نویسنده: آندرس رودریگز پوزه | استاد جغرافیای اقتصادی در مدرسهی اقتصادی لندن
مترجم: الهه اصدقی
علت نارضایتی در مناطق روبهزوال، فقر مزمن، فروپاشی اقتصادی و فقدان فرصت پیشرفت است. این در حالی است که سیاستگذاران، اقتصادهای انباشت[۱] موفق را عامل پویایی اقتصادی، و بازسازی را محکوم به شکست میدانند. بر اساس مقاله پیشِ رو این قطع ارتباط (بین مناطق پویا و انباشته و مناطق روبهزوال)، بسیاری از «مکانهای بیارزش» را به سمت طغیانی سوار بر امواج پوپولیسم سیاسی سوق داده است؛ طغیانی که بنیانهایش بیشتر منطقهای است تا اجتماعی. سیاستهای توسعه منطقهای بهتری لازم است تا ظرفیتهای این مناطق را فعال کند و برای افرادی که در این «مکانهای بیارزش» زندگی میکنند، فرصتهایی فراهم آورد.
در ۱۶ اکتبر سال ۲۰۰۸، یکی از اقتصاددانان اتاق فکر CentreForum، تیم لیونیگ، در کلیسای جامع لیورپول ایستاد و رو به جمعیتِ مضطرب و نگران لیورپولیها گفت که شهرِ آنها ازلحاظ اقتصادی به انتهای خط رسیده است. شهرها و شهرستانهای شمالِ انگلیس «هم نسبت به میانگین ملی و هم نسبت به اکثر شهرهای موفق انگلیس عقب ماندهاند» و «سیاستهای بازآفرینی شهرها به شکست انجامیده است».(لیونیگ ۲۰۰۸)
علیرغم اینکه دولتها یکی پس از دیگری هزینههای عمومی زیادی را صرف ایجاد توسعه در شمال انگلیس کردند، نتایج ناامیدکننده بوده است. شکاف اقتصادی میان جنوبِ شکوفای انگلیس و شمالِ روبهزوال انگلیس عمیقتر شده است.(مارتین و همکاران ۲۰۱۶). سیاستهای توسعه ناموفق بود و نیاز برای بازنگری در استراتژیهای توسعه در مورد مناطق عقبمانده انگلیس، احساس میشد (لیونیگ ۲۰۰۸).
راهحل پیشنهادی ساده بود. در ابتدا بایستی بر روی مناطق موفق و پویا تمرکز میشد (لندن و جنوب شرقی انگلیس) و بعدازآن به مردمِ لیورپول، ساندرلند و … اجازه داده میشد که برای استفاده از فرصتهای ارائهشده به مناطق ثروتمند بروند.
لیونیگ با ایستادن در برابر آن جمعیت مؤدب اما خشمگین، شجاعت زیادی نشان داد؛ اما آنچه را که مانند تمام دانشگاهیانِ دیگر که چه از او پیشتر بودند و چه پیرو او، متوجه نشد این بود که اگر به مردم بگوید جایی که آنها در آن زندگی میکنند و به آن تعلقخاطر دارند ارزشی ندارد، قطعاً واکنش مردم را در پی خواهد داشت.
بههرحال واکنشهای جهانی منشأهای غیرمنتظرهای داشتهاند. در سالهای اخیر، ساکنین برخی از مکانهای «بیارزش» از صندوق آراء بهعنوان راهی برای مخالفت با احساسِ عقبمانده بودن، نداشتن فرصت و چشماندازی برای آینده، استفاده میکنند و این روند رو به فزونی است. محققانی که بر روی نابرابریِ میانِ افراد تمرکز دارند (مانند پیکتی ۲۰۱۴) ممکن بود این واکنش را پیشبینی کنند_ چراکه چنین سابقهای در تایلند و برخی کشورهای آمریکای لاتین دیدهشده بود (روبرتز ۱۹۹۵)_ و افراد کمبضاعت را در مقابله با ثروتمندان قرار دهند اما در عوض این «مناطق» عقبافتاده و روبهزوال بودند که نسبت به مناطق شکوفا متفاوت رأی دادند.
در نقشههای زیر میتوانیم انتقامِ مکانهای «کماهمیت» را در رأیگیریهای اخیر مشاهده کنیم (رودریگز- پوز؛ ۲۰۱۸)؛ جدایی از اتحادیه اروپا در همهپرسی سال ۲۰۱۶ انگلستان، انتخاب دونالد ترامپ در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا، انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ در اتریش، انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ در فرانسه و انتخابات عمومی آلمان در سال ۲۰۱۷ نمونههایی از این واکنشها هستند. این واکنشها، ثبات اجتماعی و اقتصادیای را که باعث موفقیتِ شهرها و مناطق پویا شده است، تهدید میکند.
[divider]آیا ما غافلگیر شدهایم؟[/divider]
باوجوداینکه همواره خطر ظهور پوپولیسم در سراسر جهان گوشزد میشود، اما همواره سیاستمداران و دانشگاهیان جریان اصلی غافلگیر شدهاند. آنها برای برخورد با این موج پوپولیسمی که به بدنه اصلی قدرت نفوذ میکند و همچنین عواقب پسازآن آمادگی نداشتند. در اینجا نگاهی داریم به عواملی که موجب ظهور این موج از پوپولیسم در مناطق عقبافتاده شده است: نوع اشتباهی از اثرات جانبیِ منفی[۲]، نادیده گرفتن شکل مهمی از نابرابری، دستِ بالا گرفتنِ ظرفیت و خواست افراد برای نقلمکان و نادیده گرفتن پتانسیل اقتصادی مناطق عقبافتاده و محروم.
نوع اشتباهی از اثراتِ جانبیِ منفی:
تحقیقات درزمینهی جغرافیای اقتصادی و اقتصاد شهری نشان میدهد که انباشت، علیرغم تمام محسنات آن، میتواند اثرات جانبی منفی داشته باشد. از قدیم اجاره بالای زمین، ازدحام و آلودگی را بهعنوان اثراتِ جانبی منفی در نظر میگیریم. باوجوداینکه این اثرات قطعاً میتوانند جلوی پیشرفت را بگیرند، اما هزینه اصلی، تنشها و ناآرامیهای اقتصادی و اجتماعی (واقعی یا احساسی) ناخواستهای است که در مناطق محروم و عقبافتاده اتفاق میافتد.
درنظرگرفتن نابرابری میان مناطق مختلف بهعنوان امری غیرضروری:
قبل از شیوع پوپولیسم، نگرانیها در مورد موضوع نابرابری غالباً در مورد نابرابری میان افراد بود (ساسن ۲۰۰۱، پیکتی ۲۰۱۴). از سال ۱۹۷۰، ثروت در میان تعداد محدودتری از افراد بالای هرم متمرکز شد و موجب هرچه دوقطبیتر شدن جامعه ازنظر اقتصادی شد. بااینحال در همهپرسی جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا (برگزیت) و یا در انتخاب دونالد ترامپ و امانوئل مکرون، شواهد اندکی از نقش قطعی نابرابریهای میان افراد در نتایج انتخابات در دست است. درواقع پوپولیسم در میان افراد فقیر محبوب نبود، اما ترکیب میان فقر و زندگی کردن در مناطقی که مدتزمانی طولانی است که محروم و روبهزوال هستند، علاقه به پوپولیسم را افزایش میدهد. در این همهپرسیها و انتخابات، این مکانهای بیارزش است که واکنش نشان میدهند، نه مردم بیارزش. نابرابری میان افراد همچنان از اهمیت برخوردار است، اما چالشهایی که برای نظام حاکم به وجود میآید ناشی از نابرابریهای منطقهای نادیده گرفتهشده است.
دستِ بالا گرفتنِ ظرفیت و تمایل افراد برای نقلمکان:
هنگامیکه تیم لیونیگ لیورپولیها را نسبت به حرکت به سمت مناطق جنوب شرقی تشویق میکرد، این فرض در اقتصاد شهری مدنظرش بود که جابجایی بی هزینه است یا حداقل اینکه جابجایی و تغییر مکان نسبت به باقی ماندن درجایی که شانس کمی برای یافتن شغل وجود دارد، بهتر است. اما بعید به نظر میرسد که با تشویق جابجایی یا تسهیل یافتن خانه در مناطق پویا، تعداد افرادی که تغییر مکان دهند افزایش یابد. کسانی که در مناطق عقبافتاده و محروم باقی میمانند به دلیل حس تعلق به مکان و جایی که در آن رشد کردهاند، و یا به دلیل نداشتن مهارتها و کیفیات لازم محل زندگی خود را ترک نمیکنند و بعید به نظر میرسد که جابجا شوند.
نادیده گرفتن ظرفیت اقتصادی مناطق عقبافتاده و محروم:
از مناطق کماهمیت عموماً با عناوینی چون «کمربند زنگار» یا مناطقی که تنها از پنجره هواپیما[۳] مشاهده میشوند، یاد میشود. اقتصاددانان معتقدند که پرداخت یارانه به مناطق فقیر و غیرمولد راه مناسبی برای انتقال منابع به افراد فقیر نیست و این در حالی است که تنها تعداد کمی از مناطق محروم فاقد هرگونه پتانسیل اقتصادی هستند. بسیاری از مناطقی که زمانی محروم بودهاند اکنون به مناطق پیشرو تبدیلشدهاند. بارکا و همکارانش در سال ۲۰۱۲ اینگونه عنوان کردند که بهرهبرداری از ظرفیتهای استفادهنشده در مناطق متوسط و محروم نهتنها برای رشد کلی مضر نیست بلکه موجب تقویت رشد در سطح ملی و محلی نیز میشود. برگشتن توجهها از مکانهایی که نیازمند حمایتاند به سمت مناطق پویاتر و موفقتر میتواند موجب خشم و ناآرامی در مناطق محروم شود و بذر انتقام را در این مناطق برای برداشت در زمان انتخابات بکارد.
[divider]نحوه تعامل با انتقامِ مناطق کماهمیت[/divider]
انتقام مناطق کماهمیت که در رشد سریع گرایشهای پوپولیستی انعکاس مییابد برای نظامهای سیاسی و اقتصادی معاصر یک چالش جدی به شمار میرود. هزینهها و خطرات بالاست اما راهحلهای معدودی در این زمینه وجود دارد.
دست روی دست گذاشتن فایدهای ندارد چراکه نابرابریهای منطقهای بهعنوان ریشه مشکلات، در حال افزایش و ایجاد تنشهای اجتماعی سیاسی و اقتصادی است. امکان مهاجرتهای درون کشوری بر اساس پیشنهاد لیونیگ ممکن است تنها برای افراد با مهارتهای کافی و مناسب فراهم باشد.
قمار بر روی مناطق با تراکم بالا مسلماً کار عاقلانهای نیست چراکه در کشورهای توسعهیافته شهرهای بزرگ لزوماً پویاترین موتورهای رشد نیستند (دیجسترا و همکاران، ۲۰۱۳) و در کشورهای درحالتوسعه نیز گسترش شهرنشینی بدون رشد اقتصادی در حال تبدیلشدن به یک هنجار و روندی طبیعی است (جدواب و وولراث، ۲۰۱۵).
تمرکززدایی و واگذاری قدرت به شهرها و مناطق کمتر توسعهیافته نیز نتایج ناامیدکنندهای میتواند به همراه داشته باشد (رودریگز پوزه و ایزکورا،۲۰۱۰). چسبیدن به سیاستهای اجتماعی و رفاهی موجود میتواند موجب وابستگی دائمی جمعیت و مناطق شود. این موضوع احتمالاً مانع رشد اقتصادی و منجر به بالا رفتن تنشهای سیاسی و اجتماعی خواهد شد.
سیاستهای توسعه برای مناطق محروم واقعبینانهترین گزینهها را ارائه میدهد. این به معنای افزایش تعداد سیاستها نیست بلکه به معنای اتخاذ سیاستهای بهتر است. هدف این سیاستها به حداکثر رساندن ظرفیت توسعه برای هر منطقه است. این سیاستها که دارای پشتوانهی قوی نظری و تجربی هستند، رویکردهای مبتنی بر مردم را با رویکردهای مبتنی بر مکان ترکیب میکنند و ذینفعان محلی را برای در دست گرفتن کنترل آیندهشان توانمند میسازد.
هیچ ضمانتی وجود ندارد که این سیاستها، ریسکها و خطرات را کاهش دهد اما بهترین شانس برای بهبود فرصتها برای افراد و کارگران در مسیر ترقی و شکوفایی را فراهم میکند بدون در نظر گرفتن جایی که در آن زندگی میکنند. عدم توجه به این سیاستها موجب از بین رفتن فرصتهای توسعه اقتصادی خواهد شد و جهانی خواهد ساخت که انتقام مکانهای کماهمیت در آن همانطور که درگیریهای اقتصادی اجتماعی و منطقهای ادامه مییابد، امری موجه خواهد بود. ادامهی این روند منجر به فرسایش بنیانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادیای خواهد شد که آسایش امروز و فردایمان را بر آنها استوار کردهایم.
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] agglomeration economies :مفهمومی در علم اقتصاد بهخصوص اقتصاد شهری و منطقهای است که به اثرات همجواری فعالیتهای اقتصادی در افزایش سود و کاهش هزینهها اشاره میکند. این مفهوم با مفاهیم صرفههای ناشی از مقیاس و اثرات شبکه مرتبط است. مترجم.
[۲] The wrong type of negative externalities
[۳] flyover states: به ایالات مرکزی آمریکا گفته میشود که معمولاً مقصد مسافران و توریستها نیستند و تنها در مسیر هوایی دو ساحل شرقی و غربی قرار گرفتهاند و مسافران از هواپیما آنها را میبینند. در اینجا بهطورکلی به مناطقی گفتهشده که ازنظر اقتصادی قابلچشمپوشی هستند.مترجم.
[divider]منابع:[/divider]
Barca, F, P McCann, and A Rodríguez-Pose (2012), “The case for regional development intervention: place-based versus place-neutral approaches”, Journal of Regional Science ۵۲(۱): ۱۳۴–۱۵۲.
Dijkstra, L, E Garcilazo, and P McCann (2013), “The economic performance of European cities and city regions: Myths and realities”, European Planning Studies ۲۱(۳): ۳۳۴-۳۵۴.
Iammarino, S, A Rodríguez-Pose, and M Storper (2017), “Why regional development matters for Europe’s economic future”, Directorate-General for Regional and Urban Policy working paper 07/2017, European Commission.
Jedwab, R and D Vollrath (2015), “Urbanization without growth in historical perspective”, Explorations in Economic History ۵۸: ۱-۲۱.
Kline, P and E Moretti (2014), “People, places, and public policy: Some simple welfare economics of local economic development programs”, Annual Review of Economics ۶: ۶۲۹–۶۲.
Leunig, T (2008), “The regeneration game is up“, The Guardian, ۱۳ August.
Martin, R, A Pike, P Tyler, and B Gardiner (2016), “Spatially rebalancing the UK economy: The need for a new policy model”, Regional Studies ۵۰(۲): ۳۴۲-۳۵۷.
Piketty, T (2014), Capital in the twenty-first century, Harvard University Press.
Rodríguez-Pose, A (2018), “The revenge of the places that don’t matter (and what to do about it)”, Cambridge Journal of Regions, Economy and Society ۱۱(۱): forthcoming.
Rodríguez-Pose, A, and R Ezcurra (2010), “Does decentralization matter for regional disparities? A cross-country analysis”, Journal of Economic Geography ۱۰(۵): ۶۱۹-۶۴۴.
Sassen, S (2001), The global city: New York, London, Tokyo, Princeton University Press.
منبع:
[button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”nofollow” openin=”samewindow” url=”https://voxeu.org/article/revenge-places-dont-matter”]VOX[/button]