاب تاریخ جدید یزد است که در سدهی نهم نوشتهشده است. در این توصیف از روزشمارِ ساعت رصدخانهی این میدان توضیحاتی داده میشود. چنانچه از متن پیداست این روزشمار از آغاز سال خورشیدی آغاز میشده است و نه قمری. بعدازآن وارد ماه شمار ساعت میشود و سپس به توصیف خود ساعت میپردازد دربارهی ساعت این رصدخانه در کتاب میخوانیم:
و بر چهارگوشۀ چرخ، چهار دایره نهاده و بر هر دایره سی خانه و نام ماههای ترک و رومی و عربی و جلالی نوشته. هریک روز که میگذرد یکخانه از آن دایره سیاه میشود و چون ساعتی میگذرد از دو دریچۀ بالای چرخ دو مرغ روئین سر بیرون میکنند و مهرهای در طاس که در زیر آن دریچه نهادهاند میاندازند و چرخ در گردش میآید؛ و از آن دوازده تختۀ سفید که نشان دوازده ساعت است یکی میافتد و تختۀ سیاه بر جای آن میآید.[۱]
چنانکه از متن نیز پیداست در این ساعتِ مکانیکی دو پرندهی فلزی قرار داشتهاند که در راس هر ساعت از پوششی بیرون میآمدند و با انداختن مهرهی در طاسی برانگیزندهی گردش یکساعتی میشدند کمی بعد در همین تاریخنامه دربارهی چگونگی کارکرد مکانیکی این ساعت با آب میخوانیم:
و در اندرون رصد تنورهای دو بالای آدمی از مس ساخته و هرروز پر از آب میکنند و لنگری مسین بر زنجیری بسته بر روی آب آن تنوره است؛ و در پایین آن تنورۀ اسطرلاب روئین ساخته و از عضاده و مری آن آبی از ثقبه بیرون میآید و هرچند آب آن تنور کم میگردد آن لنگر فرومینشیند و تمام عمل بدان است و طاس کوچک چون جام آویخته نشان دقیقه است که هر دقیقه میلی بر آن جام خورده میشود و آوازی میکند.[۲]
آنچه بسیار نغزتر به نظر میرسد تاریخ ساخت این ساعت است که در سال ۵۶۷ ق بوده است و چشمگیرتر آنکه نویسندهی تاریخ جدید یزد از آن در سدهی نهم بازدید کرده است یعنی در مدت سه سده این ساعت کار میکرده و موردتوجه و تعمیر بوده است. ساخت این ساعت در سدهی ششم یعنی سالها پیشتر از ساختهشدن نخستین ساعتها در مغرب زمین خبر از وجود سنت چنین ساعتهایی در شهرهای اسلامی را میداده است.
[divider]کتابهایی دربارهی ساخت ساعت[/divider]
ولی این ساعت تنها ساعت ایرانی نیست که در متون تاریخی به آن برخورد میکنیم. در سدهی دهم هجری قمری نویسندهای به نام محمد حافظ مخترع اصفهانی کتابی به نام نتیجهالدوله را دربارهی دانش مکانیک در شهر کاشان مینویسد و جالب آنجاست که سه باب از چهارده باب کتاب خود را به ساخت ساعت اختصاص میدهد.[۳]
[divider]ساعت کاشان[/divider]
شاید محمد حافظ مخترع یکی از سازندگان همین ساعت کاشان باشد که آنگونه که در جهانآرای عباسی میخوانیم شاید ساعت کاشان نیز ساعتی مکانیکی بوده است که در آن عروسکهایی (تماثیل بیجان) قرار داشتهاند و سر ساعت به جنبش درمیآمدهاند (حرکات طبیعی به دست داده).
ساعت شاه اصفهان
ولی شاید یکی از کاملترین این ساعتها، ساعت دیگر میدان نقشجهان باشد که به ساعت شاه معروف است. این ساعت که بازهم ایرانی است به دست ژان شاردن گردشگر فرانسوی که در دورهی شاهسلیمان از اصفهان بازدید کرده است به این صورت توصیفشده:
در عمارت ساعت ساعتی تعبیهشده که عروسکها سر و دست و بازوهای خود را همراه باکار کردن ساعت به صورتی متناسب و تماشایی حرکت میدهند و هماهنگ با حرکتشان نوای موسیقی نیز به گوش میرسد. همچنین در آن عمارت مجسمه چوبی برخی پرندگان و حیوانات است که همراه با حرکت پاندول ساعت به جنبش درمیآیند و در سر ساعت صدا میکنند.[۵]
شاردن از تأثیر بسیار زیاد این ساعت در میان آسیاییها خبر میدهد و میگوید مردم آسیا بسیار با شگفتی به حرکت عروسکهای ساعت نگاه میکردند و آن را کاملترین نیروهای محرکه میدانستند.[۶] وی همچنین این ساعت را با ساعت استراسبورگ که یکی از کاملترین ساعتهای اروپا است مقایسه نیز کرده است.[۷]
سرانجام
پس ساعت در شهرهای ایرانی آنهم به شیوهای متفاوت از ساعتهای اروپایی و در میدانهای شهری قرار داشته است. ساختمان ساعتها برخلاف ساعتهای اروپایی ناقوس نداشتهاند؛ و اگر بیشتر ساعتهای اروپایی کوکی بوده و بهوسیلهی نیروی پتانسیل فنری کار میکردند، ساعتهای مکانیکی ایرانی بهوسیلهی نیروی پتانسیل آب حرکت میکردهاند و حرکت عروسکها در آنها از خصوصیات اصلی آنها بوده است.
منابع:
۱. شاردن، ژان، ۱۶۴۳ – ۱۷۱۳ م. سفرنامه شاردن: متن کامل/ ترجمه اقبال یغمایی. تهران: توس، ۱۳۷۲ – ۱۳۷۵.
۲. کاتب، احمدبن حسین، قرن ق۹. تاریخ جدید یزد/ تالیف احمدبنحسینبن علی کاتب؛ بکوشش ایرج افشار. تهران.: فرهنگ ایران زمین: ابن سینا.
۳. منزوی، احمد. «نتیجه الدوله – کتابی فارسی در مکانیک». تهران: وحید، مهر ۱۳۵۰، شماره ۹۴.
۴. وحید قزوینی، محمدطاهربن حسین، – ۱۱۲۰؟ ق. [عباسنامه] تاریخ جهان آرای عباسی/ مقدمه، تصحیح و تبلیغات سعید میرمحمد صادق؛ زیرنظر احسان اشراقی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۳.
[divider]پانوشت[/divider]
[۱]. احمد بن حسین بن علی کاتب، تاریخ جدید یزد، ص ۱۲۴-۱۲۵.
[۲]. همانجا.
[۳]. احمد منزوی، «نتیجه الدوله – کتابی فارسی در مکانیک».
[۴]. میرزا محمدطاهر وحید قزوینی، جهانآرای عباسی، ص ۴۳۲-۴۳۳.
[۵]. ژان شاردن، سفرنامهی شاردن، ص ۱۴۲۷-۱۴۲۸.
[۶]. همانجا.
[۷]. همانجا.