خیزش بهارعربی از دل شهرهای کوچک: نقش شهرهای کوچک در شکل‌گیری اعتراضات

نویسنده: دین شارپ | منتقد شهرسازی
مترجم: الیاس کهن‌سال


 

جرقه خیزش‌های عربی زمانی زده شد که محمد بوعزیزی، میوه و سبزی فروشی مثل افراد در تصویر، در شهری کوچک در تونس به نام سیدی بوزید[۲] بود، به‌قدری از آزار و اذیت و مصادره‌ی اموالش توسط مقامات فاسد محلی به ستوه آمد که خود را مقابل فرمانداری به آتش کشید. تصویر: Magharebia

در سراسر دنیا، تفکر پیرامون شهرها اغلب به شهرهای بزرگ محدود می‌شود. نظریه‌پردازان شهری و در کل دانشمندان علوم اجتماعی، ظاهرا شهرهای کوچک را به عنوان فرم‌های قابل‌توجهی قلمداد نمی‌کنند که الگوهای زندگی بشری را شکل دهند. به طور مثال در خاورمیانه، تحقیقات به شدت بر شهرهایی چون قاهره، بیروت یا دبی تمرکز دارند. این در حالی است که، همان‌طور که برنامه‌ریزان شهری چون دیوید بل[۳] و مارک جِین[۴] اشاره می‌کنند، بیش از نیمی از ساکنان مناطق شهری در شهرهایی با جمعیت زیر نیم میلیون نفر ساکن هستند.

در دوران خیزش‌های عربی تصاویر تجمعات مردم در میادین عمومی در پایتخت‌های منطقه صفحات تلویزیون و رایانه‌ی ما را پر کرده بود. جمعیت در میادین عمومی در قاهره، منامه، طرابلس، صنعا و تونس ظاهرا موید اهمیت کلان‌شهرها در تغییرات اقتصادی-اجتماعی و سیاسی بود، در حالی که خیزش‌های عربی به لحاظ تاریخی به قبل از حرکت به میادین عمومی در پایتخت‌ها باز می‌گردد. ذکر این نکته حائز اهمیت است که نخستین جرقه‌های خیزش‌ها نه در جهان‌شهرها[۵] یا پایتخت‌ها، بلکه در شهرهای کوچک‌تر زده شد.

در روز ۱۷ دسامبر ۲۰۱۰، محمد بوعزیزی خود را به آتش کشید و با این کار اعتراضاتی را که در سراسر تونس و سپس در منطقه گسترش یافته بود، سرعت بخشید. خودکشی اعتراضی بوعزیزی در شهر تونس اتفاق نیفتاد بلکه چهار ساعت دورتر و در شهر کوچکی به نام سیدی بوزید به وقوع پیوست. اعتراضاتِ متعاقب آن ابتدا به یک شهر کوچک دیگر به نام منزل بوزیان[۶] گسترش یافت؛ [در حالی که] تظاهرات در شهر تونس تا یک هفته بعد آغاز نشد.

در مصر، اعتراضات و اعتصابات کارگری که توسط جنبش‌های اجتماعی شهری در شهرهای کوچک‌تر در سراسر کشور برنامه‌ریزی شده بود و نقش حیاتی در خیزش مصر داشت، پیش از خودسوزی بوعزیزی و پیش از تجمعات ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ در میدان تحریر قاهره شکل گرفته بودند. در واقع، اسکندریه محل رخداد دو مورد از مهم‌ترین رویدادهایی بود که موجب حرکت به سوی میدان تحریر شد: کشته‌شدن خالد سعید[۷] به‌دست پلیس در ژوئن ۲۰۱۰ و بمب‌گذاری در کلیسای سنتس[۸] در ژانویه ۲۰۱۱.

تجمعات سراسری در میادین عمومی مصر در ۲۵ ژانویه، از میدان تحریر آغاز نشد؛ این تجمعات پیش از گسترش در سراسر کشور، در سوئز شروع شد. پلیس و معترضان در این بندر نظامی، با یکدیگر درگیر شدند که منجر به مرگ اولین معترضان ضد حکومت (این معترضان با شلیک گلولههای واقعی توسط پلیس به سمت معترضان کشته شدند) و تخریب اولین ایستگاه پلیس شد.

ماجرا به این‌جا ختم نمی‌شود. در سوریه، اعتراضات و درگیری‌ها در شهرهای اصلی همچون دمشق و حلب شکل نگرفتند بلکه در شهرهای کوچک به وقوع پیوستند. جرقه‌ی خیزش سوریه با یک گرافیتی که بچه‌دبیرستانی‌ها در شهر زراعی درعا کشیده بودند، زده و موجب واکنش وحشیانه‌ی نیروهای دولتی شد. در لیبی، خیزش علیه قذافی در طرابلس شروع نشد بلکه در شهر کوچک بنغازی شکل گرفت. در یمن، خیزش پیش از متمایل‌شدن به‌سوی صنعا و میدان تغییر[۹]، ابتدا در شهر جنوبی عدن آغاز گردید.

چگونه شهرهای کوچک تغییرات سیاسی را بر می‌انگیزند؟

با این اوصاف، شهرهای دور از کلان‌شهرهای مرکزی به عنوان محل رخداد و خط سیر اولیه‌ی خیزش‌های عربی عمل کردند. عدم کنترل یا توجه دولت مرکزی می‌تواند به عنوان عاملی برای این پدیده به شمار آید. در لیبی، بنغازی شهری بود که به دلیل سابقه‌اش در عدم پذیرش قوانین وضع شده در طرابلس، به عمد مورد «توسعه‌ی منفی»[۱۰] از سوی قذافی واقع شده بود. در یمن، رئیس‌جمهور علی عبداله صالح[۱۱]، در پاسخ به استقلال‌طلبی جنوب و تمایل به جدایی از صنعا، یک رویه‌ی بی‌توجهی را نسبت به شهر جنوبی عدن اعمال کرده بود.

با این حال، رویه‌ی بی‌توجهی به یک منطقه یا شهر خاص در سوریه، تونس یا مصر قابل مشاهده نیست – حتی در لیبی و یمن، با بررسی بیشتر روی شهرهای کوچک تصویری پیچیده‌تر پدیدار می‌شود. بوعزیزی با خودکشی، اعتراضش را بیشتر به ظلم و ستم دولت نشان داد تا به بی‌توجهی آن. در سوئز، دولت رفتاری بسیار بد و وحشیانه را نسبت به معترضان در پیش گرفت.

ما مبانی نظری اندکی پیرامون شکل‌گیری اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و فضایی شهرهای کوچک در دست داریم و این موضوع برای شهرهای کوچک «جنوب جهانی»[۱۲] بسیار پررنگ‌تر است. خیزش‌های عربی قویا اهمیت و ضرورت پرداختن به مناطق شهری و فرایندهای خارج از پایتخت‌های منطقه را به نمایش گذاشت. پرکردن شکاف نظری و تحلیلی پیرامون شهرهای کوچک می‌تواند به طور جدی درک ما را نه تنها از خیزش‌های عربی، بلکه از داستان شهرگرایی در منطقه‌ی عربی و حتی فراتر از آن بهبود بخشد.

در واقع، نکته‌ی اصلی خیزش‌های عربی، توان رویدادهای کوچک در آغاز تغییرات بزرگ است. یک میوه‌فروش هزینه‌ی این بود که جرقه‌ی یک انقلاب در سراسر منطقه زده شود و مردان بزرگی چون بن علی، مبارک و صالح عزل شوند. به طور هم‌زمان، یک شهر کوچک هزینه شد تا کلان‌شهرهای بزرگ‌تر بیدار شوند و حرکت به سوی میادین عمومی آغاز شود. در عصری که تمرکز آن بر روی نمایش و نمادگرایی است، راه‌یابی شهرهای کوچک به تاریخ، ممکن است بیان‌گر تغییری مهم در اهمیت حاشیه‌ها باشد. نیروهای تاریخ احتمالا از آن‌چه ما می‌پنداریم کوچک‌تر هستند.

[divider]پی‌نوشت[/divider]

[۱] شهرگرایی ویژگی‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شیوه‌ی زندگی ساکنان شهر را در بر می‌گیرد و گویی مرحله‌ی نهایی و نتیجه‌ی شهرنشینی (urbanization) است و برخلاف شهرنشینی صرفا یک روند رشد شهری نیست.

[۲] Sidi Buid

[۳] David Bell

[۴] Mark Jayne

[۵] Global cities

[۶] Menzel Bouzayane

[۷] Khalid Said

[۸] Saints Church

[۹] Change Square

[۱۰] de-development

[۱۱] Ali Abduallah Saleh

[۱۲] Global south: اصطلاحی که به جهان سوم و کشورهای کمتر توسعه یافته اطلاق می‌شود

[divider]منبع[/divider]

[button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://globalurbanist.com/2012/07/31/small-cities-arab-uprisings”]Globalurbanist[/button]

مطلبی دیگر
میراث ماندگار فیدل کاسترو