توضیح رویدادهای معماری: بسیاری از فارغٰالتحصیلان معماری در ایران، اگر نگوییم بیشترشان، بعد از اتمام تحصیل راهی جز وارد شدن به دفترهای معماری ندارند. در این دفترها، کارآموزان شرایط کاری سختی را تجربه میکنند و فارغ از اینکه معمولاً در ابتدای کار حقوقی دریافت نمیکنند، در صورت استخدام هم شرایط کاری چندان مناسبی ندارند. متن زیر که به بهانهی روز کارگر در رویدادهای معماری منتشر میشود معطوف به همین مسأله در آمریکاست و میتواند خوانندهی فارسیزبان را نسبت به شرایط کاری مشابه در ایران آگاهتر کند.
نویسنده: نیکولاس کُرُدی؛ نویسنده و معمار | مترجم: ابوذر رستمی
مسألهی کارآموزی را میتوان آزمون نمایانگر[۱] معماری تلقی کرد، هرچند نکات بیشتری را نه دربارهی کارمندان بلکه دربارهی کارفرمایان نمایان میکند. کارآموزی استثمار است یا رویدادی سرنوشتساز در زندگی؟ گرچه زمینهی بحث دربارهی کارآموزی دچار دگرگونیهای چشمگیری شده است، دههها است که تقریباً صرفاً در چارچوب این دوگانه مطرح میشود. در حالیکه شیوههای تعیین مزد منصفانه برای برنامههای کارآموزی تغییر کردهاند، بسیاری از کارآموزان معماری همچنان زندگی پرتنازعی دارند.
بیش از یک دهه پیش، کامنتگذارها در فروم آرشینکت[۲] گفتند که دستمزد کار در شرکتهای مشهور چقدر است. اگر این دستمزد را به حقوق ساعتی تبدیل میکردید، رقم بسیار ناچیزی (مثلاٌ ۱.۷۲ دلار در ساعت) بود. در یکی از مباحث دیگر فروم در سال ۲۰۰۵، با عنوان گویای «کارآموزی با حقوق و دیگر افسانهها»، کاربران کامنتهایی مثل کامنت استیون وارد[۳]، کاربر آرشینکت، گذاشتهاند: «اگر برای مهارتهایی که آموختهایم ارزشی قائل نشویم، چگونه انتظار داریم جامعه برای آن ارزشی قائل شود؟»
دستمزد ساعتی یکی از دوستانم در یک دفتر معماری در نیویورک: ۷.۵ دلار
حداقل دستمزد در شهر نیویورک در آینده: ۱۵ دلار
امروزه نیز بحث چندان فرق نکرده است و دو اردوگاه وجود دارد: از یک سو، یکی از اردوگاهها کارآموزی را استثمار میداند و اردوگاه دیگر معتقد است که کارآموزی وجهی ارزشمند از آموزش معماری است. جولیا انگَلز[۴] تابستان گذشته مقالهای نوشت که به برخی از جنبشهای اخیرِ اردوگاه نخست اشاره میکرد. مثلاً، مؤسسهی سلطنتی معماری بریتانیا حداقل دستمزد دانشجویان معماری را در سال ۲۰۱۱ تعیین کرد. در آمریکا، شورای ملی هیأت ثبت معماری تلاشهای خود را برای حذف تدریجی عنوان «کارآموز» شروع کرده است، گرچه همانطور که [جولیا] انگلز اشاره کرده است «طرحهای مشخص برای تعیین حداقل دستمزد یا حل مشکلات مزدی که یکی از خواستههای رسمی معمارانی است که به دنبال کسب پروانه هستند ارائه نکرده است».
اگر این حرفه را دوست ندارید، آن را ترک کنید
از سوی دیگر، معمارانی مثل پیتر آیزنمن این ادعای مفتضحانه را مطرح میکنند که کارآموزی نقش ویژهای دارد: نه تنها کارآموزها را آموزش میدهد، بلکه مثلاً کارگران خارجی را قادر میسازد که مشکلات ویزا را دور بزنند. با این حال، بسیاری شرکتهای دیگر همچنان کارآموزها را به دلایل موجه برای خودشان (مثلاً، فقدان منابع مالی در استودیوهای نوظهور یا تجربی) یا صرفاً به سیاق گذشته و غیره بدون پرداخت حقوق استخدام میکنند. بسیاری از طرفداران این اردوگاه احتمالاً به کسانی که خواستار توصیف دقیقتر و سازماندهی کارآموزها هستند میگویند «اگر این حرفه را دوست ندارید، عرصه را ترک کنید». بسیاری افراد نیز، که چیز چندانی عایدشان نمیشود، دلیلی برای ماندن ندارند. گرچه به سختی میتوان رابطهی علی واضحی را بین ترک این حرفه و تجربهی منفی در زمینهی کارآموزی یافت.
۴۰۰۰۰ دلار: هزینهی خرید یک کامپیوتر مکبوک ۱۲۸ گیگابایتی نو
با وجود توجه هر دو اردوگاه به برخی جنبههای عملی، این بحث تا حد زیادی در چارچوب اخلاق باقی مانده است. در این فرآیند، این تفکیک ایدئولوژیک منجر به بنبست میشود. در حالیکه، مبحث کارآموزی معماری فرق چندانی با مباحثی ندارد که در سال ۲۰۰۴ در آرشینکت مطرح شد، جهانی که در آن معمار جوان تحصیل میکند و به این حرفه وارد میشود بسیار تغییر کرده است و هزینههای مسکن در کنار هزینههای زندگی، شهریه، وام و تمام انواع مخارجی مثل در اختیار داشتن فناوری که نمیتوان به این آسانی آنها را تعیین کرد ولی واقعاند افزایش چشمگیری یافته است.
پارسال، با یکی از دوستانم، فارغالتحصیل یکی از دانشکدههای معتبر معماری، قبل از اینکه برای کارآموزی در یکی از شرکتهای معتبر بینالمللی به نیویورک نقلمکان کند حرف میزدم. اگر چند صد دلار روی حقوقش میگذاشت، به ۲۰۰۰ دلار در ماه میرسید و بنابراین گرچه مثل (اگر نه بیشتر از) میانگین حرفهی معماری کار میکرد، کارآموزیاش را میتوان فقط کمی بهتر از بیگاری دانست.
۴۰۰۰۰ دلار: میانگین وام تسویهنشده بعد از فارغالتحصیلی از دانشکدهی معماری
دوستم گفت: «حدود ساعت ده دفتر میرم و حدود ده [شب] بیرون میآم… پس حدود دوازده ساعت کار میکنم، ولی فقط هشت ساعتش رو برام در نظر میگیرن». دوستم بابت این کار ساعتی حدود ۷.۵ دلار میگیرد که بسیار بیشتر از رقمی است که کاربر آرشینکت یک دهه پیش در فروم نوشت، ولی بسیار کمتر از حداقل دستمزد نیویورک است (در حال حاضر، بر طبق لایحهی جدیدی که در ۴ آپریل ۲۰۱۶ تصویب شد، حداقل دستمزد ۹ دلار است و در طی چند سال آتی به ۱۵ دلار افزایش پیدا میکند).
همچنین، میانگین اجارهی آپارتمانی در نیویورک (بر اساس آمار رنتجانگل، ۳۵۱۹ دلار در فوریهی ۲۰۱۶) حدود ۱۵۰۰ دلار بیشتر از دستمزد وی است. البته، اجاره تنها هزینهی زندگی نه در نیویورک بلکه در هیچ شهر دیگری نیست. هزینهی کارت ماهانهی مترو (۱۱۷ دلار)، قبض آب، برق و گاز (۱۴۸ دلار)، اینترنت (۴۵ دلار) را نیز باید در نظر گرفت. هزینهی غذا را نیز باید در نظر داشت که به فرد بستگی دارد، اما بر اساس تخمینها، مواد غذایی به صورت میانگین در نیویورک ۲۸ تا ۳۹ درصد بیشتر از بقیهی کشور است که مبلغی گزاف است. فرض کنید که در سایر نقاط کشور ۲۰۰ دلار مواد غذایی میخرید (چون، معمار جوان بیپولی هستید و میتوانید با آت و آشغال سر کنید)، در نیویورک، باید ۲۶۰ دلار برای مواد غذایی کنار بگذارید.
۳۵۱۹ دلار: میانگین اجارهی ماهانه در نیویورک
به عبارت دیگر، دوستم پس از شصت ساعت کار در هفته در شرکتی بینالمللی، در آخر ماه ۱۹۳۱ دلار بدهکار میشود. این رقم با این فرض است که حتی یک بار آبجو نخورد، به تماشای فیلم نرود، تاکسی نگیرد، به کنسرت نرود، از نمایشگاهی بازدید نکند یا کتابی نخرد. همچنین، فرض کردهایم که از بیمهی پزشکی والدینش یا مدیکید[۵] استفاده کند (و هزینههای پزشکی قبلی نداشته باشد). همچنین، فرض کردهایم که اگر شرکت کامپیوتری در اختیارش قرار ندهد، کامپیوتر توانمندی با نرمافزار به روز داشته باشد. همچنین، تقریباً با قطعیت میتوان گفت که مبلغی هم بابت یادگیری مطالب ضروری یا حتی بدست آوردن ملزومات استخدام بدهکار شده است. به صورت میانگین، امروزه فارغالتحصیل جوان رشتهی معماری به صورت میانگین باید ۴۰۰۰۰ دلار وام بگیرد و بازپرداخت وام معمولاً شش ماه پس از فارغالتحصیلی شروع میشود.
در دنیای امروز، برای معمار شدن از شما انتظار دارند که پولدار به دنیا بیاید یا خود را بدهکار کنید.
معنای تمام این مسائل چیست؟ به صورت خلاصه، در دنیای امروز، بسیاری از شرکتها برای معمار شدن از شما انتظار دارند که پولدار به دنیا بیاید یا خود را بدهکار کنید. اگر زن باشید که اوضاع خیلی بدتر است: حتی اگر تبعیض دستمزد را در نظر نگیریم، زنان باید به صورت میانگین ۱۳۵۱ دلار در سال بیشتر از مرد بابت خدمات و کالاهای اساسی بپردازند که به «مالیات زنان» مشهور است.
۱۳۵۱ دلار: میانگین به اصطلاح «مالیات زنان»
به بیان کلیتر، مقرون به صرفه نبودن کارآموزی، این رکن اساسی «آموزش» معمار، باعث تشدید نابرابری طبقاتی، نژادی و جنسیتی میشود. کارآموزی معماری در شهری مثل نیویورک تنها برای افراد ممتاز جامعه ممکن است، با این حال همچنان وانمود میکنیم که کارآموزی نشان تعهد است (البته، مجبور نیستید که برای معمار شدن به گرانترین شهرهای جهان بروید، اما این الگوی اقتصادی در بسیاری دیگر از شهرهای جهان که متأسفانه شرکتهای معتبر چندانی نیز در آنها پیدا نمیشود نیز وجود دارد).
فضای رشتهی معماری آن فضایی نیست که ما به آن علاقهمند باشیم: بیش از هرچیز پر از مردان ثروتمند. صادقانه بگویم، چنین وضعیتی اصلاً قابل دفاع نیست. منظورم این است که چه کسی دلش میخواهد وارد حرفهای شود که بسیاری از واقعیتهایی را نادیده میگیرد که قاعدتاً باید به خوبی آنها را درک کند؟ چه کسی دلش میخواهد وارد حرفهای شود که از لحاظ ساختاری هیچ فردی به غیر از ژن خوبها نمیتوانند واردش شوند؟ چه کسی میتواند به چنین حرفهای وارد شود؟
منبع: Archinect
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] Litmus Test: آزمونی که وجوه گوناگون موضوع را روشن میکند.
[۲] Archinect
[۳] Steven Ward
[۴] Julia Ingalls
[۵] Medicaid: بیمهای درمانی و دولتی برای افراد کمدرآمد در آمریکا.